لیسانسهها / به بهانه ساخت فصول جدید
لیسانسهها / به بهانه ساخت فصول جدید
به تازگی خبرهایی از ساخت فصل سوم سریال «لیسانسهها» در سال 97 در فضای مجازی و دیگر رسانهها منتشر شده است. این سریال که در فصل اول خود استقبال چشمگیری به همراه نداشت و صرفا دغدغه جامعهای را منتشر میکرد که تسلیم بدیهیات زندگی بود، به نظر میرسد در فصول بعدی با افول بشتری در زمینه جذب مخاطب مواجه شود. عبور از منطقه ماجراجویی دراماتیک در صدا و سیمای ایران مخاطبان این ابر قدرت فرهنگی در کشورمان را دلسرد میکند. به عنوان مثال: حسن فتحی به راحتی میتوانست با نشر سریال «شهرزاد» در شبکههای ملی مردم را با تلویزیون ایران آشتی دهد؛ چرا که تجربهای که مردم از سریالی مانند «مدار صفر درجه» ساخته این کارگردان داشتهاند، نشان میدهد که ابعاد فکری این کارگردان به خوبی بستر داستان پردازی را در صدا و سیمای ایران پرورش میدهد. فعلا صدا و سیما رسانهای مغموم در جامعه است که گاها به لطف برنامههایی کاذب مانند «ماه عسل»، «دورهمی» و «خندوانه» دیده میشود.
*یک بحث عاشقانه
رسانهای که تکلیف خود را مخاطب مشخص نکند، اساسا هویت قابل بروزی از خود ندارد و به همین دلیل هر چهرهای که به واسطه چند کار مورد اقبال در جامعه مطرح شده است، میتواند در آن محیط عرض اندام کند. سریالی مانند «لیسانسهها» اگرچه دارای بن مایههای فانتزی و … در قامت جعبه جادویی است؛ اما تناسبی با جامعه فعلی و البته دغدغههای ایراد شده در متن فیلمنامه برقرار نمیکند. مسلما وقتی از جامعه صحبت میکنیم، از منتقدان و علاقهمندان به عرصه فرهنگ و هنر صحبت نمیکنیم از آن دسته افرادی سخن به میان می آوریم که پس از گذشت هشت ساعت کار در طول روز، تصمیم دارد دقایقی را در کنار خانواده به شادی بگذراند. برای این قشر از جامعه نمیتوان موقعیتی فلسفی را در اوج لحظات گردش رسانهای در نظر گرفت؛ نه آنکه نیازی به پرداختن به چنین موضوعاتی در مقیاس رسانه ملی نباشد؛ بلکه این لحظات خاص باید در اختیار برنامههایی قرار گیرند که شکل ساده انگاری شدهای از ادبیات نمایشی را به مردم ارائه دهند. در این بین سریال «لیسانسهها» علی رغم اینکه موقعیت کمدی و طنز را به همپوشانی عمیقی نزدیک میکند، توانایی رسانش انگیزه از طرح یک مسئله اجتماعی در قالب شوخی را ندارد و چنین میشود که سازمانی به ابعاد صدا و سیما در شرایطی که به بحران مالی عظیمی برخورد کرده چارهای جز پذیرفتن چنین فیلمنامههایی را ندارد. بهتر است تولیداتی داشته باشیم که ختم به ازدواج و یک رابطه عاشقانه شود تا اینکه راه شبه روشن فکری کمدیهای غربی را در پیش گیریم.
*لیسانسههای بیکار
از سوی دیگر مابه ازای بیرونی متنی که سروش صحت برای پرداخت نمایشی در نظر گرفته، به اندازهای دارای بن مایههای اندیشمندانه در موقعیت دراماتیک است که در لحظاتی باور را از نظر مخاطب دور میکند. اینکه عدهای دارای مدرک لیسانس هستند و هر کدام دغدغهای بر اساس شخصیت خود دارند، مدرک خوبی برای انگاره نگاری در زمینه پرداخت شخصیتی نیست؛ چرا که هر شخصی بدون مدرک هم میتواند در چنین موقعیتی قرار گیرد یا اینکه مدارک بالاتر موقعیتهای جذابتری برای پرداخت شخصیتی داشته باشند. همه نکتهای که این سریال میتواند داشته باشد: در عنوان آن خلاصه شده و این پدیده ضعف داستان سرایی در فعالیتهای دراماتیک صحت را میرساند؛ همانطور که در اثر قبلی وی «شمعدونی» حرف بیشتری از این جمله که تاثیر جغرافیایی مجازی بر زندگی حقیقی برای بازگویی نداشت. این اخطار به شبکهای که خود را حامی جوانان میداند داده میشود که تولید و حمایت از آثار سوخته این چنینی، چیزی جز بازگشتن به گذشته را در پی نخواهد داشت. نیاز به یک رنسانس در صدا و سیما احساس میشود و این رنسانس میتواند با دستان پر ذوق و استعداد رضا عطاران یا شگفتیهای ذهن دراماتیک حمید نعمت ا… انجام گیرد. آنچه در جامعه واضح و مبرهن است، نیازی به پرداخت ادبی ندارد جامعه نمایشی را در جعبه جادویی میپسندد که از زیرلایه های اجتماعی، یک موقعیت دراماتیک را ایجاد کند.
لیسانسهها / به بهانه ساخت فصول جدید
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی