جملههای ممنوعه به بچهها در شرایط خطر و جنگ + ویدئو
در شرایط بحرانی مانند جنگ، حملات هوایی، زلزله یا وضعیتهای اضطراری شهری، آنچه کودک بیش از هر چیز نیاز دارد نه غذا یا پناهگاه، بلکه احساس امنیت روانی است. زبان بدن، لحن و واژههای ما تبدیل به پیامهای معنابخش برای ذهن ناپخته کودک میشوند. اگر ما، به عنوان مراقب یا والد، مضطرب و بیقرار باشیم، کودک این پیام را دریافت میکند که «اوضاع قابل تحمل نیست». اینجاست که روانشناسی کودک در بحران اهمیت حیاتی پیدا میکند.
جملاتی که نباید به کودک بگوییم
در لحظات ترس و بلاتکلیفی، برخی جملات ناخودآگاه از دهان ما خارج میشوند که نه تنها کمکی به کودک نمیکنند، بلکه او را به دنیای بیپناهی و ترس عمیق پرتاب میکنند. مثالهایی از زبان آسیبزننده در بحران عبارتاند از:
«وای تموم شد، کارمون تمومه.»
«بگیر بخواب؛ اگه قراره بمیریم چه فرقی داره؟»
«برو از پنجره دولا شو، الان موشک میاد.»
«ساکت شو، داری حوصلهمو سر میبری!»
«خدا میدونه کی نوبت ما بشه.»
این جملات، پیام مستقیم بیپناهی و پایان را به ذهن کودک منتقل میکنند. در این مواقع، حتی سکوتی آگاهانه، بهتر از گفتار ترس آفرین با کودک است.
جملاتی که به کودک آرامش میدهد
در مقابل، برخی عبارات، ذهن کودک را در یک چارچوب «قابل کنترل» قرار میدهند و باعث میشوند او احساس کند که هنوز کسی مراقب اوست. این جملات کلیدی در والدگری آگاهانه در بحران بسیار مهم هستند:
«من مراقبم، همینجا کنارتم.»
«خبرها رو دنبال میکنم، فعلاً جای ما امنه.»
«هر چی بشه با هم ازش رد میشیم.»
«بیا یه کاری کنیم که حالمون بهتر شه؛ مثلاً نقاشی بکشیم یا کتاب بخونیم.»
«آدمهای زیادی دارن کمک میکنن، اوضاع بهتر میشه.»
«بگو چی تو دلت هست. هر احساسی داشته باشی طبیعیه.»
«اگه سوالی داشتی من هستم و جواب میدم.»
چنین عباراتی باعث کاهش اضطراب کودک در شرایط بحرانی میشوند و به او حس کنترل، امید و همراهی منتقل میکنند.
سخن آخر
کودک در شرایط بحرانی به چیزی بیش از پناه فیزیکی نیاز دارد؛ او به صدایی امن و قابل اعتماد نیاز دارد که بگوید: «تو تنها نیستی.» زبان ما مهمترین ابزار حمایت روانی کودک در بحرانهاست. اگر میخواهیم کودک ما از این مرحله با کمترین آسیب عبور کند، باید از هماکنون گفتوگو کردن، شنیدن، و حضور امن داشتن را یاد بگیریم.