فرهنگ و هنر

مقاله درباره کتاب و کتابخوانی

چرا باید کتاب بخوانیم؟

از ابتدایی‌ترین شکل پیدایش صنعت کتاب در جهان تا امروزه که فانتزی ترین و جذاب‌ترین جلدها را برای یک متن در نظر می‌گیرند این مشخصه وجود دارد که نویسنده آن که بوده و چه موضعی نسبت به هنجارهای جامعه دارد. در همین راستا فردی که با تحقیق و پژوهش بسیار اثری را خلق کرده و یا داستانی را به رشته تحریر در آورده است باید از هفت خوان رستم برای چاپ عبور کند تا بلکه آن اثر بعد از مرگ مؤلف به به دست خواننده برسد. این پروسه چاپ در جهان هر روز سهل‌تر از گذشته به نتیجه می‌رسد اما در کشور ما گویی برعکس شده است. البته این آمارها نیستند که میزان اندیشه ورزی جوامع را به مردم بازتاب می‌کنند بلکه این خود مردم هستند که با توجه به موقعیت اجتماعی‌شان و طرز برخوردشان با این موضوع این ارزیابی را مشخص می‌کنند. باید اعتراف کرد که اتفاقاً در جوامع در حال رشدی مانند کشور ما، قشر ضعیف اقتصادی میزان مطالعه بیشتری نسبت به آنانی که پورشه سواری می‌کنند و عینک ته استکانی بر چشم می‌گذارند دارند. هدف از کتاب خواندن آشنایی با جهان تازه و یا تجربه زندگی مؤلف است. با کتاب می‌توان سفر کرد، دکتر شد و فیلسوفانه صحبت کرد. علاوه بر همه اینها کتاب تنها جایی است که می‌تواند تنهایی انسان را پر کند و این موقعیت بحرانی را تا حد قابل تاملی کاهش دهد. با کتاب می‌توان حرفی برای گفتن در روابط اجتماعی داشت و به جای پرداختن به مسائل حاشیه‌ای در دورهمی های خانوادگی از فضاهای هنری و علمی صحبت کرد و به یک جمع بندی عمومی رسید. اصلی‌ترین دلیل برای مطالعه کتاب این موضوع می‌باشد که انسان را به خود شناسی می‌رساند تا جایی که در آیین کشورمان قرآن بهترین پیشنهادی است که می‌توان به احاد جامعه ارائه کرد.

نادیده گرفتن کتاب اولی ها

در همین ابتدای مطلب بدون تعارف بگویم: کتاب در ایران کمترین سهم از چرخه فرهنگی در کشور را دارد. این برگهای خزان در جوامع پیشرفته به اندازه‌ای قداست دارند که اگر در هر خانه‌ای کتابخانه وجود نداشته باشد یک نقص رفتاری به حساب می‌آید. همانطور که در هر ژانر هنری مخاطبان خاصی وجود دارد؛ متاسفانه در کشور ما این مخاطبان به دسته‌های مافیایی گسترده‌ای تفکیک می‌شوند. به عنوان مثال در شهرهای مختلف کشورمان مخاطبان تئاتر آثاری را بر انتخاب می‌کنند که رابطه‌ای با یکی از عوامل آن پروژه داشته باشند. همین ریتم ضد فرهنگی به طور روبه رشدی چرخ می‌خورد تا به بزرگترین الگوی فرهنگی، کتاب، می‌رسد. برای نشر کتاب، انتشارات‌های مشخصی با نویسنده‌های مشخص کار می‌کنند و کتاب اولی‌ها را به شدت نادیده گرفته می‌شوند. حتی در کتاب فروشی‌ها می‌شود این رفتار ناهنجار مشاهده می‌شود که کتاب‌های برگزیده و پرفروش را از انتشارات شناخته شده فقط به صرف اقتصادی بفروش می‌رسانند.

*دست‌های آلوده

همانطور که در همه صنایع موجود در کشورمان دست‌های پشت پرده عاملین اصلی برای چرخه اقتصادی آن هستند. در صنعت کتاب که به معنای واقعی کلمه در کشورمان یافت نمی‌شود گروهی تصمیم می‌گیرند که چه کتابی چاپ شود چه کتاب در کشور تبلیغات گسترده داشته باشد و الی … در این صورت استعدادی که در این زمینه شروع به فعالیت می‌کند و در ابتدای راه با علاقه و تب و تاب به نوشتن می‌پردازد با چنین طرز برخوردی مأیوس شده و ممکن است این استعداد در نطفه خفه شود. از سوی دیگر می‌بینیم خطوط قرمز افراطی در نظر گرفته شده در این زمینه به اندازه‌ای است که بعضاً پیرنگ یک داستان حذف می‌شود و ناشر مجبور می‌شود که با چاپ کتاب‌های زرد مثل آموزش آشپزی که اتفاقاً بیشتری آمار فروش را در کشورمان را دارند جیب‌هایش را پر کند. بهتر است به جای اینکه فقط با ورود به کتاب فروشی پُز آن را به دیگران بدهیم و نام چند کتاب را از بَر کنیم، حوزه‌ای را برای مطالعه به طور جدی در نظر بگیریم تا شاید توانستیم با افزایش دایره لغات ذهنی به خود شناسی فردی و اجتماعی نزدیک شویم. امیدواریم نسل فردا کتاب را در کتابخانه به عنوان یکشی زینتی مستقر نکند بلکه مطالعه را هدف اصلی از کتاب اندوزی در منزل قرار دهد.

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

چرا باید کتاب بخوانیم؟کتاب خواندن نیاز ضروری برای هر فرد

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا