فرهنگ و هنر

دل فریب و گوش خراش / بررسی کارکرد موسیقی در میزان نشاط و فرهنگ

دل فریب و گوش خراش / بررسی کارکرد موسیقی در میزان نشاط و فرهنگ

دل فریب و گوش خراش / بررسی کارکرد موسیقی در میزان نشاط و فرهنگ

موسیقی، ساده‌ترین و پر کاربردترین وسیله برای انتقال احساس به جامعه است. از طریق موسیقی، می‌توان شادی جامعه را به تعادل رساند و به روح و روان مردم آن جامعه تفکر ناخودآگاهی تزریق کرد. در تعریف موسیقی که انتزاعی‌ترین گونه هنر است، نمی‌توان ساختاری متقن را بن مایه آن اعلام کرد؛ چرا که حتی صدای تایپ سریع و خوش آهنگ یک تایپیست هم می‌تواند موسیقی محسوب شود؛ اما هرگز این صدا هنر تعریف نخواهد شد. برای اینکه تکلیفمان را با هنر مشخص کنیم، باید این گونه بنویسیم:به هر پدیده‌ای که توسط بشر برای لذت تفکر و روح ساخته و به طور مدونی در جامعه پویا باشد، هنر گفته می‌شود. پس ما بنا به چنین تعریفی هرگز نمی‌توانیم صدای خوش آهنگ بلبل یا مرغ عشق را یک هنر تأویل کنیم؛ چرا که این صدا یک پدیده طبیعی است و طبیعت هرگز ذاتا هنر محسوب نمی‌شود؛ اما اگر بخواهیم کارکرد این گونه هنری را در چگونگی متعادل ساختن روح و روان افراد یک جامعه بررسی کنیم، نیاز به بررسی اجمالی در این زمینه داریم.

*موسیقی چیست؟

موسیقی، هنری است صرفا شنیداری که برای تربیت ذات و ذوق هنری گوش انسان ابداع شده است و باید به این نکته اعتراف کرد که موسیقی، الهام بخش ترین نوع از آفرینش‌های هنری انسان است. با این تفاسیر امروزه ناهنجاری‌های بسیاری در عرصه موسیقی کشورمان را شاهدیم که نباید به این سادگی‌ها از کنار آن عبور کرد. اول اینکه: محدودیت و فقدان آگاهی در این زمینه باعث شده است تا جوانان مستعد و علاقه مند به این گونه هنری، به بی راهه حرکت کنند و در نتیجه کمیت شاخصه اصلی تولید محتوایی در موسیقی می‌شود، نه کیفیت. برای اینکه بتوانیم یک دستاورد موسیقیایی در این حوزه از خود به جای بگذاریم، ابتدا باید متن خوب – ملودی خوب – صدا و شخصیت صدایی مناسب و دیگر المان‌های موجود را همسان سازی کنیم و بعد به فکر پخش آن و کسب محبوبیت در جامعه باشیم. خودمان را گول نزنیم و با صراحت بیان کنیم که موسیقی علمی است که با تکرار و تجربه به دست خواهد آمد و به استعداد ذاتی شخص بسیار بستگی دارد. همانطور که در سرگذشت بزرگانی چون موتزارت می‌خوانیم؛ این اسطوره از بچگی پیانو را به خوبی می‌نواخت و در 7 سالگی توانست یک قطعه موسیقی را خلق کند. از سوی دیگر هدایت استعداد به راه درست مهم‌ترین شاخصه‌ای است که می‌تواند فرد را در جریان هنر سعادتمند کند. اکنون فردی که علاقه به خوانندگی یا نوازندگی دارد بنا به سبکی که انتخاب کرده یا کمبود منابع اقتصادی، توانایی ورود به این حوزه از راه آکادمیک را نداشته باشد و در دل جامعه محبوبیتی کسب کند آن محبوبیت فاقد ارزش‌های علمی – تجربی بوده و نمی‌توان آثار وی را به عنوان یک اُبژه فرهنگی مثال زد. با همه این تفاسیر موسیقی یک دستاورد هنری است که علاوه بر تأثیر گذاری بالا بر دیگر گونه‌های هنری می‌تواند زمینه ساز رشد و نبوغ هنرمندان فعال در دیگر عرصه‌ها نیز باشد.

دل فریب و گوش خراش / بررسی کارکرد موسیقی در میزان نشاط و فرهنگ

*نقش موسیقی در تعادل روانی – فرهنگی جامعه

اگر در یک صبح دل انگیز بهاری آلبومی که در دستگاه پخش خودرو قرار می‌گیرد، سراسر غم و اندوه باشد شما را به سمت یاد آوری خاطرات منفی سوق می‌دهد و به همین گونه بالعکس؛ اگر در یک روز دلگیر پاییزی آلبومی پر از نواهای شیش و هشتی را در پخش خودرو قرار دهیم، به طور ناخواسته‌ای سروتونین مغزتان افزایش می‌یابد و در برابر ناهنجاری‌های جامعه لبخند خواهید زد. در همین راستا بهترین پیشنهاد برای گوش جان سپردن به موسیقی، پخش آلبوم‌های کلاسیک و بدون کلام از بزرگان موسیقی همچون: باخ – شوپنهاور – موتزارت – بتهوون و … است؛ چرا که موسیقی بی کلام قبل از آنکه تأثیر مثبت یا منفی در مغزتان ایجاد کند، شما را وارد انتزاع ذهنی و خلق هنر می‌کند و می‌توانید تفکر خود را به طور کنترل شده‌ای به تعادل برسانید. فرهنگ ایرانی نیاز به یک بازسازی در آثار بی کلام سنتی و کلاسیک خود دارد؛ چرا که امروزه رویکرد عامه مردم به سوی موسیقی‌هایی بی محتوا و ساختاری، ناهنجار و صد در صد ضد فرهنگی است. فرهنگ از انباشت تجربه هنری یک جامعه نشات می‌گیرد و باید برای انباشتن تجربیات مثبت در همه زمینه‌های هنری کشورمان دلسوزانه و جدی‌تر کوشا باشیم.

دل فریب و گوش خراش / بررسی کارکرد موسیقی در میزان نشاط و فرهنگ

دل فریب و گوش خراش / بررسی کارکرد موسیقی در میزان نشاط و فرهنگ

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا