فرهنگ و هنر

مروری بر فیلم سیانور بهروز شعیبی

مروری بر فیلم سیانور بهروز شعیبی

فیلم سینمایی سیانور که این روزها بر پرده سینما ساحل اصفهان نقش بسته است، فیلمی متناسب با آرمان های فکری فیلمساز و کارنامه متوسط بازیگران آن است. بهروز شعیبی کارگردان خوش فکر سینمای ایران با در اختیار گرفتن اندیشه ای مینیمالیستی فیلم سیانور را پشت دوربین برده است. البته این هنر بروز اندیشه در ابعاد بصری فیلم سیانور پوشش درونی به خود می‌گیرد و به جلوه گاه تاریخ بدل می شود. در اینکه سیانور از سبک فیلمبرداری و بازی های موثر برخوردار است، هیچ شکی نیست و همه مخاطبان حاضر در سینما به این نتیجه می رسند که فیلم خوش ساختی است، اما جدای از بحث ترکیب‌بندی و ساختار سینمایی اثر باید محتوای آن را یک محتوای درون گریز نامید؛ چرا که هرگاه برای نتیجه گیری نویسنده اقدام به گره گشایی می کند، گره قبلی کورتر به نظر می‌رسد و چنین دیدگاهی برای یک اثر سینمایی تا حدودی محافظه کارانه است . اگر سوابق کاری شعیبی را مورد بررسی قرار دهیم، به راحتی برایمان قابل حل است که چرا فیلمساز با استفاده از آرمان‌های انقلابی خود دست به ترکیب بندی فیلمی ناملموس برای مخاطب می زند که شاید تا حدودی از ارزش های هنری آن کاسته است .

درون گرایی یا  برون ریزی در اعماق تاریخ فرو رفتن و از دل آن به کشفیات دوباره ای رسیدن، کاری است اجمالی که می تواند در حد یک مقاله یا یک پژوهش باشد . اما مسئله من با فیلم از آنجا شروع می شود که اگر قرار است نتیجه حاصله از دیدگاه مخاطب روایت شود که دیگر نیازی به این همه چفت و بست های دراماتیک در داستان نیست و می‌توان به راحتی پایان بندی را اوانگارد عنوان کرد . اما حال که به این زیبایی هم در کارگردانی و هم در فیلمنامه این اثر هنری تعلیقات دراماتیک به درستی بر سر جای خود هستند، چرا دیدگاه راوی به مخاطب القا می شود و چند ژانر را در قالب یک پژوهش بصری به نمایش می‌گذارد. یکی از خوشایندترین ژانر هایی که مخاطب را همواره به سینماها برای تماشای آثار هنری می کشاند، ژانرهای رمانتیک و عاشقانه است، اما عاشقانه این فیلم بیشتر به درد روایت در تلویزیون می خورد و اصلا سینمایی نیست؛ حتی تا حدود خیلی زیادی باید گفت در گریم بازیگران هم غلو شده که بتواند مخاطب را به زمان تاریخی اثر نزدیک کند. تمام عناصر دراماتیک داستان از یک تصادف شروع می شوند، اما این که چرا بایک سرنخ تازه در پرده دوم نمایش فیلم مواجه می شویم ، تا حد زیادی گیج کننده است و می تواند اصول فیلمنامه نویسی را زیر پا بگذارد . البته اصول فیلمنامه نویسی همواره از سوی راویان تغییر می کند و هیچ اشکال سینمایی را به همراه ندارد؛ به شرطی که فیلمنامه نویس تسلط کامل بر شخصیت ها و موقعیت های ایجاد شده در فضای داستان داشته باشد .
چرا ما قبل تاریخ درست است که مخاطبان امروزی ما از حافظه تاریخی کوتاهی برخوردار هستند و همواره یادآوری گذشته آنها را آزرده‌خاطر می کند و بعضا چیزی برای گفتن از گذشته ندارند ، اما بازگویی دوباره تاریخ از یک رویدادی که دیگر می‌تواند هرگز وجود نداشته باشد، امری است کاملا متواضعانه که جنبه اخلاقی اثر را در بر می‌گیرد. بابک حمیدیان خیلی خوب توانسته شخصیت تاریخی داستان را بروز دهد، همچنین بهروز شعیبی که در دو جبهه کارگردانی و بازیگری نقش مهمی ایفا می کند، چهره تاریخی خوبی از خود به جای گذاشته است.  اما حضور آتیلا پسیانی تنها به دلیل میمیک چهره اوست و باید بگوییم این بازیگر توانا در این فیلم در حد متوسط ظاهر می شود . البته نشان دادن تاریخ نیاز به المان های تاریخی دارد؛ اما تاثیرگذارترین ابزار مورد استفاده شعیبی برای نمایش تاریخ، استفاده از دوربین های متناسب با آن زمان است. استفاده از چنین دوربین هایی بیش از 50 درصد کار را آسان کرده، چرا دیگر نیازی به استفاده از لایه گذاری و پوشش بندی تصاویر و چهره پردازی های آنچنانی نیست و خود به خود تصاویر برداشت شده چنین ویژگی هایی را دارا هستند. اما برگردیم سر بحث اصلیمان، تاریخ . تاریخ یک پدیده مرور شده است که بازگو کردن آن تنها با توصل به اسناد ریالیستی قابل درک است . فیلم را جدای از بحث محتوایی که جایی برای پرداخت تحلیل ندارد، باید براساس ساختار تاریخ بندی کرد؛ چرا که ساختار آن به شدت وابسته به تاریخ آن است و به جای آنکه فیلمساز از دل فرم محتوایی تاریخی بیرون بکشد از دل تاریخ ساختاری را کشف می کند که شاید اصلا نیاز به بازگویی نداشته باشد . اینکه سینما تا چه اندازه می تواند در تاریخ یک مملکت موثر باشد را باید از مخاطبانی پرسید که بدون داشتن کوچک‌ترین آگاهی از ماقبل خود فیلم را مشاهده کرده اند .
فیلم سینمایی سیانور
داستان فیلم سیانور

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا