بحث ما سوره اسراء آیه ۲۶ بود که در جلسه قبل مقداری صحبت کردیم، حرف هایمان ماند حالا باز هم همان ایه را مینویسیم، جند تا ایه قران را سر سفره وحی مینشینیم، خدا با ما چه میگوید؟ بالاخره ما مخلوقیم و خداوند متعال خالق ماست، و هر مخلوقی باید کتاب خالقش را بخواند. این دیگر حداقل است. مثل این که هر بچهای اگر باباش شاعر بود کتاب شعر باباش را میخواند. اگر عرض کنم باباش یک وصیتی کرد هر بچهای وصیت باباش را میخواند دیگر این حداقل است که مخلوق کتاب خالقش را بخواند، حالا این بحث هم، تقریباً اواخر ماه رمضان پخش میشود، روزهای آخر و ما هم سر سفره وحی بنشینیم، سوره اسراء «وَات ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً» اسراء/۲۶، آیه قبل از این آیه مربوط بود که خداوند فرمان داده به یکتاپرستی، جز او را نپرستید و فرمان داده که به پدر و مادرتان احسان کنید و اگر پدر و مادر هم پیر شدند اینها رو تشر نزن و کریمانه با آنها حرف بزن، آیه قبلی بود که صحبتهایی کردیم، ایه این است، این آیه این رو میگوید، «وَات ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، حق فامیلها را هم بده، حق مسکین را هم بده، «وَ ابْنَ السَّبیلِ»، حق کسانی هم که در راه ماندهاند بده، افرادی هستند حالا خب پولدار بودهاند، حالا وسط خیابان پنچر شده، ماشینش سقوط کرده، حالا خطری کشتیش رو غرق شده، بالاخره توی مسافرت جیبش رو زدهاند، این سبیل است، یعنی توی راه مانده است، فعلاً کمکش کنید ولو توی شهر خودش پولدار است ولی الان نداره، بهش بدهید و بریز و بپاش هم نک، توی این آیه بودیم دو سه تا نکته گفتیم که باید اینجا باز بگوئیم. ۱- درسهایی که از اینجا میگیریم نکات، چند تا نکته هست اینجا من خدمتتان بگویم ۱- نکته اول بعد از والدین نوبت فامیلِ چون ایه قبل، والدین بود این ایه ذالقربی، فامیل بود این ایه که نازل شد، خداوند به پیغمبر دستور داد فدک رو بده به فاطمه زهرا، فدک یک مزرعه بسیار بزرگی بود که به اسلام بخشیده بودند به پیغمبر ما، پیغمبر دید این یک سرمایه خوبی است، گفت بدهم به کسی که زندگیش زاهدانه باشد، به هر کسی بدهم بخور بخور است. بدهم به امیرالمؤمنین که نان خالی میخورد، بدهم به فاطمه که بریز و بپاش نداره، این را بدهم به اهل بیت که این پشتوانه مالی باشد برای نشر تبلیغات اهل بیت، پشتوانه اقتصادی، تفکر علوی، تفکر فاطمی، نه بخاطر این که دختر است، فاطمه زهرا کسی است که آن شبی هم که میبرندش خانه داماد در راهی که میبرندش خانه داماد، فقیری میبیند پیراهن عروسیاش را میدهد فقیر، علی بن ابیطالب، این رو بگم مثل این که شما یک پولی دارید و میخواهید بروید مسافرت میگوئید اینرا بدهم به کی؟ میدهید به کسی که زندگیش از همه سادهتر، دینش از همه قویتر، میگویید پول را بدهم به این، این آدم سالمی است، هم دینش بالاست هم این آدم مال خودش هم باشد، مصرفش خیلی کنترل شده است، فدک را داد به فاطمه ولی بعد از پیغمبر فدک را از فاطمه گرفتند. تقریباً یک صد سالی گرفتند عمر بن عبدالعزیز بود ظاهراً، پس داد، باز چند سالی دست اهل بیت بود، دو مرتبه زمان مأمون الرشید و هارون الرشید گرفتند و بعد هم وقتی گرفتند، گفتند پیغکبر ارث نمیگذارد که فاطمه زهرا یک سخنرانی کرد، گفت نفهمیدم چی شد؟ این چه دینی است که تو ارث ببری، من ارث نبرم؟ گفتند انبیاء ارث نمیگذارند، گفت این ضد قران است چون قران میفرماید «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» نمل/۱۶، یعنی حضرت داوود از سلیمان ارث برد، یعنی چه؟ مگر پیغمبر. . . ، مثل اینکه پیغمبرها غذا نمیخورند، نفس نمیکشند، زندگی عادی پیغمبرها با ما یک جور است یعنی چه؟ اصلاً هر چه خواستند توجیه کنند این حق فاطمه زهرا گرفته شد، حالا عرض کردم بخاطر این که فاطمه، فاطمه استها! نه بخاطر این که دختر پیغمبر است، پیغمبر با کسی رودربایستی ندارد عمویش هم باشد یم گوید تبت یدی ابی لهب، خدا بکشد ابی لهب را، خدا بکشد عموی مرا، پیغمبر ما به دخترش اگر فدک میدهد بخاطر این است که میداند این درآمدها بریز و بپاش نمیشود، خوب پس درس اول بعد از والدین نوبت بستگان است، در انفاق، کمک، اولویتها را رعایت کنید، اصلاً یک حدیثی داریم، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ»(منلایحضرهالفقیه، ج۲، ص۶۸)، افرادی هستند از روستا آمدند در شهر، روستایشان مدرسه ندارد، دبستان ندارد، درمانگاه ندارد، مسجد ندارد، روحانی ندارد، دکتر ندارد، این آمده در شهر پولدار شده است، حالا مثلاً در مسجد محلهشان دو تا منار میسازد، کاشی کاری میکند، محراب را کاشی کاری میکند، چند میلیون خرج میکند. در محلهشان، خب شما واقعاً چرا اولویت را فکر نمیکنی؟ اولویت مهم است، یک چیزی برایتان بگم، یک عملی است که در جمهوری اسلامی هم رواج پیدا کرده است، خوشبختانه اعتکاف، سه روزه میروند در مسجد، امام حسن مجتبی معتکف بود، چند دقیقه مانده بود به آخر اعتکافش تمام بشود یک مرتبه دید یک کسی کارش دارد اعتکافش را برید، رفت بیرون مثل آدمی که روزه رفته تا ده دقیقه دیگر افطار است، میگویند بخور، میگه صبح تا حالا گرسنگی حالا ده دقیقه دیگر افطار، نه باید بخوری دکتر گفته باید الان آمپول بزنی، گفتند آقا شما یه روز هست که در مسجد ماندهای، حالا چند دقیقه دیگر صبر کن، فرمود حاجت مسلمان، ثوابش از اعتکاف بیشتر است، من بروم مشکل این را حل کنم، اولویتها را رعایت کنیم. در پول خرج کردن، بعد هم میفرماید که در پرداخت حق فامیل فقر شرط نیست، ممکن بگید اقا در فامیل ما فقیر نیست، فقیر هم نباشد، چون چشم دارند کمک کنید، منتها بعد میگوید «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، اعتدال، این بحث اعتدال بحث مهمی است، اعتدال میگن کمک کن، فامیل، به مسکین، به فقیر، به کسی که در راه مانده کمک کن بعد میگه بریز و بپاش نکن، یعنی چه، مگه اعتدال در کمک، و اسلام دین اعتدالیِ، در همه چیز میگه اعتدال باشه، اینها که زیادی درس میخوانند، میزان نیستند، زیادی ورزش میکنند، میزان نیستند، زیادی تفریح میکنند میزان نیستند، زیادی میخوابند میزان نیستند، در علاقه، یک کسی آخ قربانت برم، دیگه حالا بستنی هم میخورند باید با هم بخورند. اعتدال در تحصیل، در تفریح، در ورزش، در سرمایه گذاری، در عبادت، اصلاً یک باب داریم، «بَابُ الِاقْتِصَادِ فِی الْعِبَادَهِ»(کافی، ج۲، ص۸۶)، اقتصاد یعنی میانه روی، در عبادت هم باید میانه روی باشد، خسته شدی، ۱۰ دقیقه دعا بخوان، لازم نیست دعای کمیل را بخوانی تا آخرش، ۱۰ دقیقه دعا بخوان خسته شدی، دیگه نخوان، هر چه نشاط داری، «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً» ایه بعد رو بخونید: حالا ببخشید من راجع به، یک بار دیگر آیه را بخونید، تامن، «وَات ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، اعتدال در تشویق، در تشویق اعتدال قران، مثلاً میگه این کار رو بکن، بعد میگه «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» بقره/۲۱، «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» بقره/۱۸۹، لعل یعنی امسد است، هیچ وقت نمیگه آفرین بیست، خوب وقتی یه یک کسی گفتی آفرین بیست، اون فکر میکنه که به آخرین درجه تکامل رسید، غلو نکنیم، در انتقاد، حالا بعد میفرماید «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً» اسراء/۲۷، «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، بذر رو که میدونیم چیِ، میگن بذر، دانههایی رو که میکارند، به بذر میگویند بذر، چون ریخت و پاش میشه. دانه را میریزند روی زمین، «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، یعنی بریز و بپاش نکنید. بعد میگه کسانی که بریز و بپاش میکنند، مبذرین، به درستی که آنها ریخت و پاش میکنند، ولخرجی میکنند آب و نان، پول، کتاب، ولخرجی میکند، اینها برادر شیطانند، خیلی زشت است هان، اون کسی که بریز و بپاش میکند، خیلیها میخواند پز بدهند، برای این که خودشیرینی کنند، توی منطقه همه نگاه کنند، بریز و بپاش میکند که همه مردم نگاهش کنند، قران گفته هر که بریز و بپاش میکند، شما نگاه عبوسانه بکن، چطور شیطان رو میبینی عبوس میکنی؟ این برادر شیطان است، برادر مسلکی، یعنی هم فکر شیطانِ، بریز و بپاش نکنید، یعنی اینها که ولخرجی میکنند برادر شیطانند، در لباس، ماشین، هر چیزی که بریز و بپاش بکنند، «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ». در قران دوست و شیطان داریم. ولی شیطان داریم قرین شیطان داریم. اما کلمه برادر شیطان فقط برای آدمهایی آمده که بریز و بپاشند، حالا این بحث رو یک وفنی داشتم شیطان ۴ رقم با آدم رابطه داره، یک رابطه داره، رابطه پتاب، انواع رابطهها شیطان، یک رابطه دارد رابطه پرتاب، مثل آدمی که نمیتواند برود نزدیک از بیرون سنگ میزند، که میگوید «إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی أُمْنِیَّتِهِ» حج/۵۲، «أَلْقَى الشَّیْطانُ» یعنی شیطان نمیتواند برود پهلوی پیغمبرها، از دور به اهداف انبیاء سنگ پرانی میکند. «أَلْقَى الشَّیْطانُ فی أُمْنِیَّتِهِ»، یعنی در آرزوهای انبیاء پرتاب میکند. وسوسه پرتاب میکند. این پرتابِ، یک رابطه داریم رابطه تماس، نه از دور نه، میره یک خرده جلوتر کنارش یک هلش میدهد که قران میگه «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ» اعراف/۲۰۱، «مَسَّهُمْ» یعنی تماس میگیرد با اینها، یک رابطه داریم، رابطه ورود، که اصلاً شیطان میرود توی روح آدم، که قران میگه «الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ» ناس/۵. این فی یعنی میرود تو، گاهی هم شیطان میرود توی روح آدم همانجا میماند، دیگر بیرون نمیآید که قران رابطه که میگه رابطه اسکان، اصلاً میرود آنجا مسکن م کند، که قران میگه که «فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» زخرف/۳۶. «قَرینٌ» یعنی که دیگه همانجا میماند، پس ببینید، پرتابی، تماس، ورود، همنشین، اما ین رابطه بک رابطه دیگر است. میگه اخوان، بریز و بپاش کسی که ولخرجی میکند، حالا، نمونههایی که در جلسه اشاره شد این هست که یک پستی رو به یک ادم نااهلی بسپاریم، این هم تبذیر است چطور؟ چون بالاخره بریز و بپاشِ، شما یک کسی رو رئیسش کردی که نمیتواند جمع و جور کند قصه رو آدم نااهل رئیس بشه این هم تبذیرِِ، ادم چند تا پست بگیره، تواند اداره کند، این هم تبذیر است، آموختن آموزش مطالب غیر ضروری، این هم تبذیرهِ، چقدر در حوزه و دانشگاه و دبیرستانهای ما یک علوم است که اگر نخوانیم طوری نمیشه، عوضش یک علومی جامعه نیاز داره و نمیخوانیم. هر طلبهای هر دانشجویی، هر دبیرستانیِ، هر محققی، یک چیزی مطالعه کنه که عرض کنم به حضور شما که حالا این رو بدونیم و ندانیم هر فرق نمیکند. تحقیق کنیم مثلاً که آجرهای سی و سه پل اصفهان، از اصفهان بود یا از قمشه، تحقیق کنیم مثلاً فرض کنید که اولین پرده کعبه را در یمن بافتند یا در شام، مثلاً که چی؟ یک سری اطلاعاتی است که مثلاً پیغمبر ما جمعه به دنیا آمده یا پنج شنبه؟ ۹۷۳۲ روز بود یا ۹۷۳۱ روز پیش از ظهر بود یا بعد از ظهر، که چی؟ مثل این که یک آدمی میگه بوعلی سینا چند کیلوست این مثلاص چه اطلاعاتی است؟ یک سری آمار و ارقام و اطلاعاتی هست که واقعاً «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، اگر تبذیر در آب و نان هست، در عمر ما هم بریز و بپاش هست، خیلی از ما عمرمون حرام میشود، جوانها مینشینند پای تلویزیون، ۳ ساعت، ببینند توپ بلژیک رفت توی مکزیک یا نه، اقا جون آخر خط بپرس که آقا بالاخره بلژیک و مکزیک بازی میکردند چند به چند شد. اصلاً سه ساعت جوانی، شیر آب اگر باز باشد، میگی اصراف، عمرت همینطور داره هدر میره، بله خدت پاشی بازی کنی طوری نیست هان، اصل ورزش رو من قبول دارم، اما تماشای ورزش اصراف عمرِ، مثل اینکه شما نگاه کنید پولهای من رو بشمارم، پولهای من رو ببینید، خب آخه نگاه به پول، خب خودت بلند شو، پ. ل پیدا کن اما نگاه به پول مردم، به هر حال اصراف عمر، اصراف کاغذ، اصراف درس، ساعتهای بی خودی، خلاصهاش اینکه تبذیر نشانه سخاوت نیست، خیلیها که بریز و بپاش میکنند، همچنین بریز و بپاش میکنند که میگن سخاوت دارید، قران میگه مردم اینها برادر شیطانند، با نگاه، تحقیرانه، یعنی کسی که توی یک منطقه محروم خانهای میسازد که هر که میاید برود، میخواهد دل شما رو ببرد هان، شما تا اون خانه را دیدید، سرتان را پایین بیاندازید و بروید، اصلاً سلامش هم نکن، شما شیطان رو میبینی میگی سلام علیکم، مخلصم، خدا سایهات رو از سر من کم نکنه، نمیگوئید، همینطور که به شیطان نمیگوئید خدا سایهات رو از سر من کم نکنه، به آدمها هم که ولخرجند هیچ وقت سلام نکن، چون این ولخرجی میکند که خودش رو نشان بده، شما وقتی مخلص نگذاشتی، خارش کن، شیطان خارِ، برادر شیطان هم باید خار بشه، این همه نیاز، این همه گرسنه، این همه گرسنه، ما آدم داریم نان و سیب زمینی نمیتواند بخورد، آدم داریم نان خالی نمیتواند بخورد، ما آدم داریم جند تا دختر داره، دخترهاش یکی صبح میروند مدرسه، یکی عصر، وقتی میآیند چادرشون را بهم قرض میدهند یعنی پول دو تا چادر نداره، برای چی این قدر ولخرجی میکنی، ولخرج برادر شیطانِ، آیه بعد، «وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً» اسراء/۲۸، این آیه مال آنهایی است که پول ندارند کمک کنند، هی فقیر میآید، پول میخواهد یک کسی میآید وام میخواهد، آدم نداره، خب با اینها چه بکنیم، میگه «وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ»، اگر یک وقتی خواستی رویت را برگردانی از مسکین، این سبیل، فامیل، افرائی به شما مراجعه میکنند پول نداری، میتوانی بگی اقا من پول ندارم، اگر خواستی از اینها اعراض کنی، مثلاً را برگردانی بگی ندارم، توی دلت، «ابْتِغاءَ» یعنی به سراغ رحمت خدا برو، یعنی به فکری باش، حالا که نداری، لااقل یک تلاشی کنی یک جوری برایشون جور کنی، من الان ندارم، ولی بگم من که ندارم، حالا که ندارم مسئولیتی ندارم، نه نداری الان مسئولیت نداری، ولی باید یک جوری به فکرش باشی، «ابْتِغاءَ» یعنی برو سراغش، «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» جمعه/۱۰، یعنی بروید به سراغش برید سراغ چی؟ برو سراغ رحمتی که از طرف خداست، اگر نداری به سراغ رحمت خدا برو، به اون تلفن کن، به اون یک نامه بنویس، با او تماس بگیر، یک چهار تا تماس بگیر، ممکن خودت نداری، میتوانی با تماس، چون قران نمیگه حتماً خودت داشته باش، میگه «وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ» حاقه/۳۴، یعنی اگر خودت نداری، خب دیگران را تشویق کن، بچه دبیرستانیها بعضیها خودشان پول ندارند، دانشجوها از خودشون پول ندارند اما باباش پولداره برود باباش را راضی بکند، صحبت کن، بگه اقا جون من توی دبیرستان یک همشاگردی دارم وضعش ناجوره، یک پولی بده مدیر مدرسه، به این همشاگردی من بده، این پسر میتواند دلالی کنه از باباش پول بکیره از یک طریقی، نگذارد همشاگردیش اینطور در فقر بسوزد. اگر هم نداری به فکر و طلب باش، سراغ رحمت خدا برو. منتها رحمت خدایی که امید دارید، بعد هم «قَوْلاً مَیْسُوراً»، اگر پول نداری یک کلام نرمی به اون بگو، «قَوْلاً مَیْسُوراً». یعنی با زبان خشک، برو دیگه حوصله ندارم، اقا اینطور نگو، حالا که پول نداری بگو اقا جان خدا انشاءالله به شما میده، من برای شما توی فکرم، برای شما تلاش میکنم، دعا، «قَوْلاً مَیْسُوراً» در قران راجع به حف زدن ۷ تا کلمه داریم، یک اینجا میگه «قَوْلاً مَیْسُوراً»، آیه دیگر میگه «قَوْلاً لَیِّناً» طه/۴۴، لین یعنی حرف بزن، یعنی نرم، آیه دیگر خواندیم میگه «قَوْلاً کَریماً» اسراء/۲۳، حرفت کریمانه باشه. ایه دیگر میگه «قَوْلاً سَدیداً» نساء/۹، حرفت منطقی باشه، محکم باشه، آیه دیگه میگه «قَوْلاً مَعْرُوفاً» بقره/۲۳۵، طوری حرف بزن که مردم بفهمند چی میگی، آیه دیگر میگه «قَوْلاً بَلیغاً» نساء/۶۳، حرفت رسا باشه، مبهم نباشد، ببینید اداب حرف زدن، چگونه حرف بزنیم، در قران یک ایاتی است این ایات اگر به بچسبانیم این میشود آداب سخن گفتند. از این ایه معلوم میشود پیغمبر هم گاهی دستِ خالی بود، من یک سؤالی برایم پیش آمد که حضرت امیر گاهی از یهودیها پول قرض میکرد، من برایم سخت بود، گفتم آخه الان توی کشور ما یک مسلمانی از یک یهودی پول قرض کنه، میگن اِ، خیلی تحقیر میشه، بگذار از یهودی قرض کردی، از مسیحی قرض کردی، خوب تو مسلمانی چرا رفتی پهلوی اون، از غیر مسلمان قرض کردی، من این برایم مشکل بود چرا حضرت امیر از آنها قرض میکرد رفتم پهلوی یکی از علماء گفتم اقا یک سؤال دارم چرا حضرت امیر از آنها قرض میکرد، دیدم یک جواب خوبی داد، گفت ببین اونها جون علمای یهود و مسیحیت وضعشون خوبِ، فکر میکردند رهبرهای اسلام هم مثل آنها چنین و چنانه، من ایتالیا و پاپ و واتیکان رفتهام، خبرهایی است، خبرهایی است وقتی یک دکتر مسیحی شاه آورد برای اقای بروجردی، وقتی آمد قم، توی یک کوچه خیابان چهارمندون، وارد خانه اقای بروجردی شد، هی نگاه کرد و رفت توی اطاق و دید یک اطاق سادهای است و کرسی و لحاف، گفت اینِ، گفتند بله، رهبر ما اینِ، بعد گفت توی ذهنم بود که وقتی من وارد شوم پهلوی رهبر شیعهها، فکر میکنم دستههای تلفنش از پایههای طلا ساخته شده باشد، گفتند نخیر، این طور نیست، اصلاً ما حسینیه جماران امام فرمود تا زنده هستم راضی نیستم سفید کنید، همان گچ و خاک بس است، ارزش ما به همینِ، اینطور نیست که هر که آیت الله العظمی باشد، نمیدونم انگشترش گرانتر باشد. خانه ایت الله العظمی با مردم عادی یک جور است، یا فقیرِ یا عادی، فقیر الان معمولاً کمترند، ولی خانههای عادی است دیگر حالا، اشرافی سنگ چنانی و نمیدونم، این ایت الله به من گفت علت اینکه حضرت امیر از یهودیها پول قرض میکرد، برای این بود که به یهودیها بگه زندگی رهبان ما با رهبران شما فرق میکند، دوم این که وقتی میگفت سر فلان روز میدهم، سر نوبت که میداد، این باز به وعده وفا میکرد و وفای به عهد باز اثر تربیتی داشت هم گرفتنش هم پس دادنش، ما از خدا طلبی نداریم، «رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّک»، آیه بعد، «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» اسراء/۲۹ ً، یک خانمی پسرش رو فرستاد پهلوی پیامبر، گفت برو، پیراهنت رو برای تبرک به من بده، این یادگاری، میخواهم تبرک، پیغمبر هم پیراهنش را داد و ظهر شد و هی گفتند ْ «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاه»، حضرت لباس نداشت بپوشد، همینطور توی خانه نشسته بود، آیه نازل شد کی گفت این رقم بریز و بپاش کنی؟ ما گفتیم انفاق کنی، نه این رقمی، «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ»، قرار نده، ید یعنی دستت را، مغلول یعنی غل شده، «إِلى عُنُقِکَ»، عنق هم یعنی گردن، دستت را به گردنت غل نکن، دیدی آدمهایی رو که دستشون به گردنشون غل شده، نمیتوانند توی جیبشون بکنند، یک جوری نکن که دستت توی جیبت نره، مثل اینهایی که دستشون به گردنشون غل شده، یعنی نه آنقدر سفت باشد که دست توی جیبت نره نه »وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ»، نه این رقمی؟ نه اون رقمی. دستت رو باز کن که ه چی داری یک جا، اعتدال، بعد میگه «فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»، اگر ولخرجی کنی هیچ کسی، «فَتَقْعُدَ» مینشینی، «مَلُوماً مَحْسُوراً»، ملامت میکنی. خدایا در فکر و در عمل در تحصیل و در کار و تفریح، در کاسبی و تجارت و در همه کارها ما را در راه مستقیم و دور از افراط و تفریط قرار بده، خدایا قلب آقا امام زمان(عج) را از ما راضی کن، در پناه حضرت مهدی(ع) رهبرما، دولت ما، امت ما، نسل و ناموس ما، دین ما، مرز ما، اب و خاک ما، انقلاب ما را حفظ بفرما. کسانی که بخاطر افراط و تفریطها لغزش پیدا کردند توفیق برگشت و قرار گرفتن در راه مستقیم نصیب آنها هم بفرما. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته