زندگینامه والتر اسکات
معرفی والتر اسکات
«والتر اسکات» شاعر، تاریخدان و زندگینامه نویس اسکاتلندی و از بزرگترین نویسندگان انگلستان در ربع اول قرن نوزدهم است که در نظم و نثر مهارت کافی داشته است و آثارش از شاهکارهای انگلستان بهحساب میآید. اسکات از برجستهترین چهرههای رمانتیسیسم بریتانیا محسوب میشود که آثارش هنوز از استقبال بالایی برخوردار است. او را اغلب ابداعکننده یا پدر رمان تاریخی میدانند؛ چراکه وی قالبی را برای این سبک از ادبیات داستانی بهکار بست که تا امروز از آن پیروی شده است. در سال 2010 بزرگترین جایزه داستان تاریخی بریتانیا به افتخار نویسنده اسکاتلندی سروالتر اسکات بنا نهاده شده است.
*خوب است ابتدا از دوران کودکی و علاقه شما به مطالعه افسانه و تاریخ مطلع شویم
در 15 اوت سال 1771 در شهر ادینبورگ در خانوادهای علاقهمند به علم و دانش زاده شدم. پدرم به شغل وکالت اشتغال داشت. در ایام طفولیت بهعلت ضعف مزاج و بر اثر ابتلای به بیماری فلج اطفال مجبور شدم در املاک ییلاقی پدربزرگ خود اقامت کنم و بدین ترتیب توانستم در کودکی در دامن طبیعت و میان مناظر زیبای کوهستان پرورش یابم. غالب اوقات برای دیدار خانوادهام به مرز انگلستان و اسکاتلند سفر میکردم؛ همین دیدارها موجب شد که به زیباییهای طبیعت، چشماندازهای شاعرانه، ترانههای عامیانه و افسانههای آن نواحی که با وقایع مهم تاریخ اسکاتلند ارتباط داشت، علاقهمند شوم و برای مطالعه آثار «سروانتس» زبان اسپانیولی را فرا گرفتم.
*اولین کتابی و اولین رمانی که از شما چاپ شد چه نام داشت؟ داستانهای شما در چه محیطی روایت شده است؟
اولین اثری که از من منتشر شد ترجمه اشعار «بورگر» شاعر آلمانی بود. بعد از آن، اشعاری را که در دوران تحصیل سروده بودم به نام «اشعار سواحل اسکاتلند» منتشر کردم. وصفهای دلپذیر و زنده فراوان در آثارش میدرخشد تا جاییکه آدمی خود را همراه با قهرمانان داستان احساس میکند. در 1804 چاپ قصهای منظوم و قدیمی را با نام سر تریسترم بر عهده گرفتم. در آثارم به بازگویی وقایع مهیج مربوط به تاریخ موطنم پرداختهام و در اغلب رمانها به بریتانیا و فرانسه دوران قرون وسطی برمیگردم که شخصیتهای آن را شاهان، ملکهها، رجل سیاسی، مزرعهداران، گدایان و راهزنان تشکیل میدهند. در سال 1805 اولین رمان خود را به نام «آخرین سرود خنیاگر» در دسترس دوستداران قرار دادم. این اثر در سال اول 2000 نسخه و تا سال 1830 بیش از 24000 نسخه از این رمان به فروش رسید و به چند زبان نیز ترجمه شد. چند سال بعد نیز «خاتون دریا» را به چاپ رساندم. حوادث داستان «گای مانرینگ» که در قرن هجدهم میگذرد، نیز داستان «ویورلی» و سلسله داستانهای «قصههای صاحبخانه من» همه محیطی اسکاتلندی داشتند. پس از آن در سال 1819 با انتشار رمان «ایونهو» محیط اسکاتلند را در رمانهای خود رهاکردم تا به عصری دیگر و منطقهای دیگر بپردازم و آن انگلستان در عصر ریچارد اول بود. در 1824 با انتشار داستان رد گانتلت بار دیگر به داستانهای رخ داده در منطقه اسکاتلند بازگشتم.
*از تاریخ و شخصیتهای تاریخی در رمانهایتان استفاده کردهاید؟ نحوه بهرهگیری شما از این مؤلفهها به چه صورت بوده است؟
من موضوع داستانهای خود را نه از رویدادهای معاصر؛ بلکه از اعصار کهن بر میگزینم و شخصیتهای رمانهایم را در قامت نماینده تمام عیار روحیه و ویژگیهای تاریخی جامعهای که از آن سخن میگویم را خلق میکنم. برای من تاریخ قالبی انعطافپذیر است که شخصیتهای غیرتاریخی با نامهایشان در آن تحرک دارند؛ شخصیتهایی که به خوبی نمونههای بشری روزگاری هستند که در آن زیستهاند. اینگونه، مجالی فراگیر از محل و زمان و آداب و رسوم و روزگاری را که قصهام در آن جریان دارد به تصویر میکشم و با تمام وجود به برانگیختن احساسات عامه علیه مشکلات طبقاتی عصر میپردازدم.
نویسنده : زهرا آقایی