فرهنگ و هنر

گفت و گو با بهاره رهنما

بهاره رهنما برای مخاطب سینما یک بازیگر کمدی است و برای تماشاگران تئاتر، زن نویسنده ای که قصه هایش را روی صحنه می آورد. او این روزها با «طبقه حساس» تبریزی دوباره روی پرده آمده و می گوید خودش پیشنهاد بازیگری در این فیلم را به کارگردان داده است. با او چند کلامی به گفت و گو نشستیم که حاصل آن پیش روی شماست:

|مدتی پیش گفته بودید همه فیلم های سینمایی شما پرفروش شده اند. این اقبال هنوز هم وجود دارد و تازه ترین گواه آن «طبقه حساس» است.
-یادم نیست این حرف را کی زدم، اما حالا که آن را می شنوم، احساس می کنم حرف درستی زده ام. همه فیلم هایم یا به خاطر انتخاب خودم یا اقبالی که داشته اند، چنین سرنوشتی داشته اند.
|البته طی شدن این روال نمی تواند تصادفی بوده باشد.
-موفقیت اتفاقی نیست، اما اصولا عنصر شانس در سینما دخیل است. اینکه کسی ستاره عامل فروش فیلم باشد یا بازیگر فیلم های هنری و … وابسته به عناصر زیادی است و شاید لازم است چندین اتفاق در کنار یکدیگر قرار بگیرند تا یک شخص در یک مسیر خاص قرار بگیرد. در تئاتر اما  قصه فرق می کند و شاید چندان عنصر قرعه و قسمت و … وجود نداشته باشد.
|چطور شد که در در سینمای ماطب محور حضور پررنگی یافتید؟
– من از یک زمانی به بعد تصمیم گرفتم بازیگر پر فروش فیلم های تجاری باشم. برای این هدف برنامه ریزی کردم و پروژه هایی را قبول کردم که در همین راستا باشد. البته افراد موفقی مثل پیمان قاسمخانی و … در کنارم حضور داشتند که در این موفقیت ها تاثیر داشتند. با این وجود نمی توانم عنصر شانس را هم حذف کنم.
|بازیگر تجاری بودن در ذهن برخی یک مفهوم منفی است و شما حتما این برداشت را رد می کنید.
-بله. قطعا این یک ویژگی منفی نیست و سینما در همه جای دنیا ستاره های خودش را داشته است. بازیگر تجاری یکی از عناصر پولساز سینمای هر کشوری به حساب می آید و این قطعا بد نیست. من جنس دیگری از علاقه ام را که در سینما پیدا نکردم، در ادبیات و تئاتر پی گرفتم. البته در حال حاضر دیگر خودم را بازیگر پرکار سینمای تجاری به حساب نمی آورم. من در یک برهه ای از زمان نشستم و دو دو تا چهار تا کردم و به یک انتخاب رسیدم و دیدم در آن مختصات زمانی و سینمایی، می توانم در چنین قالبی از سینما به خوبی ظاهر شوم، پس در همین راستا گام برداشتم. یک دوره شش ساله موفق در این نوع از سینما داشتم که می توان گفت در حدود دو سال قبل هم به پایان رسید.
|چرا تمام شد؟
– احساس کردم اگر آن را ادامه دهم، به یک افول برسم. من طبق یک برنامه ریزی، یک دوره پرکار را در یک بازه زمانی شروع کردم و به پایان رساندم.
|شما به بازی های تئاتری تان شبیه تر هستید تا سینمایی ها. اینطور نیست؟
-اساسا دنیای ادبیات به دنیای تئاتر نزدیک تر است تا سینما. وودی آلن در یکی از مصاحبه هایش گفته بود زمانی که تئاتر کار می کنم راحت می توانم داستان بنویسم و برخی کارهای نوشتنی دیگر، اما در سینما فقط می توانم روی فیلمنامه تمرکز داشته باشم و از دنیای ادبیات دور می شوم. وقتی این جمله ها را می خواندم خیلی جوان بودم، اما بعدها تجربه به من ثابت کرد کار کردن در فضای سینما با نوعی شتاب و ریتم تند همراه است که با دنیای ادبیات هماهنگ نیست.
|پیشنهاد دادن فیلمنامه به بازیگری که خودش می نویسد باید سخت باشد!
-وقتی به یک نویسنده، فیلمنامه ای برای انتخاب نقش داده می شود، مثل آن است که به یک دختر مجرد با سن بالا پیشنهادی شده باشد! او از همه چیز ایراد می گیرد و بازیگری که نویسنده باشد نیز چنین وضعیتی دارد. او نسبت به همه چیز سخت گیر است و به نوعی ایرادات بیشتر به چشم او می آید.
|شما چطور از میان متون مختلف دست به انتخاب می زنید؟
– فیلمنامه های زیادی برای بازنویسی یا نظر دادن به دست آقای قاسمخانی می رسد و با این حساب من همیشه انواع متن ها را در دسترس خود داشته ام. به مرور کار به جایی می رسد که صرفا با خواندن متن می توانی تا حد زیادی پیش بینی کنی که چطور فیلمی ساخته می شود. این ربطی به هوش و ذکاوت هم ندارد! ۲۳ سال است دارم کار می کنم و طبیعی است بتوانم حدس هایی نزدیک به واقعیت داشته باشم.
|برسیم به «طبقه حساس». کاراکتری که شما بازی کردید از نظر خودتان زنی بود که همسر مرحومش را دوست داشت؟
– به نظرم چندان عشق سوزناکی در کار نبود. این زن برخاسته از یک زندگی مرفه بود و مثل آنچه مطابق عرف سراغ داریم رفتار کرد. او حتی چند روز بعد از فوت شوهرش در یک وضعیت شیک و به خود رسیده قرار داشت که هم به کمدی تر بودن موقعیت کمک می کرد و هم مورد تأکید آقای تبریزی بود. اگر به گردنبند و جنس شالی که روی سر انداخته نگاه کنید، میزان وابستگی زیاد او به یک زندگی مجلل مشخص می شود.
|اما وفاداری زن و شوهری در زوج مدرن امروزی بیشتر دیده شد تا آن زوج سنتی.
-شخصیتی که پیمان نوشته بود یک زن شیک بود که پس از ۱۶ سال زندگی مشترک با همسرش به طور ناگهانی او را از دست می دهد؛ آن هم روزی که روی چشمش عمل لیزیک انجام داده و نمی تواند گریه کند. او قطعا ناراحت و عزدار است، اما جنس عزاداری این زن ها شاید با زنان دیگر متفاوت باشد. او فرق دارد با تازه عروسی که در اوج یک رابطه عاشقانه قرار گرفته یا یک زن دیگر از طبقه پایین تری از اجتماع. به نوعی شاید این زن خوددار تر است. با شما موافقم که در اینجور زندگی ها نوعی وسواس ها و اخلاق گرایی ها بیشتر رعایت می شود تا در آن زندگی هایی که حاجی برای خود دست و پا کرده است.
|شما از ابتدا می دانستید که قرار است در فیلمنامه جدید پیمان قاسمخانی نقشی داشته باشید؟
-به غیر از سریال «پژمان» و فیلم «نان و عشق و موتور هزار» من در جریان متونی که پیمان می نویسد نبوده ام. یعنی نه من به خودم اجازه می دهم دخالتی داشته باشم و نه ایشان کاری خلاف رفتار حرفه ای انجام می دهد. در آن یک سریال و یک فیلم هم اساسا بنا بر این بود که بر اساس یک سری خصوصیت های اخلاقی من شخصیت هایی را خلق کند. وقتی «طبقه حساس» نوشته شد من به آقای قاسمخانی گفتم می خواهم از آقای تبریزی درخواست کنم این نقش را به من بدهد. ایشان گفت خودت می دانی و کمال و تبریزی! من هم به آقای کارگردان زنگ زدم و ایشان لطف کرد و از من دعوت کرد برای صحبت حضوری به دفتر کار بروم و به این ترتیب من اولین بازیگری بودم که به پروژه پیوست.
|بازی در نقش های زن کمدی متعدد آن هم در سینمای ایران کار ساده ای نیست. در این سال ها چطور موفق شدید به هر کدام نگاه جداگانه ای داشته باشید؟
-من به بازی رئال اعتقاد دارم و معتقدم همین جنس از بازیگری آنقدر لایه های مختلف در خود دارد که می توان برای بازی در فیلم های متعدد، چیزی کم نیاورد. اگر فیلمنامه خوب باشد، بازیگر هم می تواند در پس کاراکترهای به ظاهر مشابه، آدم های واقعی و متفاوت را ببیند. من به شخصیت پردازی بسیار اعتقاد دارم و پس از دریافت پیشنهاد هر کاراکتر به دنبال ریزه کاری های شخصیتی او در متن هستم. همیشه کلاژی از آدم های مختلفی که در جریان زندگی روزمره می بینم در ذهن من وجود دارد. این گونه دقت کردن ها همان تفاوت هایی را به وجود می آورد که باعث می شود مردم یا منتقدان، بازیگری را به خاطر متفاوت بازی کردن نقش های مشابه تحسین کنند.
|بازی شما در سریال نوروزی امسال هم بیشتر شبیه نقش های تئاتری تان بود تا سینمایی ها.
-بله شاید به خاطر درامی که با خود داشت. من با منوچهر هادی سه همکاری داشته ام. در یک فیلم کوتاه او، در سریال «خداحافظ بچه» و در «خوب، بد، زشت». هادی اعتقاد دارد من در نقش های درام کمتر دیده شده ام و همیشه نقش هایی از این دست را به من پیشنهاد می دهد. هر دو نقشی هم که به من محول کرد هم برای خودم خوشایند بود و هم برای مخاطب. در تئاتر هم بیشتر به سمت درام رفته ام و کمتر کار کمدی داشته ام. بین گروه کارگردانی و بازیگران این پروژه یک تعامل بسیار خوب به وجود آمد. ما هر صحنه را چندین بار تمرین می کردیم و یک زندگی از آن بیرون می آوردیم.
|برای سال ۹۳ چه برنامه ای دارید؟
-ما یک گروه تئاتری داریم که عموما نمایش های چند اپیزودی را روی صحنه می بریم. سه نمایش در سال ۹۳ روی صحنه می رود که همه را خودم کارگردانی کرده ام. اولین مورد آن «با من بستنی می خوری» است که از بیست فروردین در سالن نیاوران روی صحنه می رود و با نسیم ادبی همبازی هستم. نمایش های امسال ما برگرفته از آخرین کتاب خودم با نام «مالیخولیای محبوب من» است. این کتاب پرفروش ترین کتاب پاییز و زمستان گذشته بود.
|در این ۲۳ سال بازیگری از کارنامه ای که به دست آمده رضایت دارید؟
-من در مجموعه کارهایم نقش هایی را رقم زدم که چیزی غیر از نقش دو بودند. حتی زمانی که تصمیم به پرکار بودن گرفته بودم، نقش دو را بازی نکردم. اساسا برای نقش کوتاه تعریفی در ذهن دارم که به آن پایبندم و بر همان مبناست که به آقای تبریزی زنگ زدم و گفتم می خواهم فلان کاراکتر را بازی کنم. مشابه این اتفاق برای من در «سن پترزبورگ» و «ورود آقایان ممنون» هم رخ داد. همه این ها با پیشنهاد خود من به کارگردان محقق شد. خوشحالم از اینکه در کنار مجموعه نقش های اولی که بازی کردم یک سری نقش های کوچک هم دارم که در ذهن مردم باقی مانده است. این قطعا به قلم خوب نویسندگان خوبی مثل قاسمخانی و فرهادی بر می گردد، اما حاصل انتخاب های خودم هم هست و اینکه به نقش های دو هرگز تن ندادم. الان سینما به سمت چند پرسوناژی پیش رفته و دیگر نمی توان به راحتی فیلم قهرمان محور پیدا کرد.
|راستی سال تازه را خوب شروع کرده اید؟
-بله و به نظرم بهتر هم می شود. مهم ترین اتفاق سال ۹۳ برای من و پیمان قاسمخانی شاید این باشد که بعد از ۲۰ سال در یک درام عاشقانه با هم همبازی می شویم و این اولین بار است که چنین فضایی را در سینما به این شکل مفصل تجربه می کنیم. این فیلم اولین تجربه کارگردان جوان آن خواهد بود.
|حرف آخر؟
-خوشحالم که بعد از مدت ها یک فیلم خوب مثل «طبقه حساس» دارد خوب هم می فروشد. خوشحالم که پیمان دارد جواب زحمات خودش را می گیرد. همینطور آقای تبریزی و سایر دوستان.

منبع:بانی فیلم

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا