کنسرت نمایش «سی»
برگزاری کنسرت نمایش سی
کنسرت نمایش «سی» کاری مشترک از همایون شجریان و سهراب پورناظری است که به لطف محتوا، مجریان و ساختار انتخابی قبل از اجرا تمامی بلیط ها به فروش رسید و رکورد جدیدی در عرصه ادبیات نمایشی ایران به جای گذاشت. کارگردانی بخش نمایشی این کنسرت را اصغر دشتی و نویسندگی آن را نغمه ثمینی بر عهده دارد. در این نمایش: سحر دولتشاهی، بهرام رادان، مهدی پاکدل، بانیپال شومون، حسین صوفیان و صابر ابر به ایفای نقش میپردازند. حضور چهرههای برجسته و البته نمایشنامهای که نویسنده آن با سریال «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی، به اثبات رسیده است، از جمله عواملی هستند که مخاطب را از سراسر کشور به تماشای این نمایش ترغیب میکند.
*شاهنامه انگاری
نغمه ثمینی نویسنده مطرح شدهای در حوزه ادبیات نمایشی است. وی که کارهای متعددی را هرساله بر روی صحنه دارد این بار با پرداختن به یک موضوع مهم و البته استفاده از اعتبار خود دست به یک رنسانس ادبی در تئاتر ایران زده است. قبل از این که هرگونه نقدی بر این تئاتر وارد کنیم باید به این نکته توجه داشته باشیم که: هر اثر ادبی باالفعل میتواند کارکرد فرامتنی خود را بیش از نمایش به مخاطب القا کند. با توجه به همین جمله تأمل برانگیز باید در تحلیل این اثر نوشت: تلفیق صدای همایون شجریان و متنی که بارها و بارها به صورت اشکال مختلف به روی صحنه رفته است یک سوژه یابی مؤثر به جهت مثبت تلقی میگردد. همایون شجریان به واسطه صدا و اشعار انتخابی خود قشر عظیمی از علاقه مندان به حوزه موسیقی را به سوی خود گرانیده است و از سوی دیگر شاهنامه فردوسی یک نماد ایرانی است، با این که بسیاری از ما چند بیت بیشتر نمیتواند از آن به یاد آوریم اما برای تماشای یک متن اساطیری از سراسر کشور کوهها و درههای مخاطره آمیز را پشت سر میگذاریم و از تماشای آن لذت میبریم. بهتر است قبل از اینکه به تماشای یک اثر نمایشی، چه در قالب سینما و چه در قالب تئاتر بنشینیم، در مورد آن به اندازه کافی اطلاعات کسب کنیم. برای مثال: بسیار چهره زشتی دارد که ما به تماشای اقتباس و الگو پردازی از شاهانامه بنشینیم در صورتی که قبلاً حتی یک بار نیز به طور کامل آن را مرور نکردهایم. از سوی دیگر باید به این نتیجه در پایان اجرا برسیم که این چهرهها نیستند که ما را برای تماشای نمایش «سی» به کاخ کشانیدهاند بلکه این برند شاهنامه میباشد که از هویت ایرانی پاس داری میکند.
*جلوههای بصری
در این نمایش با توجه به نامحدود بودن میزان سن و البته برخی محدودیتهای مرسوم در تئاتر ایران آنچه که مشاهده میشود مخاطب ایرانی را به یاد تئاترهای سورئال بیگانه میاندازد اما این طرز فکر تنها در صورتی به بلوغ میرسد که اندیشهای ناکامل را به دوش کشد. البته که وظیفه نمایش نامه نویس طرح پیش نیازهای ادبی یک اثر نمایشی در متن اثر است. باید اعتراف کرد که برای این متن نمیتوان پیش نیازی را ایراد کرد چرا که شاهنامه یک پردازش منظم در قالب روایت داستانی بی منطق است که در هر لحظه تغییر ماهیت میدهد به عنوان مثال: در متنی از شاهانامه آمده است که: رستم در حال عبور از رودخانهای میباشد که در همان هنگام احساس گرسنگی میکند، رستم ایست کامل کرده دستش را به آن سوی رود دراز میکند یک درخت را از ریشه میکند آن را بر سر موجودی که در رودخانه شناور است میکند سپس درخت و موجود را به شکل سیخ کباب جلوی خورشید میگیرد تا غذایش آماده شود. این طرز اندیشه و تخیل محض در شاهنامه باعث میشود که رستم یک شخصیت انعطاف پذیر در متون ادبی فارسی شناخته شود و به همین واسطه ممکن است رستمی که ثمینی به خورد بیننده داده است با رستمی که ما از ابوالقاسم فردوسی میشناسیم تا حدود نامحدودی متفاوت باشد. در این که اقتباس از ادبیات پارسی میتواند شکوه و جلوه تخیل جامعه را به بلوغ فرهنگی نزدیک کند هیچ شکی نیست اما مخاطب جدی تئاتر باید هر چند وقت یک بار منتظر چنین رخدادی در جامعه ادبیات نمایشی ایران باشد؟ و چرا ما به جای اینکه دست به دامن نمایشنامههای غربی، که با فرهنگ ایرانی در ستیز میباشند، برای تمرین در پلاتوها و اجراهای اکادمیک شویم؟ آیا جز این است که همه زبانهای دنیا از ریشه زبانهای پارسی، ترکی و عربی گرفته شده؟
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی