حوادث

گفت‌وگو با جوان متهم به قتل

بی‌گناه در زندان هستم

حمید سی ساله ‌است و متهم به قتل، هرچند قبلا به جرمش اعتراف کرده اما می‌گوید ناگفته‌های زیادی در این خصوص دارد.او که دو هفته قبل در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده‌، از اتهام و زندگی خصوصی‌اش می‌گوید.

چه مدتی است در زندان هستی؟

بیشتر از دو سال است بی گناه زندانی هستم.

مگر ممکن است کسی را بی گناه زندانی کنند؟

اما من کسی را نکشته ام و بی گناه هستم.

اعتراف تو به قتل در پرونده ات ثبت شده، چطور می گویی بی گناه هستی؟

اعترافم دروغ بود.​ آنقدر مرا در بازداشت نگه داشتند که دیگر نتوانستم تحمل کنم. دلم برای بچه ام تنگ شده بود و می خواستم او را ببینم. به من گفتند اگر همکاری کنی اجازه می دهیم او را ببینی من هم فکر کردم همکاری کردن یعنی اعتراف به قتل و این کار را کردم.

متهم به قتل یکی از اقوامت هستی؟

بله، مرا متهم کرده اند پسرعمه ام را کشته ام در حالی که این اتهام درست نیست.

پس چه کسی او را کشته است؟

اصلا معلوم نیست او کشته شده یا زنده است. هیچ جسدی پیدا نکرده اند در حالی که من همچنان بازداشت هستم. ممکن است کسی دیگر او را کشته باشد. اصلا ممکن است او در جایی مخفی شده باشد.

چرا باید مخفی شود؟

چون در کار مواد بود و یک مجسمه طلا هم داشت که می خواست آن را شمش کند و بفروشد.

تو این چیزها را از کجا می دانی؟

من با او دوست بودم و رابطه خوبی باهم داشتیم. مجسمه را پیش من آورده بود تا با هم آن را تبدیل به شمش کنیم.

مجسمه طلا از کجا آمده بود؟

من نمی دانم. در این باره چیزی نگفته بود. فقط گفته بود می خواهد مجسمه ای را به شمش تبدیل کند من هم قبول کردم کمکش کنم.

با پسرعمه ات مشکل داشتی؟

نه تنها هیچ مشکلی با هم نداشتیم بلکه خیلی هم با او رفیق بودم.

اما خانواده اش گفته اند تو با او درگیری داشتی و اصلا بعد از شکایت آنها بود که تو شناسایی و بازداشت شدی.

بله آنها از من شکایت کردند چون فکر می کردند با پسرشان درگیری دارم، اما این گفته ها درست نیست. بابت همین شکایت بیشتر از دو سال در زندان هستم و زندگی ام از هم پاشیده است.

چرا باید عمه ات بی دلیل از تو شکایت کند، چرا از شخص دیگری شکایت نکرده است؟

نمی دانم چرا این اتفاق افتاد. فقط می دانم اگر کسی به آنها حرفی هم زده، اشتباه گفته است من با پسرعمه ام هیچ درگیری نداشتم.

آن طور که پدر مقتول گفته، تو خودت به خانه او رفتی و ادعا کردی پسرش با افراد ناباب رفت و آمد می کند و پشت سر او بد و بیراه گفتی، همین هم باعث شک و ظن آنها شد.

من برای این که نصیحتی کرده باشم، این کار را انجام دادم. اصلا موضوع ربطی به من نداشت. واقعا نمی دانم چرا چنین کاری کرده اند. من مشکلی با پسرعمه ام نداشتم. اگر بین ما مشکلی بود، او برای آب کردن مجسمه از من کمک نمی خواست.

خانواده عمه ات می گویند مجسمه ای در کار نبوده و تو پسرشان را در جریان معامله خودرو کشتی؟

آنها از همه کارهای پسرشان خبر ندارند. البته قبول دارم روز حادثه پسرعمه ام را دیدم و ما باهم معامله ای هم کردیم، بعد از آن از خانه من رفت و دیگر از او خبر ندارم.

توضیح بده روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

آن روز پسرعمه ام تماس گرفت و گفت کمک لازم دارد. من هم قبول کردم و او با یک نفر دیگر به خانه من آمد، مجسمه را هم آورد. آنها بعد از چند ساعت مجسمه را برداشتند و رفتند و فرصت نشد شمش درست کنیم. البته این که من ماشین را از او خریدم، درست است. پولی را که توافق کرده بودیم، دادم و ماشین را خریدم. بعد از او خواستم باهم حشیش بکشیم مردی برایمان حشیش آورد و ما هم مصرف کردیم سپس او رفت.

از او نپرسیدی کجا می رود؟ در حالی که مدعی هستی مجسمه طلا همراه داشت؟

گفت می خواهد به شمال برود، دوستی هم همراهش بود و باهم رفتند.

تو می دانی شخص همراه مقتول چه کسی بود؟

زنی بود با چهره ای خاص اما قبلا او را ندیده بودم.

مردی که برای شما مواد آورده، گفته بجز تو و پسرعمه ات کسی در خانه نبود.

من از آن زن خواستم به اتاق برود. گفتم مجسمه را هم بردارد و تا رفتن موادفروش صبر کند. او هم همین کار را کرد. به همین دلیل موادفروش متوجه آن زن نشد.

از پسرعمه ات نپرسیدی این دختر کیست و با او کجا می روی؟

نه من هیچ چیز نپرسیدم.به من ربطی نداشت فقط موقع رفتن، گفتند می خواهند به شمال بروند.

تو یک بار به قتل اعتراف کردی و جزئیات را هم توضیح دادی حالا می گویی این حرف ها صحت ندارد، چرا؟

چون من مرتکب قتل نشدم. هرچه گفتم دروغ بود و از اعترافی که کردم، پشیمان هستم. واقعا متاسفم پسرعمه ام گم شده است اما کاری نکردم و گم شدن او به من ربطی ندارد.

در بازجویی ها اعتراف کردی با پسرعمه ات مشکل داشتی و او را به قتل رسانده و جسدش را مثله کردی و داخل یک کیسه ریختی. به گفته خودت، کیسه های حاوی جسد را به رودخانه بردی و تکه ها را داخل اب انداختی. در واقع همه جزئیات را دقیق توضیح دادی حتی گفتی در حال شوخی با او بودی اول به سمتش گلوله ای شلیک و بعد او را تکه تکه کردی اما حالا ادعای دیگری داری اگر قتلی در کار نیست، چطور جزئیات را با این دقت بیان کردی؟

هرچه گفتم در تخیلاتم بود. به من فشار می آوردند من هم چون نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است، از خودم داستان ساختم.

اما گفته هایت با واقعیت منطبق است حتی همسرت در این باره حرف هایی زده و گفته است روز قبل از حادثه تو یک اره برقی خریدی.اره برقی معمولا در خانه کاربرد ندارد ضمن این که تو اعتراف کردی با همان اره برقی جسد را مثله کردی.

همسرم از دست من ناراحت است و به همین دلیل علیه من صحبت کرده است قبلا هم گفتم این پرونده زندگی مرا ازهم پاشید.

آدم خلافکاری بودی؟

نه خلافکار نبودم مواد مصرف می کردم اما خلافکار نبودم.

در پرونده آمده تو دو همسر داشتی، درست است؟

بله من دو همسر داشتم هیچ کدام از وجود دیگری خبر نداشت و سر همین پرونده بود که واقعیت مشخص شد. آنها طلاق گرفتند هر دو رفتند و مرا در این شرایط تنها گذاشتند.

چرا دو بار ازدواج کردی، آن هم مخفیانه؟

من هردو همسرم را دوست داشتم و به همین دلیل با آنها ازدواج کردم. زن اولم زن خوبی بود اختلاف آنچنانی با هم نداشتیم با این حال عاشق زن دیگری شدم و بعد هم عقدش کردم اگر آدم بی اخلاقی بودم که او را عقد نمی کردم، همین طوری با او رابطه برقرار می کردم.

مدعی شدی ماموران تو را تحت فشار قرار دادند تا اعتراف بگیرند، چرا شکایت نکردی؟

فشار آنچنانی نبود مثلا این طور نبود که کتکم بزنند. من دختری دارم که عاشقش هستم. مرا از دیدن دخترم محروم کرده بودند می گفتند اینجا بازداشتگاه است و تو نمی توانی هروقت خواستی اعضای خانواده ات را ببینی. هرچه می گفتم من بی گناهم، می گفتند شواهدی وجود دارد که تو مرتکب قتل شده ای.

همین موضوع اره را بهانه می کردند می گفتند باید بگویی اره را برای چه می خواستی. تولد دخترم بود و من یک سال بود او را ندیده بودم. تصمیم گرفتم اعتراف کنم شاید اجازه دهند دخترم را ببینم جزئیاتی از خودم درآوردم و گفتم.

به نظر نمی رسد جزئیات دروغ باشد چون وقتی ماموران از تو پرسیدند چرا تکه های جسد را از نایلون خارج کردی و بعد به رودخانه انداختی، جواب دادی برای این که براحتی پیدا نشود و اگر تکه های جسد بیرون از نایلون باشد، زودتر از بین می رود بنابراین فکر همه چیز را کرده بودی؟

بله من فکر همه سوال ها را کرده بودم اما به قتل فکر نکرده بودم.

این اقرار کسی است که واقعا در چنین شرایطی قرار بگیرد چرا همه این طور اعتراف نمی کنند؟

متاسفانه همین اتفاق باعث شد من تا حالا در زندان باشم و اتهام قتل به من بزنند.

درباره زندگی خصوصی ات بگو بعد از این که همسرانت فهمیدند هوو دارند، چه واکنشی نشان دادند؟

من برایشان کم نمی گذاشتم با هردو رفتار یکسانی داشتم اما هردو طلاق گرفتند و رفتند. قبول دارم باید واقعیت را به آنها می گفتم اما از این که ترکم کنند، می ترسیدم من هردوی آنها را دوست داشتم.

حالا قصد داری چه کنی؟

من قسم خوردم مرتکب قتل نشدم بعد از این که دخترم را دیدم، قتل را انکار کردم در واقع آن حرف ها را زده بودم تا دخترم را ببینم باز هم می گویم اگر هم قتلی اتفاق افتاده است، کار من نبوده البته به خاطر خلاف هایی که قبلا کرده ام متاسفم و از هر دو همسرم هم عذرخواهی می کنم اما در مورد قتل بی گناه هستم./ ضمیمه تپش

مریم عفتی

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا