فرهنگ و هنر

يك فنجان چاي با حديث مير اميني

«ستايش 2» موقعيت دراماتيك كم دارد

  : بازيگر سريال هاي «گيلعاد»، «گل هاي گرمسيري»، «سراب»، «زن بابا» و….. كه با مجموعه «دلنوازان» حسين سهيلي زاده بيش از پيش ديده شد و حضورش در فيلم سينمايي «ورود آقايان ممنوع» (رامبد جوان) به چشم آمد به اعتماد موفقيت سري اول «ستايش» در سري دوم اين مجموعه حضور پيداكرد تا با شخصيت نازگل بتواند سريال پرمخاطب ديگري را به كارنامه اش اضافه كند. اتفاقي كه خودش  معتقد است رخ نداده است. حديث مير اميني حضور در اين سريال را يك اشتباه بزرگ از سوي خودش قلمداد مي‌كند و معتقد است «ستايش2» نتوانسته  موفقيت سري اول را تكرار كند، او همه چيز را به گردن قصه مي اندازد….
*  *  *
بعد از «ستايش» يكي دو كار انجام داديد…
-بله، سريال «ستايش» قبل از شروع امسال به پايان رسيد و من بعد از آن در دو كار بازي كردم. يكي فيلمي كه هنوز تكليفش معلوم نيست…
يعني چه؟ گنگ صحبت مي كنيد…
-يعني اينكه معلوم مي‌شود سينمايي است يا تله‌فيلم، راست مي گوييد براي خودم هم گنگ است اجازه بدهيد تكليفش معلوم شود بعداً در مورد آن صحبت مي كنيم. اين طرف سال هم سر فيلمي بودم به نام «مورچه ها» كار آقاي محمدي كه لوكيشن آن كاملاً در اصفهان بود. فكر مي کنم چند وقت ديگر وارد بازار شود.
صحبتي براي كار جديد نداشته ايد؟
-من تازه دو سه روز است از اصفهان آمده ام. صحبت هايي براي كار جديد داشته ام. ممكن است کار كمي به لحاظ زماني و فصلي دچار مشكل باشد. در تماسي كه با ما داشتند مردد هستند كه كار كليد بخورد يا خير….
بعد از يكي دو سينمايي موفق مثل «ورود آقايان ممنوع» اين توقع مي رفت كه حضور پررنگ تري در سينما داشته باشيد.
-خب امسال قرار است اين اتفاق رخ دهد. صحبت اين هست كه امسال بيشتر در سينما حضور داشته باشم. براي چند كار صحبت كرده ام. ضمن اينكه احتمالاً امسال مدتي مسافر باشم و ايران نباشم و همين مسئله باعث شده يك مقدار تكليفم معلوم نباشد.
موفقيت سريال «ستايش» در فصل اول انگيزه اي بود كه هر بازيگري پيشنهاد حضور در فصل دوم آن را در شرايط مساعد مي پذيرفت.
-دقيقاً همين طور است.
شخصيت نازگل و قصه اين كاراكتر هم براي شما آنقدر وسوسه كننده بود كه از كنارش به راحتي نگذريد؟
– درست مي گوييد. همان طور كه شما به درستي اشاره كرديد فصل اول سريال آنقدر جذاب بود كه من هم دوست دارم در فصل دوم حضور داشته باشم، اما متأسفانه توقع من برآورده نشد. آن اتفاقي كه فكر مي كردم رخ نداد.
مگر فيلمنامه را نخوانده بوديد؟
-نه، در كشور ما يك سيستم است كه كارها بدون فيلمنامه كليد مي خورد. اگر هم سراغ فيلمنامه را بگيري مي گويند مگر تو به ما اعتماد نداري؟ يك سريال 50 قسمتي قرار است ساخته شود اگر قرار باشد حقت را بخواهي و فيلمنامه را براي مطالعه بگيري، ناراحت مي شوند و بعد مي پيچد كه فلاني چقدر بازيگر بي اخلاقي است! (مي خندد) جالب اينكه حق نداري به عنوان يك بازيگر سراغ فيلمنامه اي را كه قرار است بازي كني بگيري!
يعني بدون مطالعه حتي4-5 قسمت از سريال با پروژه «ستايش» قرارداد بستيد؟
-چرا حدود 5-4 قسمت اول را خواندم. در آن چند قسمت ابتدايي، نازگل كاراكتري جذاب داشت. شخصيتي كه مشخصا جاي كار داشت و مي توانست خوب از آب دربيايد. من اصلاً فكرش را هم نمي كردم كه بشود اين شخصيت را كوتاه كرد يا از آن به  راحتي گذشت و كمرنگش كرد. باور كنيد موضوع شخص من نيست، من به دنبال اين نبودم كه نقش مرا زياد كنند. فكر مي كنم اين عدم پرداخت به كاراكتر نازگل به كار خودشان لطمه وارد كرد!
از چه نظر؟
به اين خاطر كه تمام جذابيت دوم ساختن فصل يك سريال در اين است كه يك سري كاراكتر جديد با قصه هاي نو رو كنيم. از سوي ديگر ما تعدادي شخصيت در سري اول معرفي كرده ايم، به اندازه كافي به آنها پرداخته ايم و حالا مي آييم براي آنها قصه پردازي مي كنيم.
و معتقد هستيد اين اتفاق در سري دوم «ستايش» رخ نداده است؟
-به نظرم اين اتفاق رخ نداده و همين مسئله به كار اصلي لطمه وارد كرده است. همان طور كه شما مي بينيد سري دوم «ستايش» كار خوبي نشده، چون قصه ندارد. ما فقط يك سري ديالوگ مي شنويم. در واقع بدون اينكه قصه اي داشته باشيم، به همان شخصيت هاي قبلي تكيه شده است. يك سري كاراكتر هم آمده اند اضافه كردند كه به نظر من خيلي كار ناهوشمندانه اي بوده است (مي خندد)
البته پذيرفتن فصل دوم يك سريال در حالي كه شخصيت هاي اصلي ديگر در فصل قبل به اندازه كافي ديده شده و شناخته شده اند، يك ريسك محسوب مي‌شود؟ در واقع شخصيت جديد بايد از قصه محكم و درستي برخوردار باشد كه….
-من فكر مي كنم بازيگري كه در فصل دوم يك سريال قرار است حضور داشته باشد، اتفاقاً بايد خيالش راحت باشد. چرا كه با خود مي گويد حتماً دليلي دارد كه قرار است اين شخصيت به كار وارد شود، مگر مي‌شود بدون طراحي قصه يك شخصيت اصلي به قصه اضافه شود. به هر حال براي اين نقش شما بازيگر آورده ايد، حتماً حضور وي علتي دارد. شما يك قسمت اعتماد مي كني، دو قسمت اعتماد مي كني و مدام فيلمنامه مي آمد و هيچ خبري نبود!
گويا تعداد قسمت هاي سريال كم هم شده بود؟
-به طرز شوك آوري، درحالي كه قرار بود ما 50 قسمت كار كنيم بعد از 25-24 قسمت گفتند برويد استراحت كنيد دوباره خبرتان مي كنيم.
يعني فينالي براي شخصيت ها طراحي نشده بود؟
-راستش براي شخصيت نازگل همچنان قرار بود قصه نوشته شود كه نشد.
در اين مورد با تصميم گيرندگان پروژه مذاكره اي نداشتيد؟
-چرا، طي زمان تصويربرداري چندين بار با نويسنده و تهيه كننده كار جلسه گذاشتيم و من راجع به اين مسئله صحبت مي كردم. همان موقع هم بارها اعلام كردم كه به عنوان يك بازيگر دارم اذيت مي شوم. چون اصلاً به نقش من پرداخته نمي شود.
و چه جوابي مي شنيديد؟
-هربار قول مي دادند، اين قسمت، قسمت بعدي و…. تا اينكه در نهايت ديدم كه كار تمام شد و هرگز آن قسمت نيامد!
سريال «ستايش» در واقع با نازگل كليد خورد و با محمد ادامه يافت، پيش بيني هم اين بود كه نازگل مي تواند «ستايش» ديگري باشد و…. .
-دقيقاً، من هم نمي فهميدم كه چه اتفاقي قرار است رخ دهد. وقتي كه با خودم مي نشستم و راجع به اينكه چه بلايي قرار است سر نازگل بيايد فكر مي كردم به هيچ نتيجه اي نمي رسيدم و حس مي كردم امكان ندارد به نازگل پرداخته نشود، چون در اين صورت قصه لق مي زند!
و به نظر شما الان قصه سريال «ستايش» اين ايراد را دارد؟
-بله، الان اين اتفاق رخ داده و قصه لق مي زند. يك سري كاراكتر مي آيند يك سري چيزها مي گويند و مي روند. ما مي رويم دو قسمت راجع به يك موضوع با دو كاراكتر صحبت مي كنيم و هيچ داستاني پيش نمي رود.
معلوم است كه شما اصلاً سريال را دوست نداريد؟
-به هر حال كار ماست، من هم به آن تعصب دارم اما خودم اصلاً سريال را دوست ندارم. واكنش مردم هم مشخصا خيلي خوب نيست؟ گويا كار از نظر مخاطب هم خيلي خوب نشده است. نمي دانم چه بگويم! فكر مي كنم مي توانيم يك سريال 50 قسمتي داشته باشيم با دو كاراكتر تأثيرگذار. در واقع دو شخصيت مي توانند قصه را خيلي جذاب پيش ببرند. نه اينكه يك سريال 20 قسمتي را با 50 بازيگر و 50 كاراكتر بياوريم و آن شخصيت ها اصلاً تأثيرگذار نباشند. به هر حال مردم از هر كدام از بازيگران يك سريال يك جورهايي توقع دارند. از خود من مي پرسند اصلاً تو چرا در سريال «ستايش»حضور داري؟ كي قصه ات شروع مي‌شود؟
به نظرم مي توانستند بازيگري را بياورند که هم به لحاظ شرايط مالي براي شان بهتر باشد و هم معرف يک بازيگر جديد به سينما باشند. منتهي يک بازي جديد وجود دارد و آن اين است که مي روند بازيگر مي آورند، به نقش پرداخته نمي شود و فقط بازيگر براي شو و تصويرسازي و آنونس به آن پروژه آورده شده است.
در اين شرايط که پروژه ضرر مالي خواهد داد؟ فکر نمي کنم با اين منطق دست به انتخاب بازيگر چهره بزنند!؟
ـ مي خواهند بگويند ببينيد ما چقدر بازيگر کنار هم چيده ايم؟ در حاليکه به هيچ يک از اين شخصيت ها پرداخته نمي شود. من در مورد کاراکتر خودم مي گويم، اگر نازگل از کل کار حذف شود هيچ لطمه اي به قصه نمي خورد!
راجع به اين مسئله با سعيد سلطاني در راس پروژه صحبتي نداشتيد؟
ـ بله، همه مي گويند حالا درست مي شود. آقاي سلطاني هم خيلي مطلع نبود. به هر حال آقاي مطلبي قلم شان دست خودشان است.
با سعيد مطلبي چرا در اين خصوص صحبت نکرديد؟
ـ من با آقاي مطلبي در اين باره صحبت کردم و هر دوي ما راجع به شخصيت نازگل به نتايج خيلي خوبي دست پيدا کرديم. راجع به اينکه چه ويژگي هايي براي کاراکتر نازگل لازم است. چه اتفاقاتي مي تواند اين شخصيت را جذاب تر کند. قصه او چگونه پيش برود و… صحبت هاي خوبي داشتيم و من خيالم راحت بود، امّا مدام مي گفتند در قسمت هاي بعدي درست مي شود. آقاي سلطاني هم متعجب بودند و مي گفتند وقتي تو را براي اين نقش آورده اند، حتماً قصه اين کاراکتر شکل خواهد گرفت. من اين مسئله را همان موقع با آقاي زرين کوب (تهيه كننده فيلم) مطرح کردم. ايشان مي گفتند خيلي نقش نازگل خوب است، خوب تر هم مي شود! (مي خندد) مي گفتم من مي فهمم چرا اينگونه نمي گوئيد! کجاي اين کاراکتر جذاب است؟ جواب مي دادند هستي خب! مي گفتم بودن من مهم نيست، من حاضرم در چهار قسمت يک سکانس باشم، امّا تاثيرگذار! به نظرم اين يک توهين است از سوي تهيه کننده ها که مي گويند تو هستي ديگر! يعني اينکه تو  حق نداري تحليل کني! يعني حق نداري راجع به کاراکتر خودت حرف بزني و بگويي من از حضور در اين کار ناراحت هستم! در حاليکه من مي گفتم اعتماد کردم که با خواندن 2 قسمت آمدم سر سريال شما، الان هم که متعهد هستم و بايد سر کار بمانم! موضوع اين است که هيچ وقت به قول هايي که داده مي شود، عمل نمي كنند و جالب تر اينكه اين موضوع پيش مي آيد كه چيه دلت مي خواهد نقش يك باشي؟! اين مي‌شود كه بازيگران نمي توانند از حق خودشان دفاع كنند!
مشخصا شما الان داريد از حق خودتان دفاع مي كنيد.
-بله همان موقع به آقاي زرين كوب گفتم! اينكه مي بينيد الان اينقدر راحت دارم حرف مي زنم، به همين دليل است. گفتم يا نقش من  درست مي‌شود يا اينكه من اين ماجرا را رسانه اي و مطبوعاتي مي كنم تا دلم خنك بشود! (مي خندد) شوخي مي كنم واقعاً به اين دليل نيست كه دلم خنك بشود. مي دانيد دليل چيست؟ وقتي من مي آيم روشنك «دلنوازان» را كار مي كنم، يك مدت كار نمي كنم و دوباره با يك سريال مناسبتي «يه تيكه زمين» بر مي گردم مردم از من و نقشي كه بازي مي كنم توقع دارند! اين برايم خيلي ناراحت كننده است كه يكي مرا در خيابان ببيند و بگويد (دختر ستايش) اين يعني مردم اسم نقش مرا هم حتي نمي دانند! اين آزار دهنده است!
با اين همه حساسيت؟
-بله چون اين يعني اينكه من انتخاب اشتباهي داشتم. به هر حال ما براي مردم كار مي كنيم و بايد تلاش كنيم توقع مردم را برآورده كنيم.
3يكي از مواردي كه در سريال «ستايش2» با انتقادهاي بسياري مواجه شده ، انتخاب نرگس محمدي در نقش ستايش است. اتفاقي كه حتي اقبال مخاطب از حضور او در سري اول را هم زير سؤال مي برد، شما به عنوان بازيگر نقش مقابل، در برقراري اين ارتباط مشكلي نداشتيد؟
-واقعاً نه، من در سريال «گل هاي گرمسيري» چنين موقعيتي را تجربه كردم. در آن سريال هم خانم بهنوش طباطبايي نقش مادر مرا بازي كرد. ما آنجا هيچ مشكلي نداشتيم و هرگز در اين باره نقدي هم نشنيدم، اما در «ستايش2» ما مشكل قصه داريم. در واقع بخش اعظم ماجرا به خلا هاي قصه در «ستايش2» مرتبط مي‌شود.
قصه آنقدر فاقد موقعيت دراماتيك است كه تماشاگر را خواه، ناخواه به آن سمت رهنمون مي كند كه ايرادهايي مثل اينكه بازي ها چگونه است سوق مي دهد. شك نكنيد اگر قصه داراي جذابيت لازم بود ، ذهنيت تماشاگر تا اين حد خدشه دار نمي شد. ايراد اصلي سريال را من در قصه مي بينم. اتفاقي كه در سري اول رخ نداد ،  قصه در سري اول پر از موقعيت بود. اگر شما در سري اول يك قسمت را نمي ديدي ، خيلي چيزها را از دست مي دادي، فرار داشتيم، مرگ داشتيم، رفت و آمد داشتيم و… اما در سري دوم هيچ اتفاقي رخ نمي دهد . مردم چقدر بنشينند و ببينند يك سري بازيگر آمدند مدام ديالوگ همينطوري مي گويند بدون اينكه قصه اي پيش برود؟ كم كم در اين شرايط فوكوس و توجه مردم روي اين مي رود كه چقدر اين بازيگرجوان يا گريمش چرا اينگونه است؟ در واقع در اين شرايط ايرادهاي كار بيرون مي زند.
شما سيناپس كلي را خوانده بوديد؟
-بله…
در واقع مي دانستيد درسريال «ستايش2» از A تا Z چه اتفاقي براي شخصيت نازگل قرار است رخ بدهد؟
-بله، اتفاقاً اصطلاحي داشتند كه مرا به شدت دلگرم مي كرد و در واقع به همان اطمينان و اعتماد كردم، آنها مي گفتند در اين قسمت نازگل و محمد پيش برنده قصه هستند. قرار است در سري دوم ما قصه اي از ستايش نبينيم و بقيه  ماجرا را نازگل و محمد پيش مي برند….
اتفاقي كه تا به امروز رخ نداده؟
-بله، قرار بود در ازدواج نازگل، تمام اتفاقات زندگي ستايش مجدداً تكرار شود.
در واقع تاريخ براي ستايش اين بار از سوي دخترش تكرار مي‌شود؟
-بله كه البته اين اتفاق هرگز رخ نداد.
مشخصا حضور داريوش ارجمند به عنوان يك وزنه در نقش حشمت فردوس هم بسيار مؤثر بوده كه سمت و سوي قصه تا حدود زيادي به سمت او برود؟ (البته اگر برود)
-در مورد اين مسئله من خيلي نمي توانم پاسخگو باشم، اما فكر مي كنم سريال با اين خصوصيات قابليت اين را دارد كه به چند كاراكتر همزمان پرداخته شود، من مشكلي ندارم كه قصه به حشمت فردوس به اندازه كافي بپردازد، يا شخصيت محمد حضوري پررنگ داشته باشد اين لازمه كار است، اما فكر مي كنم ما غير از اين قصه ها بايد قصه هاي ديگر هم داشته باشيم. تمام توانمندي و هوشمندي قصه به اين است كه هركس قصه خودش را داشته باشد.
اتفاقات قصه با نازگل در ابتدا نشان از اين داشت كه كاراكتر محور و تأثيرگذار خواهد بود، اما به يك باره كنار رفت و…
-بله، وقتي اين مدلي راجع به كار صحبت مي كنم به اين خاطر است كه من نه پيشنهادهايم كم است، نه مجبورم سركار بروم. (فكر اشتباهي است كه گاه مردم و حتي برخي مواقع همكارانم دارند) بايد بگويم اين كار انتخاب غلط از سوي خودم بود. در طول اين كار پيشنهادهاي بسياري را رد كردم به اين خاطر كه ما حتي اجازه نداشتيم سر كار ديگر برويم. اگر چه مي شد هماهنگ بشود و نشد!
احتمالاً مبلغ قراردادتان خوب بود؟
-نه مبلغ قراردادم هم پايين بود چون حس مي كردم پس از مدت ها قرار است در يك كار خوب بازي كنم كه متأسفانه نشد. من كارهاي بسياري از جمله «شاهگوش» را به خاطر بازي در اين كار رد كردم.
خب چه اتفاقي در اين قصه براي نازگل رخ مي دهد؟
-(مي خندد)
منظورم اين است كه قصه فينالي منطقي دارد؟
-هيچ اتفاقي رخ نخواهد داد. شايد باورتان نشود من منتظر فيلمنامه 26 و 27 و شروع داستان نازگل بودم كه متوجه شدم سريال تمام شده است. آمدند و گفتند كار تمام شده ….! گفتم چي؟! گفتند برويد يك مقدار استراحت كنيد تا براي ادامه همكاري صداي تان كنيم!
در واقع بايد منتظر ادامه داستان در سري سوم هم باشيم؟
-بله…
اگر حرفي در پايان مانده؟
-من از طريق «باني فيلم» اعلام مي كنم كه اين كار اشتباه از سمت خود من بود. اي كاش اين قانون فيلمنامه نداشتن را از سينما و تلويزيون كنار بگذارند تا بازيگر بتواند با منطق درست پس از خواندن فيلمنامه انتخاب كند. خلاصه مدتي دور هم بوديم كاري كرديم و گپ زديم و سركار بوديم (مي خندد)

 «باني فيلم»

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا