فرهنگ و هنر

نقد سریال پرواز در ارتفاع صفر

پرواز در ارتفاع صفر عبدالحسن برزیده

سریال «پرواز در ارتفاع صفر» به کارگردانی عبدالحسن برزیده، هرشب ساعت 22:15 از شبکه یک سیما پخش می‌شود. نخست جا دارد میزان پرداخت این سریال به هویت جنگ و دفاع مقدس در چارچوب یک رسانه ملی را گامی به سوی فرهنگ‌سازی به‌وسیله هنر در جامعه بدانیم؛ دوم اینکه برزیده با ساخت این سریال و به‌کارگیری هوشمندانه شاهرخ استخری، به‌عنوان بازیگر مطرح و سرنوشت‌ساز قصه، برگ برنده‌اش را برای مخاطبان تلویزیون ایران رو کرد. این مجموعه هفت قسمتی، گرچه به وسعت 45 دقیقه، دفاع مقدس را روی آنتن برد، اما توانست بن‌مایه‌های ارزشی داستان را به‌خوبی نمایش دهد. این سریال بیش از هر پدیده هنری دیگری در قامت صدا و سیما مخاطب را یاد سریال «شوق پرواز» به کارگردانی یدالله صمدی می‌اندازد؛ به همین جهت پرواز در این ارتفاع، شوق مخاطب را دو چندان خواهد کرد.

**نماد جنگ و دفاع

یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین نمادهایی که آشوب و جنگ را برای مخاطب تداعی‌ می‌کند، جت‌های جنگنده با ماهیت ترسناک و کلاه خلبانی مخصوص خود است. برای همین، بازگشت دوباره شبکه یک به ساخت سریالی در این سمت می‌تواند خط‌مشی تولیدهای این رسانه را تعیین کند. متفاوت‌ترین نوع نگاه مؤلف در ساخت و پرداخت این اثر، در میزان‌بندی نماها و ترکیب بازیگران آن است که نسل جدید انقلاب را درگیر ماجراهای جست‌وجو گر خواهد کرد.

**ای کاش‌ها

بزرگ‌ترین تأسفی که برای بیننده این سریال به‌جا خواهد ماند، پیشینه این خلبان دلاور در جنگ با بیگانه است. پیشینه، لازمه هر اتفاق جدیدی است؛ این درحالی است که متن فیلم‌نامه این سریال، یک‌باره سوژه هدف را نشانه می‌گیرد و مخاطب را درگیر چالش‌های برون متنی می‌کند. اینک که این هفت قسمت 45 دقیقه‌ای، به‌گونه‌ای فرجام یافته است که ما می‌توانیم به یک جمع‌بندی کلی برسیم، ای کاش‌هایی در مواجهه با این اثر برجای می‌ماند که کاش برجای نمانده بود! در اولین مؤلفه باید به انتخاب شاهرخ استخری در نقش یک خلبان اشاره کرد. واکنش عاطفی و احساسی موجود در چهره و رفتار شخصیتی وی، موجب می‌شود بیننده ارتباط حسی درستی با یک جنگنده و از آن بالاتر یک خلبان برقرار نکند. چرایی این نکته را می‌توان در بازی شهاب حسینی در سریال «شوق پرواز» یافت. این بازیگر به‌اندازه‌ای عباس بابایی بود که خود عباس بابایی را در جعبه جادویی نظاره‌گر باشیم.

**شاهرخ عرب نیا

البته که میزان انقلاب تصویری و بهره‌برداری از الگوهای سینمای هالیوود، به‌مراتب بیشتر از نمونه‌های دیگر قابل رویت بود، اما این انقلاب بصری به انقلاب هویتی در داستان تبدیل شده است و روایت را به‌دست دوربین و لوکیشن امانت داده است. هدف از نگارش این متن، توصیف دقایقی است که با داستان، به دل آسمان می‌رویم، پرواز می‌کنیم، گاه به ارتفاع صفر می‌رسیم و… . البته قصد تخریب این غنیمت بصری را که در حوزه صدا و سیماست، نداریم؛ زیرا دست‌کم رسانه ملی از دست فریبرز عرب‌نیا و میرباقری نفسی تازه خواهد کشد؛ نه اینکه سریال «مختارنامه» موجب دل آزردگی مخاطب شود، لیکن رسانه باید از دیدگاه‌های متفاوت به یک سوژه‌ را بنگرد. بیشتر ما می‌دانیم در واقعه عاشورا و پس از آن چه بر سر اسلام و مسلمانان آمد؛ اما برقراری ارتباط میان این واقعه با دفاع مقدس، تنها در این حوزه می‌تواند شکل گیرد؛ آن‌هم چه بسامد بزرگی که ما همواره به‌بهانه‌ای، سریال‌های مناسبتی داریم که باید ساخت، دید و نظر داد. به این بهانه‌ها می‌توان مختار را در لباس جنگنده‌ای دید که شکل  احساسی (سانتی مانتالیزم شده)‌ به خود گرفته است و به قلب دشمن می‌زند. کاش در انتخاب بازیگر برای چنین نقش‌های حساسی، دقت و حساسیت بیشتر داشت؛ زیرا این نقش‌ها می‌تواند تأثیرگذار و درعین‌حال الگو باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا