نقد و بررسی فیلم ماه در جنگل
ماه در جنگل سیامک شایقی
فیلم سینمایی «ماه در جنگل» به نویسندگی، تهیه کنندگی و کارگردانی سیامک شایقی در سینماهای کشور به روی پرده میرود. داستان این فیلم به شدت از یک قشر فئودالیته در جامعهای برخاسته است که میتواند به ارتباط نزدیک با مخاطب تبدیل شود؛ اما طرز برخورد مولف با چیستی داستانی که اتفاقا خود خالق آن بوده، در مقام کارگردان زمین تا آسمان تفاوت دارد، نه آنکه این تفاوت باعث تخریب ساختار فیلمنامه خواهدشد؛ بلکه این تفاوت تنها معنای زیر متن را از متن به طور غیر طبیعی تعبیر و منفک خواهد کرد. در این اثر سینمایی که بازیگر چون لادن مستوفی به ایفای نقش میپردازد، علت انتخاب چهره مشخص نیست و مطمئنا ایراد وارده به این سوء تعبیر مولف از خلاقیت خود باعث میشود کارگردان در هدایت بازیگران سردرگم رفتار کند.
*ماه نیمه کامل
این فیلم معنای واقعیتری از سینما را به مخاطبان جدی در این حوزه ارائه میکند؛ نه به لحاظ ساختاری؛ بلکه به لحاظ دیالوگها و رابطهای که بین پدر و پسر شکل میگیرد، یک نمونه مثال زدنی است؛ اما عاملی که فروپاشی ذهنیت مثبت ما به عنوان مخاطب به این اثر را مورد تهاجم قرار میدهد، ورود جامعهای است که مدعی مدرنیته است؛ اما عملا از ریشههای فئودال جوامع محلی و روستاها عقب افتادهتر هستند. به عنوان مثال رابطهای که بین مادر و دختر شکل میگیرد، در قیاس با رابطهای که بین پدر و پسر جنگلی شکل میگیرد، زمین تا آسمان از نظر وفاداری و نفوذ عقلانی در مخاطب تفاوت دارد. در چنین شرایطی یک پدیده دراماتیک حاصل انفجار تخیلی است که از نقطهای آغاز شده است، نمیتوان نقطهای را به عنوان مطلع این اثر عنوان کرد؛ حتی اگر فرم این امکان را برای ما ایجاد کند. از آنجایی که شکل برخورد این دو جبهه قراردادی نیست و هرلحظه امکان تغییر هویت در شخصیتهای فیلم احساس میشود، عملا فیلم ساختار را مانند بادکنکی به اندازهای از الگوهای دراماتیک باد میکند که در نتیجه صدای ترکیدنش گوش خراش و دلهره آور خواهد شد. عنوان ماه در جنگل اگر باحضور لادن مستوفی در کنار پسری که بار پدرش را بر دوش میکشد نبود، باید اعتراف کرد که یک نام حقوقی بیش نیست.
*تصویر برداری
اما نکتهای که همواره آثار این چنینی را پوشش میدهد، چگونگی تصویر برداری و انتخاب لوکیشن است. از آنجایی که موقعیتهای مستند گونه در آثاری که در مناطق جنگلی یا کویری تصویر برداری میشوند، بسیار است، بهتر است برای انتخاب نماها، موقعیت شخصیتها در کادر، رنگ بندی در هنگام تدوین و … با یک مستند ساز حرفهای دیالوگ برقرار کرد و از تجربههای وی استفاده کامل را برد. به همین جهت نماهای برداشت شده در این اثر، بیشتر از آنکه شکل مستند گونه خود را حفظ کنند در بعضی از مواقع حتی دوربین رو دست میشوند و نماهایی که الزاما باید شکل دراماتیک خود را حفظ کنند، دارای هویت خاصی نیست پس اینجا میتوان فیلمبرداری این اثر را متوسط روبه پایین توصیف کرد؛ چراکه اگر این گونه پنداشته شود، گل به خودی خود زیبایی خالق را به دوش میکشد دیگر نیازی به تصویر برداری نیست و هنر در اینجا کاربرد زاویه دید و ذوق مولف را تعریف میکند که به گونهای از گل فیلمبرداری شود که از نمونه قابل لمس آن زیباتر جلوه کند. از همین رو اگر با این فرضیه سایش سینما را در این ایران بررسی کنیم، به جز تعدادی محدود مسئله اصلی فیلمهای ایرانی بر سر تصویر برداری و رعایت قوانین فیلمنامهای است که اتفاقا بخشی از وظیفه فیلمنامه نویس به این موضوع بر میگردد که انتخاب زوایای قابل برداشت را به درستی اشاره کند. در هر صورت استیصال پیش آمده میان فرم و محتوا در این اثر بسیار بیشتر از بن مایههای رفتاری غیر متعارفی است که ریشه و اساس طرح فرضیه را زیر سوال میبرد. این فیلم میتواند تحربه خوبی برای انگیزشهای بعدی در این زمینه باشد تا خطاهای موجود در آن تکرار نشود.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی
سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی جشنواره فجر امسال