مروری برفیلم سینمایی آس و پاس آرش معیریان
مروری برفیلم سینمایی آس و پاس آرش معیریان (As va Pas)
فیلم سینمایی «آس و پاس» به کارگردانی آرش معیریان یکی از لوسترین آثار سینمایی ایران است. این فیلم که از گونه فیلمهای سوپرمارکتی تلقی میشود، در همه ابعاد هنری، ساختار گریز است و توانایی تمرکز بر یک موضوع را از مخاطب سلب میکند.
متأسفانه این روزها رویکرد مخاطبان سینما در حال دگرگونی است، نه به جهت مثبت، بلکه به جهت منفی و خطرناکی که اگر هرچه زودتر سطح سلیقه بصری جامعه افزایش نیابد، نمیتوان از آیندگان سینما انتظار تولیدات خارقالعادهای داشت.
آس و پاس به تنهایی با به چالش کشیدن همه وجوه یک درام، شعور مخاطب را به سخره میگیرد و از این بابت که توانسته جذابیت خاصی با استفاده از افکتهای سینمایی برای بیننده به وجود آورد، هیجانزده است.
بههرحال وجود گونههای مختلف سینمایی روی پرده نشاندهنده آزادی عمل در این حوزه است، اما نباید فراموش کرد وجود چنین فیلمهایی که دست آثار هندی را از پشت بستهاند، میتوانند اندیشه آرمانی یک جامعه فرهنگی را زیر سؤال ببرد.
اندیشه گریزی
امروزه رسانه بهعنوان ابرقدرت فرهنگی در جوامع، خط مرزی بین هنجار و ضد هنجار را از بین برده است و اندیشه را در اولویت کاری خود قرار داده؛ البته نباید فراموش کرد چنین پدیدهای میتواند موجب اندیشه ورزی یک جامعه شود، اما جامعه ایران بهشدت نیاز به تزریق مفاهیم فرهنگی دارد.
مفاهیم فرهنگی را نمیتوان با ساخت آثار سینمایی اینگونه به مخاطب القا کرد، چنین آثاری علاوه بر خنثیسازی تفکر در میان جمع بیننده، مخاطب را به وادی الگوبرداری هدایت میکند و این تا حد زیادی خطرناک است. حیرتانگیز است وقتی میبینیم در چنین پروژه منفوری بازیگرانی چون: بهاره رهنما، سحر قریشی، محمدرضا شریفینیا و … حضور دارند.
نه اینکه به حضور چنین بازیگرانی در یک فیلم خرده بگیرم، بلکه سؤال اصلی من از آنها این است که با چه هدفی پذیرفتند در چنین اثر ضد فرم و ضد محتوایی نقشآفرینی کنند؟! نکته دیگری که وجود دارد، این است که در همه آثار آرش معیریان، مخاطب بهعنوان یک مخاطب عقبافتاده تصور میشود؛ درصورتیکه مخاطبان سینمای ایران از باهوشترین مخاطبان سینما در دنیا هستند و نمیتوان آنها را به این سادگیها روی صندلی میخکوب کرد.
همانطور که در سالنها دیده شد بعضا افرادی بودند که با تأسف سالن را ترک میکردند. متأسفانه سینمای ایران از نمونه صنعتهای دوقطبی هنری است. بدین معنا که یک جبهه بهاندازهای سینما بلدند که اصلا پشت دوربین نمیروند وعدهای دیگر هم بهاندازهای آثار بدی تولید میکنند که به شعور جامعه توهین میشود.
مرگ داستان در پایان قصه
قصه و داستان، دو بُعد متناقض در ادبیات هستند که درعینحال میتوانند مکمل یا متمم یکدیگر باشند. داستان همواره وجود قصههای کوچک و پینگپنگی میان شخصیتها را خواستار است و قصه، خواهان به نتیجه رساندن یک داستان؛ ازآنجاییکه همواره معنای این دو واژه ادبی در ادبیات ایران درست تأویل نمیشود، باید به این نکته اشاره کرد که نه فیلمساز میداند قصه چیست و نه داستاننویس میتواند یک قصه خوب تعریف کند.
در این بهظاهر فیلمی که آقای معیریان ساخته، ما با چند قصه بی اصل و نسب روبهرو میشویم که هیچکدام ربطی به داستان فیلمنامهنویس ندارد. آنچه فیلمنامهنویس مینویسد، داستانی است که صرفا برای کارگردان و عوامل تولید یک فیلم نوشتهشده و آنچه قصه برای مخاطب تعریف میکند، نثری است کاملا متقاطع و از همین رو نمیتوان نتیجه مطلوبی در پایان این اثر گرفت؛ البته نباید از تولید چنین آثاری جلوگیری کرد، بلکه باید از هجوم مخاطب به سمت چنین آثاری جلوگیری کرد؛ زیرا هنگامیکه چنین فیلمی توانسته بیش از دو میلیارد تومان در گیشههای سینمای ایران فروش داشته باشد، به معنای آن است که فیلمساز، سطح سلیقه جامعه را خوب شناسایی کرده است.
درهرصورت نمیتوان گفت این اثر بهظاهر سینمایی، فیلم خوب یا فیلم بدی است؛ چراکه من بهعنوان یک مخاطب حتی یک برداشت درست تصویری در آن مشاهده نکردم که بخواهم قضاوت کرده باشم.
علی رفیعی وردنجانی- دفتر روزنامه نسل فردا