مواظب باش اکسیدانی نشی / به بهانه اکران فیلم «اکسیدان» در سینماهای کشور
مواظب باش اکسیدانی نشی / به بهانه اکران فیلم «اکسیدان» در سینماهای کشور
مواظب باش اکسیدانی نشی / به بهانه اکران فیلم «اکسیدان» در سینماهای کشور
فیلم سینمایی «اکسیدان» دومین ساخته سینمایی حامد محمدی در مقام کارگردان است؛ وی که پیش از این فیلم «فرشتهها با هم میآیند» را روی پرده سینما داشت، مخاطب ایرانی را به این باور نزدیک کرد که ژانر طنز تنها به بهانه کمدی بودن جذاب میشود و چه بسا محتوای گنجانده شده در آن میتواند دغدغهای پُر چالش برای مخاطب ایجاد کند. اندیشه اجتماعی موجود در چنین ژانری هرچند با بازی تحسین برانگیز جواد عزتی که سابقه همکاری در پروژه قبلی این کارگردان را نیز در کارنامه خود دارد، بر محوریت داستان معما گونه آن غلبه کرده است و یک فرمول چند مجهولی در دل یک ساختار ساده ولی اندیشمندانه طرح میکند. همانطور که به وفور دیده میشود در سینمای ایران قصه معنا و مفهوم گستردهای پیدا نمیکند از همین رو ساختار گرایی، مخاطب اندیشمند ایرانی از روایت در سینما دور خواهد کرد؛ پس در نتیجه عملکرد کمدی – دراماتیک این فیلم نسبت به دیگر آثار سینمای ایران قابل ستایش است.
مواظب باش اکسیدانی نشی / به بهانه اکران فیلم «اکسیدان» در سینماهای کشور
*آناتومی فرهنگی
عواطف انسانی انباشته شده در این اثر یکی از زوایای انتخابی روایت در سینمای محمدی است. «اکسیدان» به لحاظ ساختار یک دست در حوزه پردازش بصری همچنین بازیهای جهت مند در راستای تحقق داستان تیپهای موجود در یک اثر نمایشی را به شخصیتهای دوست داشتنی تبدیل کرده است. به همین خاطر ایجاد ارتباط دوسویه کمیک میان سگ و جواد عزتی بیننده را به نقطهای از کیفیت خنده در سینما میرساند که تا به حال قابل دسترس نبود. در خصوص میزان همبستگی بازی موجود میان جواد عزتی و امیر جعفری باید نوشت: این دو عملا بازیگرانی هستند که از دوقابلیت انفرادی طنز و جدی برخوردارند؛ اما از آنجایی که طنز در یاد و خاطره بیننده بیشتر و بهتر خواهد ماند، بازی ماندگار امیر جعفری در سریال «بدون شرح» و جواد عزتی در سریالهای مهران مدیری تا بی نهایت در ذهن دراماتیک مخاطب باقی خواهد ماند. مابه ازای بیرونی المانهای درون متنی فیلمنامه در جامعه بازخورد مثبتی خواهد داشت و این چنین نمود پیدا میکند که هیچ انفعالی در ساخت این اثر رخ نداده است. یک مورد بسیار مشکوک در متن فیلمنامه وجود دارد، آن هم شباهت این اثر به فیلم «ما فرشته نیستیم» ساخته نیل جردن با بازی بی نظیر رابرت دنیرو است که باعث شده تا مخاطب جدی و ناقد سینمای ایران از این اثر دلزده شود و واکنش بدی به این پدیده غیر دراماتیک از خود بروز دهند. بدین منظور باید روایت ایرانیزه شده این اثر را که شاید بیش از 80 درصد آن دچار سوء مصرف مواد روایی در فیلمنامه شده یک شکست تعاملی در راستای تحقق کمدی محسوب کرد. به همین دلیل ایرانیزه شدن یک ایده غربی هرچند در مقیاس فرهنگی، مذهبی ایران، باعث پیش بینیهای مکدر کننده خواهد شد. نهادینه شدن عشق به جای جرم و اعدام به جای ویزا در این اثر یک استیصال ناخواسته را به وجود خواهد آورد که هرچند خوشایند؛ اما بار دراماتیک روایت را کاهش میدهد و به همین منظور آناتومی فرهنگی فیلم را باید شکننده و ساختار گریز محسوب کنیم.
مواظب باش اکسیدانی نشی / به بهانه اکران فیلم «اکسیدان» در سینماهای کشور
*مرگ در بستر آفرینش
اما بزرگترین مسئله مخاطب با چنین جزئیات هجو آمیز در ساحت نمایشنامه یک اثر سینمایی که همچنان باقی میماند؛ نتیجه گیری حاصل از یک زندگی محاصره شده در قالب داستان است. عموما بینندههای ایرانی هنگامی که از سالن سینما خارج میشوند به این میاندیشند که چگونه و از کجای داستان باید برای فرد دیگری فیلم را توضیح دهند و در جواب پرسشهای موجود در آن، احساس حماقت و ناآگاهی نداشته باشد. به همین خاطر در بسیاری از موارد پاسخ تماشاگران یک فیلم در حد یک جمله: باحال بود یا بی حال بود، خلاصه خواهد شد. پس در همین رابطه شکل و شمایل تدوین در مراحل پایانی پروژه یک سری تغییرات کلی خواهد کرد که نه کارگردان متوجه میشود و نه مخاطب به همین دلیل است که ما نمیتوانیم سینما به درستی درک و تفسیر کنیم.
مواظب باش اکسیدانی نشی / به بهانه اکران فیلم «اکسیدان» در سینماهای کشور
*بدون امضا، بدون تاریخ
خواستگاه کمدی و طنز گنجانده شده در این اثر مانع بزرگی بر سر راه نویسنده فیلمنامه قرار میدهد؛ چراکه نویسنده مطمئنا اثر نیل جردن را دیده و به کشفیات درون متنی آن پی برده است؛ دلیل واضح و مبرهن برای آن وجود چهره پردازی و طراحی لباس تناسب بندی شده با نمونه اصلی است. در کل هر اندازه که فیلم در تنگنای محبت مخاطب قرار میگیرد و جاذبهای به نام جواد عزتی را به خدمت میگیرد، به همان اندازه در هنگام آفرینش یک اثر فناوری شده در قامت فیلمنامه ضعف دارد؛ پس باید همچنان منتظر ماند تا سینما در ایران به اندازه ادبیات رشه دار شود.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی