چرا جوان اول سینمای ایران ناگهان پیر شد
ابوالفضل پورعرب، بعد از تصويري که تکانمان داد
پروندهاي كه براي ابوالفضل پورعرب جمعآوري كردهايم در فاصله رخنمايي پرسروصداي او در مراسم محكوميت فيلم اهانتآميز به پيامبر اسلام(ص) تا انتشار مجله جمعآوري شد. نكته عجيب حافظه ضعيف تصويري سينماي ايران از يكي از ستارگان مهم اين سه دهه است. او «چهره» دوره نگاتيو است. زماني كه عكاسها، دوربين را با فيلمهاي 36تايي پر ميكردند و با وسواس عكس ميانداختند. به همين دليل هم هست كه از روزهاي زیبایی او عكس چنداني در دست نيست، اما اين تصاوير تكاندهنده آخري حالا دنيا را برداشتهاند…
بهشت پنهان 1373: دیگر تهیه کنندهها برایش سر و دست می شکستند و هیچ فیلمی نبود که با بازی او شکست بخورد اما گویا فیلم ها مثل حالا نبض بازار را در دست داشتند و یک سوژه امتحان پس داده را با لوکیشن های خارجی و یک پور عرب خوشتیپ مخلوط کردند تا دوباره رکورد ها جابه جا شود. در آن سال ها اگر سری به کیوسکهای روزنامه فروشی می زدید عکس های همین فیلم روی جلد اکثر مجله ها بود.
پسران آجری 1385: شکست ها پشت سر هم می آمدند با اینکه هنوز خوشتیپ و زیبا بود ولی کسی برایش نقشی نداشت و به همین خاطر مجبور بود نقش های دست چندم فیلم های درجه سه را قبول کند.
دست های آلوده 1378: ستاره ها از راه رسیده بودند و عنوان تنها سوپراستار سینما دیگر برازندهاش نبود. در سال هایی که محمد رضا فروتن نقش یک هایی که قبلا به او پیشنهاد میشد را یکی پس از دیگری می گرفت موفق شد آخرین فیلم پر فروشش را تجربه کند.
نرگس 1370: روی ابرها پرواز می کرد. سال قبل با عروس گیشه را منفجر کرد و با مهاجران مورد تحسین منتقدان قرار گرفت ولی فیلم نرگس هر دو افتخار را با هم داشت و موفق ترین فیلم کارنامه اش از هر نظر را تجربه کرد . او در کنار فریماه فرجامی و عاطفه رضوی یکی از خاطره انگیزترین فیلم های آن سال هارا در کارنامه اش ثبت کرد.
چند می گیری گریه کنی ؟1384: فیلم های کمدی سینما را قبضه کرده بودند و او در این فیلمها جایی نداشت و چند میگیری گریه کنی شاهد احمد لو هم آن چیزی نبود که در انتظارش بود.
پیری درمان ندارد
در فرایند زندگی با گذشت زمان، توان سلولها برای بازسازی خود کاهش پیدا میکند و در نتیجه سلولها پیر میشوند. در این صورت عوامل تشکیلدهنده بافتهای مختلف نیز تضعیف میشوند و همان طور که خودتان بهتر میدانید در پیری، زخمها دیر جوش میخورند، تراکم استخوانها کاهش پیدا میکند و…
اما پیرشدن چهره، علت دیگری هم دارد و آن کاهش ساخت کلاژن و الیاف الاستیک پوست است در واقع پیری در سطح مولکولی به وجود میآید و حتی کروموزومها را هم دستخوش تغییر میکند. تا به حال از راهحلها و درمانهای مختلفی برای به تعویق انداختن فرایند پیرشدن استفاده شده است اما متاسفانه باید گفت پیری چهره هیچ راهحل قطعیای ندارد. اگر به دنبال بیماری مزمن، فرد دچار یک کاهش وزن شدید و سریع هم شود این فرایند پیری بازهم شدت بیشتری میگیرد به طوری که چهره در یک مدت کوتاه به طور غیرقابل باوری پیر میشود
چرا صورت بيشتر پیر میشود
وقتی فرد به هر دلیل چه جراحیهای لاغرکننده، چه به دلیل بیماریهای مزمن به شدت لاغر شود، بافتهای چربی زیر پوست به سرعت از بین میروند و در نتیجه حجم زیر پوست کاهش مییابد و پوست نمیتواند خود را با این کاهش حجم تطبیق دهد. در اين صورت پوست اضافی پر از چین و چروک میشود و دیگر مثل قدیم محکم به بافتهای زیری نمیچسبد البته ناگفته نماند که بیماریهای مزمن و داروهای درمانی آن نیز روی فرایند ساخت کلاژن پوست تاثیر میگذارند و در نتیجه بافتهای پوست ضعیفترهم میشوند و دیگر اصلا نمیتوانند خود را تطبیق دهند.
درمان مهمتر از زيبايي است
بدون درمان بیماریهای زمینهای چون سرطان یا… به هیچ وجه نمیتوان مقابل فرایند پیری پوست ایستاد، وقتی فردی سرطان دارد به تنها چیزی که باید فکر کرد درمان اوست چون اگر بخواهیم برای ظاهر و پیر نشدن او اقداماتی انجام دهیم ممکن است در فرایند درمان او اختلال به وجود بیاید. چنین افرادی معمولا مستعد سرطان هستند، بهبود زخم در آنها خیلی دیر اتفاق میافتد و… به همین دليل توصیه ميشود فرد بعد از اینکه کاملا بهبود پیدا کرد و حدود یکسالی از درمان او گذشت و به وزن طبیعی خود بازگشت، آنگاه درمان جوانسازی را آغاز کند و بسته به شدت پیری از روشهای جراحی یا غیرجراحی استفاده کند.
اصلاح پیشانی و افتادگی ابرو
بهترین کار این است که ابرو و پیشانی به طرف بالا کشیده شود، بهتر است از روش آندوسکوپیک استفاده شود که برش باز سرتاسری ندارد و تنها چند سوراخ در قسمت رویش موها (قسمت علامت زده شده) ایجاد میشود؛ بعد با دستگاه چسبندگیهای بین پوست پیشانی و جمجمه را آزاد میکنند و پوست را بالا میکشند. در این روش کمترین آسیب به اعصاب وارد میشود و در نتیجه حسهای صورت دچار اختلال نمیشوند.
خطوط اخم
در بین دو ابرو برای از بین بردن خط اخم، عضلات اخم را برمیدارند و فرد به طوردائمی نمیتواند اخم شدید کند، بعد چروکهای این ناحیه را باز میکنند. البته اگر چروکها خیلی شدید باشند با پیوند چربی یا پیوند بافتهای سطحی فرورفتگیها را پر می کنند.
اگر تکنیکها درست انجام نشود یا به صورت اغراق آمیز پوست لیفت شود، چهره غیرطبیعی می شود، در عين حال هم نباید انتظار داشت که با چنین عملهایی فرد 50 ساله را 20 ساله کرد
وقتی فرد یک شبه ره صدساله می رود
بیماریهای بدخیمی چون سرطان میتوانند در فرایند بازسازی سلولی اختلال به وجود بیاورند. درحقیقت اين بيماريها هم مشکلاتی در ارگانهای مختلف ایجاد میکنند و هم داروهایی که برای درمان مصرف میشوند ممکن است تاثیرات مخربی را در فرایند ترمیم بافتهای سالم به وجود بیاورند، در نتیجه این دو حالت بدن توانایی خودش را برای بازسازی طبیعی سلولها از دست میدهد و در نهایت سلولها پیر و از کار افتاده میشوند و ظاهر فرد به شدت پیر و فرسوده میشود و هم حالت چهره بسيار پيرتر و شکستهتر ميشود.
مصاحبه جنجالي ابوالفضل پورعرب با برنامه هفت
واقعا دهه 70 سينما برايم سخت بود
سال گذشته بود كه فريدون جيراني در برنامه هفت، بينندگان را شگفتزده كرد. او ناگهان از صورت تكيدهاي پردهبرداري كرد كه همه خاطرات خوشايندي از آن داشتند. اين ابوالفضل پورعرب بود. مرد طلايي گيشه در دهه گذشته كه حالا پاسوز اتفاقاتي شده بود كه خود در برنامه به آن اعتراف كرد.پورعرب با حضور در برنامه هفت صحبت خود را با شوك روحي شديدي كه از دست دادن خواهرش به او وارد كرده بود، آغاز كرد تا آن را علتي براي وقفه بلندمدتش در سينما عنوان كند.پورعرب درباره سينماي دهه 70 گفت كه در آن زمان كسي به اين راحتيها نميتوانست وارد سينما شود و با ارائه كارهاي بيكيفيت كنار گذاشته ميشد. اين همه حادثه و شايعه براي من ساخته شد، براي چه؟ به چه گناهي؟ چون من تنها بودم!
كسي كنار من نماند
پورعرب در پاسخ به اين پرسش که خودت علت نبودنت را چطور ارزيابي ميكني با صراحت گفت: من نميخواستم كار كنم، حتي سيروس الوند به منزل ما آمد و گفت كه تو چه دشمنياي با خودت پيدا كردي؟ چرا ديگه كار نميكني؟من در بحبوحه فوت خواهرم انتظار داشتم دوستانم كنارم باشند، آنهايي كه سالها برايشان كار كردم و ستاره فيلمهايشان بودم ولي كجا بودند. در آن دوران فقط حسين فرحبخش، سيروس الوند و عليخاني بودند و ديگر هيچ كس.
هيچ معلمي نداشتم
كاش وقتي همه ما درسمان تمام ميشود، يك جايي براي فرهنگسازي داشته باشيم مثلا زماني كه فوتباليستي از يك بازي در زمينهاي خاكي به تيم ملي و آن همه امكانات ميرسدخب، ظرفيت لازم دارد و عواقب آن صددرصد به دليل بيمعلم بودن آنهاست.مثلا من از پايين شهر آمدم براي يك فيلم انتخاب شدم با اينكه قبلتر از آن در دانشگاه درس ميخواندم، تئاتر كار ميكردم و ساز ميزدم اما با اين همه باز هم بيمعلم جلو آمدم.اين همه حادثه و شايعه براي من ساخته شد، براي چه؟ به چه گناهي؟ چون من تنها بودم!
مراقب گلزار و بهداد و بقيه باشيد
من وقتي بازي ميكردم آن دوران از خدا ميخواستم كه كس ديگري هم باشد كه آنقدر من همه جا نباشم، باور كنيد ميخواستم موتور بخرم اما ميگفتند سريع در تيتر شايعات قرار ميگيري! اما الان كو؟! حتي داشتن ويدئو ممنوع بود، پس كو آن همه سختگيري.همه چيز تغيير كرده، واقعا دهه 70 سينما سخت بود.الان گلزار، حامد بهداد و خيلي از جوانها در سينما هستند و انصافا هم خوب كار ميكنند اما زمان من اينها نبودند ما بايد حداقل مراقب اين نسل باشيم. ما بايد از آنها حمايت كنيم و شرايط را طوري بچينيم كه مراقب جوانترها باشيم.
لطفا نظر خود را در مورد مطلب بالا در قسمت اعلام نظرات ذکر کرده و نوع مقالات و اخبار مورد علاقه خود را بیان کنید به بهترین نظرات هدایای نفیسی تعلق خواهد گرفت . باتشکر