اجتماعی

همه چیز درباره شب چله یا همان شب یلدا بلندترین شب سال(Cheleh Night)

همه چیز درباره شب چله یا همان شب یلدا بلندترین شب سال(Cheleh Night)

 با شب چله (شب یلدا بیشتر آشنا) شوید.

یلدا برای ما ساکنان سرزمین سبز، سرخ و سفید همیشه یک معنا را تداعی می‌کند، یک شب. شبی که با همه شب‌های سال فرق می‌کند و شاید همین یک سنت باشد که از باستان برای ما باقی مانده است.به‌هرحال هرچه باشد، در همه سیصد و خورده‌ای شب سال، یلدا گردن همه حق دارد، چون بزرگ‌تر از بقیه است، رنگش هم شاید کمی سیاه‌تر باشد، حال و هوایش هم کمی سردتر و به همه این دلایل برای خیلی از ایرانی‌ها طولانی‌تر است؛ نه به گواه رمل و اسطرلاب اداره نجوم، به استناد انارها و هندوانه‌هایی که روی پیشخوان‌ها از سرما می‌لرزند و گاهی چشمک می‌زنند، اما کسی نمی‌تواند آنها را میهمان گرمای خانه‌اش کند. در این میان خیابان بزرگمهر، هم مشهور است و هم پر است از مغازه، این خیابان در آخرین روزهای پاییز رنگ دیگری به خود می‌گیرد. رنگ شلوغی از آدم‌هایی که می‌خواهند در بلندترین شب سال خاطره‌ها را رقم بزنند. دم غروب آخرین روز از پاییز، سوز تندی دارد. بلندترین شب سال، مردم را به تکاپو انداخته است. باد می‌وزد. سوز تا مغز استخوانت را درمی‌نوردد. توی مغازه‌های آجیل و میوه‌فروشی بره‌کشان است. کیلو کیلو میوه و آجیل‌ است که از فروشنده به خریدار دست‌به‌دست می‌شود و اسکناس‌هاست که از خریدار به فروشنده جیب به جیب. همین‌طور که بین جمعیت خوشحال و سرخوش قدم می‌زنی، ناگهان صدایی توجهت را جلب می‌کند. کمی آن‌طرف‌تر کودکی هشت یا نه ساله خیره شده به قاب تلویزیونی که پشت ویترین مغازه خودنمایی می‌کند. دانه‌های سرخ انار توی مردمک چشم‌هایش هزار رنگ شده است. چشم‌هایش اما توی سرمای تازه رسیده زمستان، انگار ضجه می‌زند و دست‌هایش را هربار با بخار کم‌رمق دهانش گرم می‌کند. مجری با سرخوشی از یلدایی حرف می‌زند که قرار است بهترین شب سال را رقم بزند. طولانی‌ترین شبی که قرار است با میوه و آجیل پشت سر گذاشته شود. دوربین برنامه زنده هربار روی هندوانه قرمزرنگی زوم می‌کند که به مدد دستان هنرمندی از شکل واقعی‌اش دورافتاده و به زیباترین شکل ممکن تزیین شده است. آجیل‌ها هم‌دست کمی ندارند، توی ظرف بلورین تصویری درخشان‌تر به خود گرفته‌اند. کودک تاب سرما نمی‌آورد و دست حلقه می‌شود به کالسکه کهنه‌ای که پر شده از پلاستیک و شیشه و راه می‌افتد. خیابان شلوغ است؛ گویی از نگاه غریبه‌ها واهمه دارد و می‌ترسد؛ مثل دردهای کهنه‌ای که در سلول‌های بدنش تیر می‌کشد. خسته است؛ چشم‌هایش خسته، نگاه‌هایش گیج، پشت تمام سیاهی شبی که طولانی‌تر از همیشه است، اصغر دوست دارد تصویری از صبحی ببیند که شاید گرم‌تر است.
یادش نیست پدرش چه شکلی بوده هنوز دوسالگی را پشت سر نگذاشته بوده که خاک سرد، پدر را درهم کشیده است. مادرش این را گفته است. حالا او است با سه تا بچه بزرگ‌تر از خودش که هرکدام توی خیابان‌های شهر کاری برای خودشان دارند؛ گرچه چرخ زندگیشان با گاری یا کالسکه‌های قدیمی توی خیابان‌های سرد می‌گذرد.
توی زندگی اصغر، یلدا یک معنی می‌دهد: شروع سرمای سخت که قرار است پوست دستش را بترکاند. صورتش را با سیلی سرخ کند تا تمام شود.
یلدا برای زندگی کسانی مثل او معنای خاصی ندارد. نه از آجیل 24 هزار تومانی خبری هست و نه از میوه‌هایی که قیمت‌هایشان سر به فلک کشیده است.یلدا برای آنها شاید صندوقی از میوه‌های پلاسیده و کهنه‌ای باشد که آخر شب قرار است کنار تیرکی جابماند.
دوست ندارد از شب یلدا حرف بزند. راه نمی‌دهد تا با او حرف بزنی، شاید حالا معنی شب یلدا را بهتر درک کنی برای بچه‌هایی که فقط از قاب تلویزیون «صد دانه یاقوت» را تماشا می‌کنند؛ برای آن‌هایی که زمان طولانی‌تر است.

  رسمی از گذشته‌های دور

از گذشته تاکنون همیشه در چنین روزها و شب‌هایی از سال، جنس گفت وگوها و حرف‌های مردم تا حدودی تغییر می‌کند.  برخی از خاطرات شیرین سال قبل حرف می‌زنند.  بعضی هم خاطرات سال‌های کمی دورتر را مرور می‌کنند. عده‌ای هم هستند که در شب‌های قبل از فرارسیدن یلدا مدام با خود کلنجار می‌روند که چطور این شب را صبح کنند؟!
محمدحسین 43 ساله، یکی از همین آدم‌هایی است که دوست دارد طولانی‌ترین شب سال برای او و خانواده‌اش خیلی زود صبح شود. او که ساکن یکی از محلات حومه اصفهان است، همان‌جایی که فقر از هر خانه‌ای سرک می‌کشد، بعد از 16 سال زندگی مشترک صاحب دو دختر و دو پسر شده، اما هنوز با مستأجری سر می‌کند.
توصیف محمدعلی از «یلدا» در نوع خود خیلی جالب و شنیدنی است.  او می‌گوید: هر شبی که بتوانی دل زن و بچه را شاد کنی، یلداست. چه فرقی می‌کند آخرین شب پاییز باشد یا اولین شب پاییز؛ مهم این است که بتوانی با دست پر وارد خانه شوی و چهره خندان و بشاش بچه‌ها را ببینی.
او راست می‌گوید. هر شبی که در کنار خانواده دلخوش باشی، می‌تواند برای تو یلدایی فراموش‌نشدنی باشد.
شاید هم یلدا بهانه‌ای قشنگ برای دورهم نشینی اقوام و آشنایان باشد. افرادی که بنابر موقعیتی که در زندگی دارند، به ناچار از همدیگر فاصله گرفته‌اند و شب یلدا می‌تواند آنها را برای دقایقی و ساعاتی دور هم جمع کند تا صله رحم را از این طریق به‌جا آورده باشند.
صادق که کارگر خدماتی یک شرکت خصوصی است، حقوقش به 700 هزار تومان هم نمی‌رسد. او باید 250 هزار تومان آن را بابت اجاره خانه بدهد و مابقی آن را برای هزینه‌های روزانه زندگی خرج کند.
او می‌گوید: حتی پولم به خرید یک کیلو شیرینی و چند کیلو میوه هم نمی‌رسد. حالا بماند که اصلا نمی‌شود طرف آجیل و هندوانه رفت. چون این شب‌ها قیمت این‌جور خوراکی‌ها سر به فلک می‌گذارد.
راست می‌گوید. وقتی سراغ مغازه میوه‌فروشی در هریک از مناطق شهر بروی، گرچه متفاوت است، اما این روزها گرانی را فریاد می‌زند.
با یک نگاه متوجه می‌شوی اگر او بخواهد فقط 4 نوع میوه مثل سیب و پرتقال و نارنگی و کیوی از هرکدام فقط یک کیلو بخرد، باید حداقل 20 هزار تومان یا بیشتر بدهد. یک کیلو شیرینی معمولی هم از 8 هزار تومان کمتر نیست. یک کیلو آجیل شب یلدا و یک هندوانه خیلی کوچک را هم که حساب کنیم، صادق باید حداقل 50 تا 60 هزار تومان پول در جیبش داشته باشد.
«ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریک‌ترین شب در طول سال است تا سپیده‌دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی، روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب بروند و لختی بیاسایند.»
زهرا هم ‌دست کمی ندارد؛ او سرپرست خانوار است و حالا با مستمری کمی که دارد، آن‌طور که باید و شاید نمی‌تواند شب یلدا را با بچه‌هایش سر کند.
وقتی از او می‌پرسی چطوری زندگی می‌کنی، جواب تلخی می‌دهد. صورتش را در شب یلدا با سیلی سرخ نگه می‌دارد: یلدا را می‌خواهیم چکار کنیم. وقتی من نمی‌توانم در ماه یک کیلو گوشت بخرم، مگر می‌توانم بروم آجیل و هندوانه بخرم. خدا را شکر دخترهایم این چیزها را خوب می‌فهمند…
در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همه برده‌ها و خدمتکاران در سطح شهر آزاد شده و بسان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تأیید نشده و شاید افسانه‌ای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی‌مانده، میوه‌هایی را که انبار کرده بودند،- به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده‌دم بشارت روشنایی دهد؛ زیرا به‌زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است.
حالا رنگ و بوی یلدای ایرانی‌ها فرق کرده است. برخی آنقدر شاد و مسرورند که دوست ندارند شب یلدا صبح شود. برخی هم هستند که آرزو می‌کنند شب یلدا خیلی زود صبح شود.
تجملات زندگی باعث شده عده‌ای از مردم شب یلدا را به شبی پرخرج در سال تبدیل کنند. به قدری خرج می‌تراشند که هزینه‌اش بیشتر از هزینه یک ماه زندگی برای امثال صادق و زهراست.
شیرینی‌فروشی‌ها و میوه‌فروشی‌های بالای شهر از چند روز قبل پر شده از آدم‌هایی که به فکر خرید انواع خوراکی‌هایی هستند که شاید نخریدن آنها زیاد تفاوتی در گذراندن شب یلدا نداشته باشد. اما چشم و هم‌چشمی زندگی‌های امروزی باعث شده که برای برخی یک شب‌نشینی، یک میلیون هزینه شود.
با میوه‌هایی که قیمتشان در شب‌های نزدیک به یلدا کمتر از دو سه هزار تومان نیست. شیرینی‌هایی که هر کیلوی آن هزینه یک روز زندگی صادق و خانواده‌اش است.
شب یلدا یا به قول قدیمی‌ترها، شب چله می‌آید و می‌رود. مهم این است که دور هم باشیم. کدورت‌ها را دور بریزیم و بخندیم و شاد باشیم. کوچک‌ترها پای صحبت بزرگ‌ترها بنشینند و پند و اندرز بگیرند. بزرگ‌ترها از روزگاران قدیم بگویند و خاطراتشان را ورق بزنند تا اینکه یلدا هم صبح شود.

  چله کوچیکه، چله بزرگه در نصف جهان

با تمام این تلخی‌ها اما یلدا مراسمی است که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال برپا می‌شود. از این شب به‌عنوان شب زایش خورشید و نور یاد شده است.
در استان اصفهان همانند دیگر شهرستان‌های کشور از قدیم‌الایام آیین‌های ویژه‌ای وجود داشته که کم‌وبیش هنوز هم ادامه دارد. به باور اصفهانی‌های قدیم، زمستان به دو بخش «چله بزرگه» و «چله کوچیکه» تقسیم می‌شده است. موعد چله بزرگه از اول دی‌ماه تا ‪ ۱۰ بهمن و چله کوچیکه از دهم بهمن آغاز و تا 30 بهمن ادامه داشته است؛ البته گفته می‌شود آیین برگزاری شب چله در اصفهان به دو نام «چله زری» (ماده) و «عمو چله»(نر) تقسیم می‌شده، این نام‌گذاری به این دلیل بوده که از گذشته تاکنون همه موجودات و اشیا را براساس جنس مذکر و مونث تقسیم می‌کردند. اصفهانی‌ها دو شب را به‌عنوان شب چله برپا می‌کردند و آیین‌های مخصوص به این شب را به‌جا می‌آوردند. آیین شب چله در شهر اصفهان معمولا به صورت شب‌نشینی‌های خانوادگی برگزار می‌شده و خانواده‌های اصفهانی با پهن کردن سفره‌ای با عنوان «سفره شب چله»، این شب را گرامی می‌داشتند. هندوانه به‌عنوان نمادی کروی که برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشید محسوب می‌شود، به‌عنوان مهم‌ترین میوه بر سر سفره چله قرار می‌گرفته. گفته می‌شود از دیگر بخش‌های این آیین در اصفهان قدیم، پهن کردن تمام البسه و رخت‌خواب‌ها در هوای آزاد به‌ویژه در مقابل خورشید با هدف خوش‌آمدگویی به «عمو چله» و «چله زری» بوده است.
گرفتن فال حافظ که مردم با اعتقادات خاص خود رهنمودهایش را چراغ راه مشکلات خود در زندگی قرار می‌دهند، از دیگر آیین‌های شب چله بوده. گفتن قصه، گرفتن فال حافظ، بازی‌های دسته جمعی نظیر گل یا پوچ و بیان لطیفه و خاطره از سرگرمی‌های شب یلدا در اصفهان بوده است.
اما چند سالی است که شب یلدا رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است و همانند دیگر آیین‌های ملی هیاهوی عجیبی را در شهرمان به راه می‌اندازد. هیاهویی که هویت اصلی آن پیروی از سنت است یا بدعت در آیین ملی جای بسی سوال دارد. آنچه در پاسخ به این سوال واضح و مبرهن است، وجود اندکی بدعت و بعضا افزایش گناه نکوهیده اسراف و تبذیر است.
در شب یلدا با گشت و گذاری کوتاه در شهر و گذر از کنار گل‌فروشی‌ها و شیرینی فروشی‌ها نمادهایی به چشم می‌خورد که بزرگداشت آیین‌هایی چون شب یلدا را با آن پشتوانه فرهنگی به چالش کشیده و زیر سوال می‌برد.
درگذشته یکی از آیین‌های مردم اصفهان در شب یلدا، بردن طبقی از آجیل و میوه از خانه داماد به خانه نوعروس بوده است. در این مراسم دو خانواده‌ای که به‌تازگی با یکدیگر آشنا شده و پیوند مبارک ازدواج میان آنها صورت گرفته است، بلندترین شب سال را در کنار یکدیگر با دعا و آرزو برای سلامتی و خوشبختی نوعروس و داماد می‌گذرانند تا خاطره خوشی را در ذهن عروس و داماد به یادگار بگذارند.اما به نظر می‌رسد این آیین زیبا در مسیر حرکت خود تا به امروز دستخوش تغییر و تحولاتی شده است که نه‌تنها برگزاری این مراسم را از هدف اصلی خود دور می‌کند، چه‌بسا به دلیل اسرافی که در خرید اقلام ذکرشده انجام می‌شود، نارضایتی خداوند و به دنبال آن سست شدن پایه‌های زندگی را به همراه خواهد داشت. یکی از گل‌فروشان اصفهانی دراین‌باره می‌گوید: هر ساله دو سه روز مانده به شب یلدا سیل سفارشات شب چله به گل‌فروشی روانه می‌شود. معمولا داماد به همراه عروس یا خانواده عروس برای انتخاب نوع گل و نحوه تزئینات میوه‌ها به گل‌فروشی می‌آیند. داماد علاوه بر خرید میوه هزینه تزئینات را نیز به عهده دارد. هندوانه و میوه‌های دیگر به دلیل موادی که برای تازه نگه‌داشتن روی آنها پاشیده می‌شود، به هیچ وجه قابل استفاده نیست و پس از دو سه روز باید به سطل زباله ریخته شود. سبدهای گل معمولا از روی چشم و هم‌چشمی باید بزرگ و بزرگ‌تر انتخاب شود. هدیه‌هایی که برای گل‌آرایی آورده می‌شود، معمولا سکه یا سرویس‌های طلایی است که مبالغ زیادی بابت خرید آن پرداخته ‌شده است. به‌راستی جایگاه فرهنگ و تمدن و نگهبانی از آیین ملی و سنت‌های گذشتگان و بزرگان در دنیای مدرن امروز و در پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی که داعیه تمدن و فرهنگ از زبان مردم آن جاری است کجاست؟ بهتر است کمی از دل تجددگرایی بیرون بیاییم و وارد دایره تمدن شویم، آیین‌هایمان را با چشم غیرمسلح ببینیم تا از هزاران دایره و چهارگوشی که گرداگرد افکارمان کشیده‌ایم، رهایی یابیم.

  شب یلدا را بی‌آلایش جشن بگیریم

به اعتقاد مسعود مهدیزاده جامعه‌شناس، واقعیت‌های زندگی امروز ما متفاوت از شب‌های یلدا در سال‌های دور است. شب‌هایی که پدران و مادران ما برای زنده نگه‌داشتن آیین‌ها و رسوم ملی به ‌دور از هر دغدغه و نگرانی دور هم جمع می‌شدند و از همه جا سخن می‌گفتند؛ ولی امروز شرایط اقتصادی حاکم بر کشور به‌گونه‌ای است که پاسداشت این آیین‌ها برای برخی رفع تکلیف است؛ اما برخی همچنان بر طبل شادی می‌کوبند. این جامعه‌شناس بر این عقیده است که در گذشته‌های دور آیین‌هایی در شب یلدا برگزار می‌شد که یکی از آنها جشن شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید زمستانی بود. جشنی که از لازمه‌های آن حضور کهنسالان و بزرگان خانواده به‌عنوان نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است و همچنین خوراکی‌های فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد به رنگ سرخ خورشید باشند.
مهدیزاده با اشاره به شرایط اقتصادی که بر کشور حاکم است، معتقد است اگر امروز پدری مجبور است انار و هندوانه شب یلدا را بخرد، تنها به این دلیل است که شرمنده بچه‌هایش نشود. بچه‌هایی که همان شب یلدایی را از پدر و مادرشان طلب می‌کنند که تصویرش را در تلویزیون و برنامه‌های رنگ به رنگش دیده‌اند. یلدایی که جایی در خانه آنها ندارد. یلدایی که برای آنها بیشتر به خیال می‌ماند تا واقعیتی عینی و قابل لمس. یلدایی که حتی یک قلم از انواع تنقلات خوش آب و رنگش را هم شاید سالی دوازده ماه به خواب هم ندیده باشند.

شب یلداست، خودکشی نکنید!

اگرچه این روزها دیگرکمترکسی نسبت به عوارض پرخوری ناآگاه است، اما همچنان در مناسبت های خاص و دورهمی ها تعداد افرادی که قادر به کنترل غذاییشان هستند، اندک است. شب یلدا هم یکی ازهمین موارد است که اکثرا درمصرف تنقلات و غذا و میوه ها چنان بی محابا پیش می روند که گویی قصد خودکشی خود را دارند کما اینکه آمارمراجعین به بیمارستان ها درروز بعد از آن خود گویای این ادعاست.
دکترامیرمنصورعلوی نایینی متخصص تغذیه و عضو هیئت علمی دانشکده تغذیه دانشگاه علوم پزشکی اصفهان دراین رابطه می گوید: آجیل و میوه دو ماده غذایی پرمصرف درشب یلداست که متاسفانه اغلب با زیاده روی درمصرف آن ها درحقیقت به استقبال بیماری و بعضا مرگ های آنی ناشی از بالارفتن فشار خون و ایست قلبی می روند. مضرات و منافع آجیل ها موضوعی است که این متخصص در ادامه راجع به آن توضیح می دهد: این مواد غذایی خوش خوراک حاوی پروتئین ،چربی و آهن بسیار زیادی دارد که توصیه می شود درطول روزهای دیگر هم استفاده شود؛ اما پرخوری هرنوع آن باعث تجمیع بافت های چربی و درنتیجه چاقی می شود.ضمن اینکه چند قندی های موجود درفیبراین تنقلات هم به نوبه خود مشکل ساز است؛ زیرا دردستگاه گوارش به طور کامل هضم نمی شود.
علوی درخصوص نوع و نحوه مصرف غذا و آجیل درشب یلدا توصیه می کند از آنجا که حذف وعده های غذایی اشتباه است لذا بهتراست درچنین مناسبت هایی ابتدای شب، غذایی سبک «ماست و خیار،نان و پنیرو گوجه و…» مصرف شود وبعد با اندکی فاصله از آجیل و میوه تهیه شده میل شود؛  البته همان هم به میزان کم؛  چرا که به ازای هر یک واحد میوه، بین 60 تا 70 کیلو کالری انرژی وارد بدن می شود و دراین مواقع وقتی حجم مصرف زیاد شود، کار به اسهال، استفراغ، افزایش فشار خون و اغلب بستری دربیمارستان می کشد.

شب چله
همه چیز درباره شب چله یا همان شب یلدا بلندترین شب سال(Cheleh Night)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا