دختری که تبعیض جنسیتی زندگی اش را تباه کرد/تبعیض جنسیتی ممنوع
دختری که تبعیض جنسیتی زندگی اش را تباه کرد/تبعیض جنسیتی ممنوع
تبعیض جنسیتی من را نابود کرد
زن جوان اشک می ریزد و سفره دل پر دردش را می گشاید تا من آن را بنویسم و درس عبرتی بشود برای همه پدر و مادرهای بی مهر و محبت . او از پدر و مادرش متنفر است و می گوید : والدینم از بچگی نسبت به من کاملا بی اعتنا بودند و من‌را یک شئ بی ارزش درخانه می دانستند، چون از نظر آنها من موجودی اضافه بودم که فقط برای آنها خرج می تراشیدم. پدرم شکاک است و دائم با مادرم درگیر می شود؛ خدا نکند پدرم از کارفرمایش پول بگیرد، دیگر رنگ خوشی را درخانه هیچکدام نمی بینیم. این قدر اذیت می کندکه ما درخواستی از او نداشته باشیم ، مادرم هم کمی از پدرم ندارد؛ او هم فقط به دو پسری که بعد از من به دنیا آورده اهمیت می دهد و گاهی وقت ها احساس می کنم او من‌را هووی خود می پندارد. از بچگی شده بودم کیسه بوکس ، وقتی پدرم و مادرم باهم دعوا می کردند، عقده هایشان را سرمن خالی می کردند. این قدر به این مشاجرات ادامه دادند که بالاخره دامن گیر من هم شد. مدام بدبینی، دعوا، کتک کاری، آبروریزی درو همسایه و اقوام وحتی دوستان، تبعیض بین من و برادرانم و…
اشک از چشمان سارا جاری شد وگفت: این وضعیت ادامه داشت تا اینکه یک روز که از سرکلاس به خانه برگشتم، دررا به رویم بازنکرد و من به ناچار درخانه عمویم مأوا گزیدم. خواستگار زیاد داشتم، ولی به مرحله تحقیقات که می رسید، همه درجا می زدند و به خاطر اختلافات والدینم منصرف می شدند تا اینکه بختم باز شد وازدواج کردم.
باز هم والدینم در زندگی ام دخالت کردند
خیلی تلاش کردم زندگی خوبی داشته باشم؛ ولی باز هم والدینم درزندگی ام دخالت کردند ، طوری شدکه با همسرم ناسازگارشدم وتوافقی از او جدا شدم، اما بعد ازطلاق عمویم من‌را به خانه خودش راه نداد ،چاره ای جز خانه پدری نداشتم؛ به ناچار به امید اینکه شاید درکم کنند، به خانه پدرم رفتم ولی این بارآنها من‌را دختری فراری خواندند والقاب رکیکی به کار بردند و با تحقیر من‌را ازخانه بیرون انداختند.
بعد از آن شب به منزل یکی از دوستانم که مجردی زندگی می کرد، رفتم. روزها مثل او در خیابان ها به رانندگان گل می فروختم و شب ها با او به منزلش می رفتم و پول ها راباهم تقسیم می کردیم تا اینکه یک شب وقتی با دسته های گل از لابه‌لای ماشین ها عبور می کردم ، دو جوان نامرد به من پیشنهاد بی شرمانه ای کردند و وقتی با مخالفت من روبه‌رو شدند، می خواستند من‌را به زور سوار ماشین کنند که مردم آمدند و من‌را از دست آنها نجات دادند. آن وقت بود که فهمیدم به معنای واقعی، بدبخت هستم و پدر و مادرم در این میان گناهکار اصلی هستند، نمی دانم چکار کنم؟ خیلی تنها و بی پناه هستم؛ ای کاش هیچ وقت به دنیا نیامده بودم .
تبعیض جنسیتی، یکی از عوامل فرار دختران از خانه
یک کارشناس مسائل اجتماعی و خانوادگی در این رابطه گفت : با توجه به اینکه خانواده مجموعه‌ای از افراد است که در یک فضای مادی و روانی خاص با یکدیگر زندگی می کنند و هر کدام از اعضای آن نقش های خاص خود را دارند، به نظر می رسد پدر خانواده نقش مدیریت چه از لحاظ احساسی و عاطفی، چه از نظر ارتباطی با اعضا و چه از نظر مالی ورفتاری شرایط مناسبی نداشته و به نظر می رسد که ایشان نیاز به کمک خاص روانشناسان و روانپزشکی دارد.
این کارشناس ارشد روانشناسی با بیان اینکه تبعیض جنسیتی در خانواده ها یکی از عوامل مهم فرار دختران از خانه است گفت: با توجه به اینکه در بعضی از خرده فرهنگ ها تفاوت جنسیتی قالب است وجنس پسر را به دختر ترجیح می‌دهند، این امر باعث می شود تا دختران از خانه فراری شده و با انواع و اقسام آسیب های اجتماعی روبه‌رو شوند.
والدین برای بچه دار شدن نیاز به آگاهی روحی و روانی دارند، با توجه به اینکه فرزند درخانه درحال رشد است و نیاز به برقراری ارتباط با والدین دارد، باید از قوت خوبی برخوردار باشد وعدم شناخت در این امر باعث طرد شدن و دور شدن فرزند از خانه می شود. پناه بردن مراجع جهت دریافت توجه ومحبت از طریق دوستان(مخالف) آسیب دیگری است که متوجه این فرد شده است.
با توجه به اینکه والدین با مراجع سازگار نبوده و ایشان احساس عدم امنیت را در خانه تجربه کرده اند و توجه لازم به نیاز های مادی، روانی، و… ایشان از طرف خانواده مهیا نشده، مراجع از محیط خانه طرد و فاصله اش از والدین بیشتر و بیشتر شده است.
و از طرفی یکی از ریشه های گرفتاری این دختر خانم که زمینه ساز اصلی گرفتارهای‌های بعدی او شده است، رشد دریک خانواده متزلزل است؛ بنابراین باید تلاش ما بر این امتداد باشد که به خانواده ها کمک کنیم به سمت خانواده سالم با عملکرد و مناسب آموزش ببینند.
