چرا « اختلال شخصیتی ها» مجرم میشوند؟مستعد بودن اختلال شخصیتی ها در جرم
چرا « اختلال شخصیتی ها» مجرم میشوند؟مستعد بودن اختلال شخصیتی ها در جرم
افراد با ویژگی اختلال شخصیت مجرم میشوند؟ مشکلات افراد با اختلال شخصیتی
بدون شک هیچ مجرمی،مجرم متولد نشده و عواملی دست به دست هم داده اند تا چنین فردی شکل بگیرد. روانشناسان نیز براین باورند که علاوه برمشکلات اقتصادی و اجتماعی برخی بیماری های روحی – روانی که آنها نیز به نوعی ریشه درهمان مشکلات دارند در ارتکاب به جرم افراد نقش بسزایی دارند. دکتر اکرم منتظرالظهورمشاور و روانشناس در این خصوص به سوالات مطرح شده پاسخ می دهد.
دلایل روانی چه میزان در ارتکاب جرم موثر است؟
قطعا بخش عمده ای از جرائمی که به وجود می آید به ویژگیهای روحی – روانی فرد مجرم برمی گردد.درهمین رابطه می توان به اختلال شخصیتی ها اشاره کرد.به این معنا که این افراد برای ارتکاب به اعمال مجرمانه و بزهکارانه مستعدتر هستند. دلیل این امر هم در عدم چیزی به نام احساسات وجدانی در این افراد است که باعث میشود نسبت به اعمال خلافکارانه اقدام کنند.
هرنوع اختلال شخصیتی؟ وچرا؟
البته این صحبت به این معنا نیست که حتما همه اختلال شخصیتی ها مرتکب جرم میشوند بلکه منظور مستعد بودنشان است.از آنجا که این افراد نسبت به کار خود دچار عذاب وجدان نمیشوند ممکن است عمل مجرمانهای را هم مرتکب شوند. حالت ایمپالسیوی (کسی که از روى انگیزه آنى و بدون فکر قبلى عمل میکند و زود به هیجان میآیند) تحت عنوان شخصیتهای تکانشی از آنها یاد میشود. برای چنین شخصیتهایی ممکن است حالت برانگیختگی ایجاد شود و دست به عملی بزنند که به عنوان جرم از آن یاد میشود. بعد از گذشت زمان متوجه این امر میشوند که کنترلی روی خود نداشتهاند و حتی ممکن است خودشان هم از این امر ناراحت شوند. بسیاری از قتلهای غیرعمد را میتوان ناشی از این مسئله دانست که جرم بزرگی هم به حساب میآید.
گذشته از این موضوع واقعا تربیت خانوادگی در بروز یا عدم بروز جرم چه میزان موثراست؟
دراین قسمت هم باید متذکر شد اگرچه خانواده نقش عمدهای در شکل گیری شخصیت و درنتیجه چگونگی رفتار فرزند درحال و آینده اش دارد ، اما تجربه و تحقیقات نشان می دهد مجرمان همیشه هم از دامن خانواده های بدون مشکل پرورش نمی یابند.چه بسا افرادی که والدین و خانواده هایی بسیار ارزشمند،آبرومند و خوب دارند ،اما بعدها بنا به دلایلی دچار اختلال شخصیت و امراض روحی روانی دیگر شده و بعضا به مرور تبدیل به خلافکاران بزرگ می شوند.با این حال تربیت و الگو پذیری های خانوادگی در ارتکاب به جرائم نیز بی تاثیر نیست.
دریک نگاه کلی به ریشه جرائم و انگیزه های انجام آن ، چنین به نظر می رسد که برخی هم به نوعی اعتیاد به جرم دارند. لطفا دراین مورد هم توضیح دهید.
ببینید درمورد این گروه هم باید گفت این افراد هیچ نوع معیار اخلاقی برای خود قائل نیستند و اقدامات خلاف برایشان دارای زشتی و قبح نیست. در نتیجه دستگیر شدن و زندان رفتن برای خود و خانوادههای آنها مسئله حاد و بغرنجی محسوب نمی شود. به طورکلی باید در مورد افرادی که جوانتر هستند اقدامات اساسی فرهنگی انجام شود.با توجه به اینکه بروز جرم در مورد برخی افراد به جنبههای شخصیتی بازمی گردد لذا باید در مورد کسانی که معیاراخلاقی در مورد جرم و زندان ندارند دورههای آموزشی ترتیب داده شود تا زندان راهی برای افزایش اینگونه اعمال نشود ؛ چراکه زندان رفتن های مکرر نیز به سهم خود در عادی شدن ارتکاب به جرم بسیار موثراست.
با این توضیحات بیماریهای روانی و ارتکاب جرم با هم مرتبط هستند؟
بله همانطور که گفته شد کسانی که بیماریهای روانی دارند به ویژه آن دسته از بیماران که دارای اختلالات شدید روانی هستند که از آنها تحت عنوان سایکو یاد میشود بسیار احتمال دارد دست به رفتارهایی بزنند که هنجارهای جامعه را زیر سوال ببرد یا جرمهای بالاتری را مرتکب شوند. در بسیاری از موارد، معیار و ملاک مشخصی برای افراد دارای بیماری روانی وجود ندارد و ممکن است دچار حالتهایی تحت تاثیر بیماری قرار بگیرند و چنین رفتارهایی از خود بروز دهند.
بعد از تربیت خانوادگی چه افراد یا گروههایی میتوانند بر روی فرد تاثیرگذار باشند و نیزمیتوانند او را در بروز جرم یا بزه مستعد کنند؟اول از همه نوع ارتباطات خانوادگی مطرح است و نقش فرزند پروری در این زمینه از اهمیت زیادی برخوردار است. بعد از خانواده پس از اینکه فرد وارد برخی ارتباطات اجتماعی میشود ممکن است در مدارس با چنین رفتارهایی روبهرو شود. رفته رفته با گسترش گروه دوستان و همسالان نوع الگوپذیری تفاوت مییابد و میتواند فرد را در بروز رفتارهای مجرمانه مستعد کند.البته بازهم نقش خانواده در اینجامهم ترمی شود زیرا اگر خانواده شکل درستی نداشته باشد، نمیتواند به شناخت دوستان و اطرافیان فرزندش بپردازد در نتیجه کنترلی در این زمینه صورت نمیگیرد.از سوی دیگرعدم توجه خانواده به خود فرزند و نیازهای طبیعی اومیتواند فرد را به قول و قرارهایی سوق بدهد که نتایج زیانباری در پی دارد.جامعهشناسان معتقدند جرم هیچگاه در یک جامعه صفر نمیشود ،هیچ وقت نمیتوان درنظرگرفت که میزان جرم در یک جامعه به صفر برسد چون میتوان به تعداد همه افراد جامعه که در نوع خود یونیک و ویژه هستند انتظار بروز رفتاری خلاف هنجار و جرم انگارانه داشت.
دریا وفایی – دفتر روزنامه نسل فردا