گفتگو با بابک حمیدیان

به معنی واقعی کلمه در جستجوی آرمش هستم
مخاطب خاص را به مخاطب عام ترجیح می دهم
بابک حمیدیان بازیگر جوان سینما و تلویزیون متولد ۱۳۵۹ در شهر تهران است. او بازیگری در با فیلم قدمگاه در سال ۱۳۸۲ آغاز کرد . بابک حمیدیان معتقد است از آن دسته از بازیگرانی است که به سینمای مستقل احترام می گذارد و در عمل هم همیشه اینگونه رفتار کرده است . نگاهی به کارنامه این بازیگر جوان سینما هم این گفته را تایید خواهد کرد . آثاری چون چمران (۱۳۹۱)- بغض (۱۳۹۰)- دیو و دلبر (۱۳۸۹) – کلبه (۱۳۸۷) – بیپولی (۱۳۸۶) – خاک آشنا (۱۳۸۶) – ریسمان باز (۱۳۸۶) – یک بوس کوچولو (۱۳۸۴) بخشی از فعالیت های او را شامل می شود.
چرا اینقدر کار می کنید؟ چه چیزی به شما انگیزه می دهد؟ شهرت، پول و …؟
در آمد که شوخی است. من یک سال است دارم تئاتر کار می کنم. من اگر دنبال درآمد بیشتر بودم در این ۱۰ سال حداقل یک خانه داشتم. نمی دانم چه باید بگویم که شعاری نشود و گفت و گوی مان را از زمین بلند نکند. حقیقتا اصلا حال روحی خوشی ندارم و فکر کنم به همین دلیل به کار پناه بردم.
با این اوصاف مهم ترین دغدغه این روزهایتان چیست؟
آرامش، به معنی واقعی کلمه در جستجوی آرمش هستم. دلم می خواهد به یک جای دور بروم و تنها باشم. احتیاج به سکوت و سکون دارم. دلم می خواهد به دل طبیعت به کوه و جنگل و بیابان بروم تا این نشانه های قدرت و عظمت خداوند من را تحقیر کنند بلکه حالم خوب بشود. دوست دارم بروم در سکوت گریه کنم. صدای ضربان قلبم را بشنوم و در آیینه به خودم نگاه کنم. بابک را فراموش کردم. همه چیز از بدنم رخت بر بسته. به هر حال یک روز می آید که حال من خوب می شود. یک روزی حال همه ما خوب می شود.
این حال بد و این غم از کجا می آید؟
این غم برای این است که به بابک خیلی فشار می آورم. بابک خیلی در فشار است. از طرفی خود این کار پناه من شده.
این روزها اوضاع سینما در داخل کشور چندان مناسب نیست. شما در این باره چه نظری دارید؟
یک نکته ای را بی تعارف باید بگویم. من سینماگر، فرهنگی و کمی اهل کتاب روی نقدی اجتماعی و طرح کردن آن بسیار مصر هستم و آن فقر فرهنگی است. صادقانه باید بپذیریم به شدت درگیر آن هستیم. آمار مطالعه و دیگر فعالیت های فرهنگی واقعا امروزه در کشور ما پایین است و ما از این جهت دچار ضعف هستیم. این یکی از علت های مهم اوضاع بد و نابه سامان امروز سینمای ما است. اما علت دیگر به نظر من این لبخند ملیح و عجیب مدیران ما است که اصلا نمی خواهند این ماسک لبخند را از روی صورت های شان بردارند و بپذیرند که اوضاع خیلی غم انگیز است. ماسک های کهن بازیگران تئاتر به شکلی بود که جلوی چشم ها و دهان شان باز بود اما این ماسکی که دوستان ما زدند حتی جلوی چشم های شان را هم پوشانده است و این اوضاع تراژیک سینما و تئاتر و … را نمی بینند. اینها نه می بینند و نه می شنوند. من خیلی نمی خواهم به همه شرایط اعتراض کنم و هنوز به فیلمسازهایی مثل شهرام مکری، عبدالرضا کاهانی،حمید نعمت الله و … امید دارم. مطمئن باشید هیچ گونه بحران اجتماعی و فرهنگی نمی تواند این بچه ها را بحران زده بکند. این بچه ها از پا نمی شنینند. اگر هم ما را هر وقت شایسته بازی در فیلم های شان بدانند با احترام و عشق برای شان کار می کنیم. پس هنوز بخش خوبی از سینما زنده است و خون در رگ هایش جریان دارد. حالا این که مردم به سینما نمی روند مربوط به خیلی مسائل دیگر هم می شود.
نکته دقیقا همین است که چرا مردمی که ظاهرا اهل تماشای فیلم هستند، با سینمای خودمان قهر کردند؟
به معنای مطلق کلمه تهاجم تصویری و فرهنگی دارد مردم را می بلعد. زمانی بود که خود من واژه «تهاجم فرهنگی» را درک نمی کردم و نمی فهمیدم. حالا شاید به دلیل مبارزه غیر اخلاقی بود که راجع به این قضیه می شد. ولی امروز کاملا می فهمم و لمس می کنم که نسل جوان سرزمین ما را تهاجم فرهنگی دارد غرق می کند. اصلا معلوم نیست اینها به کجا دارند می روند. اگر پولدار هستند که درگیر ماشین های چند صد میلیونی شان هستند و اگر هم که فقیرند اصلا همه چیز را رها کرده اند. اینها در سطح شهر در پارک ها و سر کوچه ها منتشر شدند و همواره ناامنی ایجاد می کنند. اینها به همه چیز معترض هستند. بدون اینکه کاری بکنند و بپذیرند از بیرون گود نمی توان کاری کرد. به هر جهت در مقوله هنر در همه شاخه هایش به خصوص در سینما و تلویزیون که ما در آنها مستقیم با مخاطب روبه رو هستیم، همواره رگی کوچکی برای انتقال احساسات، تفکر و اندیشه وجود دارد. ما به همان رگ آویزان هستیم و جلو می رویم و کسی آن را نمی تواند قطع کند. همانطور که تا الان نتوانستند.
شما بارها این فرصت را داشته اید که در قالب نقش اصلی، هم در تلویزیون ظاهر شوید، هم در سینما. تفاوت این دو با هم با توجه به اینکه شما در تلویزیون با مخاطب عام روبه رو هستید ودر سینما با مخاطب خاص، کجاست؟
از نظر سختی اش که فرق چندانی با هم ندارند، ولی همان طور که گفتید، شما در تلویزیون با مخاطب عام مواجهید. من سینما را از تلویزیون بیشتردوست دارم. الان هم چند سالی است به صورت حرفه ای در سینما بازی می کنم. من مخاطب خاص را به مخاطب عام ترجیح می دهم.
درباره فیلم های بغض و پنهان و گلایه هایی که از دیده نشدنش داشتید بگویید .
فعالیت در سینمای مستقل برخواسته از اخلاق و معرفت وجودی کارگردان های جوان است که حفظ این از سوی جوانان سینمای ایران در شرایط امروز کار سختی است و خوب افرادی مثل مهدی رحمانی و یا رضا درمیشیان سعی کردند که به انحای مختلف سینمای خود را در این آشفته بازار اندیشه های غیر مستقل حفظ کنند و من خیلی متاسفم که جریان غیر مستقل سینمای ایران به دلایل مختلف مانع از دیده شدن این دو فیلم شده اند. نمی دانم به چه دلیلی و چه جریانی دست به دست هم داده که این فیلم ها در جشنواره دیده نشود و من به عنوان بازیگر جوان روی صحبتم با هیچ یک از مسئولان نیست چراکه تاریخ شهادت داده که دنیا محل گذر است و هیچ پدیده ای جز اندیشه سالم جاودان نمی ماند و همه پدیده ها به نوعی تاریخ مصرف دارد. من به عنوان بازیگر جوان وظیفه خود می دانم که فقط کار خودم را بکنم.
دیده نشدن اینگونه آثار چه تاثیری بر مخاطب دارد ؟
دیده نشدن فیلم هایی از این دست برای مخاطب عام سینما رو فرقی نمی کند چرا که مردم ما انسان های پیچیده ای هستند و همانقدر که از سریال های دسته چندم ماهواره خوششان می آید و به نوعی زمزمه زبانشان است به همان اندازه هم از فیلم های افتخار آفرین ایرانی مانند “جدایی نادراز سیمین” تعریف و تمجید می کنند .از همین رومعتقدم با دیده نشدن فیلمی چون پنهان و یا توقیف فیلمی مثل بغض ذره ای از سلیقه مردم کم و زیاد نمی شود. ناگفته نماند که من به چنین توقیف ها و دیده نشدن ها آشنا هستم زمانی که بازی من تازه در فیلم قدمگاه دیده شده بود، فیلم “خاک آشنا” آقای فرمان آرا توقیف شده بود بنابراین من عادت دارم به این توقیف ها و دیده نشدن ها اما آنچه برای من مهم است تداوم جریان هنر بازیگری ام است و اگر این مهم درسینما محقق نشود به تئاتر می روم.
منبع:خورشید آنلاین
لطفا نظر خود را در مورد مطلب بالا در قسمت اعلام نظرات ذکر کرده و نوع مقالات و اخبار مورد علاقه خود را بیان کنید به بهترین نظرات هدایای نفیسی تعلق خواهد گرفت . باتشکر