فرهنگ و هنر

گپي تلخ با گوهر خيرانديش : 80 درصد ریه های دخترم از بین رفته ! + عکس

گوهر خیر اندیش نام مخاطب «ژيلا مهرجويي» است، طراح صحنه و لباس خوش‌نام سينماي ايران که روز 8 آذرماه درگذشت. در مراسم بزرگداشت او، داريوش مهرجويي با حرف‌هايش همه را متاثر کرد. او که با اشک و اندوه بسيار پشت تريبون ايستاده بود، گفت: «يک چيزي مرا کفري مي‌کند و آن اين است که چه چيزي ژيلا را کشت؟ من خيلي غمگينم.

اين آلودگي هوا، همه را دارد مي‌کشد. همه دوستان من سرطان گرفته‌اند! عزت‌ا… انتظامي در بيمارستان خوابيده است. اين رييس محيط‌زيست ما کجاست؟ چه کار مي‌کند؟ مردم ما از اين آلودگي دارند، مي‌ميرند.» در ميان صحبت‌هاي او صداي ديگري هم به گوش رسيد: «آقاي مهرجويي! دختر من «آناهيتا اسماعیل خانی» هم در بيمارستان است و فقط 20 درصد ريه دارد، او هم دارد مي‌ميرد.» گوينده اين حرف‌ها گوهر خيرانديش بود که با دست شکسته در رديف اول نشسته بود، او که مي‌گويد خودش هم اين روزها حال و روز خوشي ندارد و بايد از اين شهر آلوده برود.

 گفت‌و‌گوي ما را با او که با شک مي‌پرسد: «به نظرت مسوولان حرف‌هاي ما را مي‌خوانند؟» و ما که با بيم و اميد جواب مي‌دهيم: «اميدواريم»، مي‌خوانيد.

 سلامت: مي‌خواهم از همين جمله تلخي که در مراسم بزرگداشت خانم ژيلا مهرجويي گفتيد شروع کنم: «دختر من هم دارد مي‌ميرد و فقط 20 درصد ريه دارد.» چه اتفاقي افتاده؟ چه شده؟

در مراسم بزرگداشت بانو ژيلا مهرجويي بعد از پخش فيلم کوتاهي که درباره ايشان بود، استاد مهرجويي پشت تريبون قرار گرفتند. استاد بسيار متاثر بودند. گريه کردند و فرياد زدند من خواهرم را از چه کسي بايد پس بگيرم؟ همه ما داريم مي‌ميريم، استاد انتظامي‌ در بيمارستان بستري است، استاد مشايخي حال خوشي ندارند و… من هم که مدتي است دخترم در بيمارستان است، خيلي ناراحت شدم و تحت‌تاثير قرار گرفتم و از وضعيت دخترم گفتم. واقعيت اين است که با اين آلودگي هوا، هر روز افراد بيشتري بيمار مي‌شوند و جان خودشان را از دست مي‌دهند اما کسي جوابگو نيست. شايد اين مساله برمي‌گردد به تحريم‌هاي ناخواسته‌. نمي‌دانم. مردم از طرفي زير فشار اقتصادي قرار گرفتند و شايد تحريم‌ها باعث شد پالايشگاه‌ها و کارخانه‌ها هم نتوانند سوخت و فيلتر مناسب تهيه کنند. استفاده از ماشين‌هاي فرسوده هم مزيد بر علت شد تا امروز همه ما با چنين مسائلي روبرو شويم. من اگر آن حرف‌ها را در مراسم خانم مهرجويي گفتم، مي‌خواستم صدايم را به گوش مسوولان برسانم.

سلامت: شما با طرح چنين مساله‌اي در مراسم دنبال پاسخگو يا حداقل پاسخي مي‌گشتيد؟

بله، پاسخ البته روشن است! به نظر من برخي مديران دولت قبل و برخي برنامه‌هاي غلط باعث چنين وضعيتي شده. يک روز اعلام مي‌کنند طرح زوج و فرد است اما وقتي من مي‌توانم با دادن 18 هزار تومان وارد طرح شوم، اين چه طرحي است؟ اين چه قانوني است که مي‌توان با پول تغييرش داد؟

 اين ديگر قانون نيست، اين فقط نشان‌ مي‌دهد بعضي‌ها دنبال منفعت شخصي‌شان هستند و به فکر مردم نيستند. همين موضوع کوچک را بگيريد تا برسيد به موضوعات بزرگ‌تر! برخي بخش‌هاي ديگر هم به جاي دلسوزي براي مردم و سختگيري در قوانين، مواردي را تعيين مي‌کنند که افراد بتوانند قانون را دور بزنند. همه مي‌دانند بدبختي‌اي که ما داريم، بيشترش به خاطر آلودگي است که ماشين‌ها ايجاد مي‌کنند، پس چرا براي معاينه فني سختگيري نمي‌کنند؟ معاينه فني را با پول مي‌توان گرفت! اين همه ماشين فرسوده در شهر حرکت مي‌کند چرا کسي جلويشان را نمي‌گيرد؟ اين همه ماشين خراب هستند که از کنار ما مي‌گذرند و کسي کاري به کارشان ندارد؛ چرا؟ چون پول مي‌گيرند و جيبشان را پر مي‌کنند و نتيجه هم مي‌شود اين! ژيلا مي‌ميرد، استاد انتظامي‌ حال خوشي ندارد، دخترم در جواني ريه‌هايش را از دست داده و هزاران مردم ديگر که صدايشان به جايي نمي‌رسد و من اين روزها مدام آنها را در راهروهاي بيمارستان، شهر و… مي‌بينم! در صورتي که اگر برخي از اين مسوولان انصاف داشتند و نظارت مي‌کردند، وضعيت اين نمي‌شد.

سلامت: شنيدم بعد از مراسم هم خيلي‌ها به شما خرده گرفتند که چرا اين صحبت را مطرح کرديد.

بله، خيلي‌ها گفتند جاي مطرح کردن اين صحبت‌ها آنجا نبود و حتي گفتند با اين کار به دخترت ضربه مي‌زني و رويش عيب مي‌گذاري اما من بايد مي‌گفتم چون من و دخترم هم جزو همين مردم هستيم که دارند مي‌ميرند و صدايشان به کسي نمي‌رسد. البته خيلي‌ها هم تشکر کردند و گفتند خوب کاري کرديد که حداقل اين موضوع را گفتيد که کسي بشنود.

سلامت: دقيقا چه اتفاقي براي دخترتان افتاد؟

دختر من در خارج از کشور دانشجو بود اما به خاطر مشکلات اقتصادي که پيش آمد و با اينکه من همه تلاشم را کردم که درسش را تمام کند، ديگر با دلار 4 هزار تومان نشد که او بماند و مجبور شد يک ترم مانده به پايان تحصيلش برگردد. دانشگاهش هم بلوار فردوسي و ميدان آزادي بود، يعني دقيقا در مناطقي که جزو آلوده‌ترين مناطق تهران هستند. اين بچه مجبور بود از صبح تا ساعت 8 شب که کلاس داشت، اين هوا را تنفس کند و ديگر اين شد که حالش بد شد و…

سلامت: يعني فقط به خاطر آلودگي هوا بود؟ چون خيلي‌ها اين هوا را تنفس مي‌کنند و همه دچار اين مشکل نمي‌شوند.

ببينيد، دختر من چند سال بود ايران زندگي نمي‌کرد. اصلا بگذاريد برايتان يک مثال بزنم؛ اگر قورباغه را در آب 100 درجه بيندازي يک دفعه از آب مي‌پرد بيرون اما اگر آب را کم‌کم گرم کني مي‌ماند و مي‌ميرد. ما در اين هواي آلوده مثل همان قورباغه‌هايي هستيم که کم‌کم مي‌ميريم و خبر نمي‌شويم چه به سرمان مي‌آيد اما کسي که از بيرون مي‌آيد و وارد اين هوا مي‌شود، بدنش واکنش نشان مي‌دهد، مثل دختر من که يک دفعه واکنش نشان داد و ريه‌هايش از بين رفت!

سلامت: يعني چي شد دقيقا؟ کي به پزشک مراجعه کرديد؟ آنها چه گفتند؟

اول که تشخيص نمي‌دادند و به خاطر سرفه‌هاي شديدي که داشت، برايش آنتي‌بيوتيک تجويز مي‌کردند. تا اينکه وضعيت به جايي رسيد که آنقدر سرفه مي‌کرد که از شدت سرفه سياه مي‌شد و نمي‌توانست حتي 5 دقيقه شب‌ها بخوابد. او را بردم پيش پزشکي که خودم براي ريه‌ام مي‌رفتم. وقتي معاينه‌اش کرد، گفت چه خوب کاري کردي که دخترت را آوردي چون وضعيتش خيلي بدتر از خودت است و اصلا همان جا به من گفت دخترت دارد مي‌ميرد! و آزمايش‌هاي مختلف گرفتند. جواب آزمايش‌ها هم که آمد، من ايران نبودم و وضعيت دخترم آنقدر بد بوده که خود پزشک او را بستري مي‌کند.

سلامت: الان در چه وضعيتي است؟

از نظر جسمي ‌بهتر شده؛ در بيمارستان اکسيژن گرفته و آنتي‌بيوتيک مصرف مي‌کند اما از نظر رواني آسيب ديده! واقعا آسيب‌ديده! دختر من هيچ مشکلي نداشت. داشت درسش را مي‌خواند که به خاطر مسائل مالي که آن هم به‌نظر من به خاطر بي?لياقتي برخي مسوولان به وجود آمد، مجبور شد مثل خيلي‌هاي ديگر درسش را رها کند، برگردد و در اين هوا تنفس کند و فشار رواني متحمل شود؛ مثل خيلي جوان‌هاي ديگر اضطراب بکشد و مثل خيلي‌هاي ديگر که شما صدايشان را نمي‌شنويد، ريه‌هايش را از دست بدهد. من هم با اينکه خيلي تلاش کردم تا نگذارم اين اتفاق بيفتد، نشد. باور مي‌کنيد من بعد از اين همه سال هنوز حقوق 4-3 سال قبلم را از تلويزيون نگرفته‌ام؟!

سلامت: گفتيد ريه خودتان هم به خاطر آلودگي هوا دچار مشکل شده؟

بله، اما ديگر خودم را فراموش کردم چون از وقتي هم که برگشتم ايران، تصادف کردم و آسيب‌ديدگي‌هايي برايم پيش آمد. بيماري دخترم هم که بود و قضيه فراموش شد. الان هم به دخترم گفته‌اند بايد از تهران بروي بيرون چون هواي تهران برايت سم است و خود من هم براي معالجه ستون‌فقراتم و رباط پا و قضيه آلودگي بايد مدتي از ايران بروم.

سلامت: تا اينجا از سهم مسوولان گفتيم. به نظرتان فقط مسوولان در اين زمينه سهم دارند؟ خودمان سهمي نداريم؟ اين را مي‌پرسم چون مي‌دانم شما خودتان در زمينه محيط‌زيست خيلي فعال هستيد.

واقعا ما هم بايد يک جاهايي خودمان را آناليز کنيم و ببينيم رفتارمان درست است يا نه. مثلا من نمي‌دانم کي قرار است به خودمان بياييم و از اين اتومبيل‌‌هاي تک‌سرنشين دست برداريم؟ کي قرار است فرهنگ اتوبوس‌سواري و مترو جا بيفتد؟ کي قرار است دست از آلوده کردن محيط‌زيست با اين پلاستيک‌ها برداريم؟ همين موضوع پلاستيک که خودتان مي‌دانيد من چقدر دنبالش کردم تا بتوانم فرهنگ استفاده از آنها را با فرهنگ استفاده از ليوان‌هاي گياهي جايگزين کنم اما مگر بعضي‌ها مي‌گذارند؟! مي‌دانيد چرا؟

سلامت: به خاطر مسائل مادي حتما!

بله! چون انبارهايشان پر است از پلاستيک و تا آنها را به مردم نفروشند، اجازه نمي‌دهند محصول ديگري وارد بازار شود و مردم استفاده کنند. واقعا آدم احساس خفقان و درد مي‌کند. زير تابلوي آلودگي هوا ايستاده‌اي و نمي‌تواني نفس بکشي که مي‌بيني يک ماشين با دود و دم از کنارت مي‌گذرد، و کسي نيست جلويش را بگيرد. اينها نشان مي‌دهد ما هم مقصريم اما مسوولان صداي مردم را که دارند زير بار هزينه دوا و درمان خم مي‌شوند، نمي‌شنوند. به نظرت حرف‌هاي ما را مسوولان مي‌خوانند؟

سلامت: اميدوارم!

لطفا نظر خود را در مورد مطلب بالا در قسمت اعلام نظرات ذکر کرده و نوع مقالات و اخبار مورد علاقه خود را بیان کنید به بهترین نظرات هدایای نفیسی تعلق خواهد گرفت . باتشکر

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا