اجتماعی

چرا جامعه به سمت مصرف گرایی مطلق رفته است؟

چرا جامعه به سمت مصرف گرایی مطلق رفته است؟

اغلب روانشناسان، خرید بیش از حد چیزهای نالازم را غیر طبیعی و ناسالم می دانند. چنین رفتاری، به عنوان یک بیماری، نام خاص خود را دارد و به آن ” اختلال خرید بی‌ملاحظه” گفته می شود.این بیماری نوعی وابستگی ، مانند وابستگی به الکل یا اعتیاد به مواد مخدراست.

اختلال خرید بی ملاحظه و اشکال آن

این اختلال رفتاری اشکال مختلفی دارد. مثلا اوقات زیادی را صرف خرید از مغازه های مختلف کردن، سر زدن به همه فروشگاه های تخفیف دار و خرید از آنها، جمع کردن یک محصول خاص مثلا کیف، کفش، یا وسایل الکترونیکی.  بعضی ممکن است اشکالی در این کارها نبینند و بگویند: خب، آدما خودشون می‌دونن با پولشون چیکار کنن. در واقع خانواده های مبتلا به خرید بی ملاحظه هم تا وقتی که تمام پس انداز خود را خرج نکرده‌اند، متوجه این مسئله نیستند.در برخی موارد معتادان خرید، چنان بدهکاری بالا می آورند که مجبور به فروش ماشین و خانه خود می‌شوند. این افراد چرا به موقع از این مشکلات جلوگیری نمی کنند؟پاسخ ساده است:”نمی توانند”. درست مثل معتادان الکل و یا سیگاری های قهار که بدون کمک درمانگران متخصص، قادر به ترک الکل یا سیگار نیستند. علل غایی هم همان هایی است که در پس همه اعتیادها وجود دارد: مشکلات عاطفی، عزت نفس ناکافی، احساس کنترل نداشتن بر رفتار خود. خرید به این معتادان احساس تسکین می دهد که البته این احساس دوام چندانی ندارد.

بیماری رفانفلونزا

طبق یافته های یک مطالعه در سال 2006 میلادی در دانشگاه استنفورد آمریکا، حدود 6% زنان و تقریبا 5/5% مردان در آمریکا دچار این اختلال هستند. اما در مورد سایر کشورهای مرفه دنیا،مسئله به چه صورت است؟ روانشناسی بریتانیایی به نام الیور جیمز در کتابش با عنوان ” رفانفلونزا: چطور موفق باشیم،بدون اینکه دیوانه شویم” ادعا می کند که جوامع مرفه دچار نوعی ویروس به نام ویروس رفانفلونزا هستند. نام این بیماری ترکیبی از دو کلمه رفاه و آنفلونزاست. وی این بیماری را چنین تعریف می کند: بیماری پر ارزش شمردن پول، دارایی،ظاهر( چه اجتماعی و چه جسمانی) و شهرت. بنا بر نظر این محقق، این ویروس به علت ” سرمایه‌داری خودخواهانه” شیوع پیدا کرده است. خصوصیات این بیماری شامل این باور است که بازار می تواند نیازهای هر فرد را تامین کند و راه حل بسیاری از نیازها مصرف‌گرایی است. رفافلونزا باعث ایجاد نگرانی می‌شود که آن هم تنها با خرید کردن برطرف می شود. اما خرید باعث می شود بیشتر بخواهید و در نتیجه خلق و خویتان را بدتر می کند؛ در حقیقت دچار یک چرخه باطل می شوید.

چشم وهم چشمی

ثروت کشورهای توسعه یافته برای مردمانشان نوعی استقلال مالی به ارمغان آورد. اما به همراه آن، شیوه جدید اندازه گیری موفقیت آدم ها نیزدر این جوامع رسوخ یافت.در این گونه جوامع به نمودهای بیرونی مثل ظاهر و دارایی های آدم ها اهمیت می دهیم. ما از “بودن” به “داشتن” تغییر کرده ایم، چرا که دومی احتمالا معیار ساده تری برای سنجش و مقایسه آدم هاست و بدتر اینکه ارتباطاتمان با دیگران و شناختمان از آنان سطحی تر شده است.
آدم ها همیشه خود را با آنچه در اطراف می‌بینند، مقایسه می کنند و چشم وهم‌چشمی هم همیشه وجود داشته است. خانم آپریل بنسون،روانشناس آمریکایی، در کتاب خود “چرا اینقدر خرید می کنیم و چطور بس کنیم”، اعتقاد دارد که منابع مقایسه ما عوض شده است. حالا دیگر با همسایه ها چشم وهم چشمی نمی کنیم؛ بلکه آنهایی را که در تلویزیون و اینترنت می بینیم ،ستایش می کنیم و می خواهیم مثل آنها باشیم. سعی می کنیم شبیه فلان هنرپیشه ، مدل و مدیر مشهور باشیم و همان استانداردهای زندگی آنان را برای خود تهیه کنیم. در نتیجه، بیشتر کار می کنیم تا چیزهایی را بخریم و داشته باشیم که فکر می کنیم برای  زندگی به سبک آن آدم ها لازم است.

نیازهای کاذب

ضرورت داشتن چیزهای تازه تاحدودی خیالی و برآمده از تصورات ماست و تبلیغات بدون شک به این تصورات دامن می زند. سابق بر این، آدم ها بر اساس فایده چیزها، آنها را می خریدند. بعدها تملک، نماد موقعیت بالای اجتماعی شد و سرانجام خرید، درمانی شد برای گرفتاری های دم به دم مثل ترس ها، افسردگی ها وعزت نفس پایین و حتی ناراحتی های روزمره و این جاست که سازندگان آگهی های تبلیغاتی ، توانایی های خود را نشان می دهند:
– احساس تنهایی می کنید؟ برای این است که زیبا نیستید؛ لباس نو بخرید و زندگی خود را تغییر دهید.
-کمرو و خجالتی هستید و نمی توانید برای خودتان کار و شغل مناسبی پیدا کنید؟ یک دست کت وشلوار مد روز، اعتماد به نفس شما را بهبود می دهد.
-وقتی سر کار هستید، نگران این هستید که فرزندتان کجاست و چه می کند؟ به یک گوشی فوق هوشمند احتیاج دارید که هر لحظه بتوانید با فرزندتان در تماس باشید.
متخصصان بازاریابی، نیازهای خیالی برای ما اختراع می کنند و بعد این احساس را در ما ایجاد می کنند که چیزی که داریم به اصطلاح از رده خارج شده است. سپس به لطف این همه وسایل ارتباط جمعی که دور و برمان است،  به ذهنمان هجوم می آورند تا جدیدترش را بخریم. حتی اگر اولش هم متقاعد نشویم، یک شعار و یا شعرتبلیغاتی جالب مکررا به ذهنمان یورش می آورد و احتمالا سرانجام وادارمان می کند چیز های نو بخریم،اگرچه آنچه واقعا احتیاجمان است، عشق است و اعتماد به نفس  و گذراندن اوقات بیشتر با خانواده. می شود کاری کرد؟
” آدم های زیادی هستند که پول‌هایی را که خودشان به دست نیاورده‌اند، خرج چیزهایی می کنند که لازم ندارند، تا آدم هایی را که دوست ندارند، تحت تاثیر قرار بدهند.” این حرف های هنرپیشه آمریکایی ویل راجرز است که حدود یک قرن پیش گفته، اما هنوز هم حرف درستی است. فقط به آن می شود این را اضافه کرد که آدم ها بیش از نیازشان خرید می کنند تا خود را آرام کنند. احساس نگرانی، تنهایی، عزت نفس ناکافی‌ و ترس ها باعث می شود آدم ها به امید یافتن تسکین به خرید رو بیاورند. غافل از اینکه حتی اگر سازندگان آگهی های تبلیغاتی مدام به ما بگویند خرید آرامش ذهن به همراه می‌آورد، خرید راه حل این مشکلات نیست، این مشکلات از بین نمی روند و چه بسا پر قدرت‌تر و شدیدتر برمی گردند. در نتیجه حال ما را بدتر می کنند و مقروضمان می کنند که این بلایی است برای هر خانواده ای. اگر فکر می کنید به این ویروس رفانفلونزا دچار شده اید، باید کاری بکنید. اگر رفانفلونزای خفیف دارید، فقط کافی است دست از تماشای تلویزیون بکشید، وقت بیشتری با خانواده بگذرانید و ارزش های والاو عمیق خود را بشناسید. اگر رفانفلونزای شدید گرفته اید، به یک روانشناس مراجعه کنید و ناامید نشوید. هرکسی می‌تواند از نظر تملک بر اشیا ” مینیمالیست” شود.
مصرف گرایی مطلق
چرا جامعه به سمت مصرف گرایی مطلق رفته است؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا