فرهنگ و هنر

مجری دهه 60 و 70 این روزها کجاست؟

 

خبرگزاری مهر: نسل من اکرم‌السادات محمدی خواه را خوب به خاطر دارد نسلی که هنوز پایش به دنیاهای رسانه‌ای دیگر باز نشده بود، تبلت که هیچ حتی کامپیوتر هم نداشت و شبکه‌های ماهواره‌ای نبودند که برایش رقیب درست کند اصلا برنامه‌های کودکش هم کلی تفاوت داشت با برنامه‌های کودک این دوره و همه اینها باعث شد که مجری‌های کودک همیشه برایش خاطره ساز باشند.

کودک و نوجوان آن نسل زمانیکه از مدرسه به خانه می‌آمد اول کارش این بود که دکمه تلویزیون را روشن می‌کرد و صاف می‌نشست جلوی تلویزیون تا خانم مجری به او سلام کند و حالش را بپرسد.

اکرم السادات محمدی ‌خواه یکی از آن مجری‌های تلویزیون در دهه 60 و 70 است که در این سال‌ها حضور کمرنگ تری در میان برنامه‌های تلویزیون دارد. خودش این مساله را به تفاوت اجراهای این زمان و اینکه شاید کودکان به این هیجان و شلوغی در اجرا عادت کرده‌اند نسبت می‌دهد.

وی ماه رمضان امسال با برنامه «سحر اولی‌ها» مهمان خانه‌ها شد و کودکان و نوجوانان را در این برنامه به آداب اولین ماه رمضانشان دعوت کرد. برنامه‌ای که هر روز یک ساعت قبل از اذان صبح روی آنتن می‌رود و از جمله برنامه‌های گروه کودک و نوجوان شبکه 2 در شکل و نوع خاص خود درباره ماه رمضان است.

محمدی‌خواه در این گفتگو از برنامه «سحر اولی‌ها» و همچنین از نکاتی که باید در برنامه‌ها برای توصیه کودکان به مسایل مذهبی رعایت شود سخن می‌گوید و از نحوه برخورد خود با فرزندانش درباره توصیه‌های دینی مثال می‌زند، اینکه با نصیحت کردن مخالف است و تنها در این باره همیشه با فرزندانش گفتگو داشته است.

با ما در این گفتگو همراه می‌شوید:

*خانم محمدی‌خواه این روزها کمتر شما را در برنامه‌های تلویزیون می‌بینیم و حتی مجریان هم نسل شما نیز دیگر در اجرای برنامه‌های کودک و نوجوان دیده نمی‌شوند. این روزها اجراهای تلویزیونی برای کودکان شلوغ و پر هیجان شده‌اند که البته نقاط قوت و ضعف خود را دارد و من می‌خواهم نظر شما را درباره این اجراها بدانم.

– من نمی‌خواهم از پر جنب و جوش شدن برنامه‌ها شکایت کنم اما برنامه های کودک تلویزیون به سمتی رفته‌اند که باعث شده روند اجرای من و امثال من در تلویزیون حذف شود. تهیه‌کنندگان و برنامه‌سازان تلویزیون احساس کردند که آن نوع اجرا دیگر جذابیتی برای کودکان و نوجوانان ندارد و اجراهای جدید نوعی تجربه بود که باید در عرصه برنامه سازی القا می‌شد و شاید تنها به صورت جسته و گریخته برنامه‌هایی هم بودند که به روال گذشته اجرا می‌شدند.

*شما که سال‌ها به کار اجرا مشغول بوده‌اید چه نقاط قوت و ضعفی در شیوه کاری مجریان جدید کودک و نوجوان تلویزیون می‌بینید؟

– متاسفانه برنامه‌سازی و اجراهای آرام به تدریج حذف شدند و برنامه‌ها شلوغ و پرهیجان شد. شاید کودکان یا نوجوانانی علاقمند باشند که لحظاتی را بخواهند با آرامش سپری کنند و یا حرف‌هایی را بشنوند که این جملات و پیام‌ها جایگاه ویژه‌ای دارد البته منظور این نیست که این اجرا و سبک و روش مدیریت و دیدگاه جدید حذف شود. اتفاقاً کودکان و نوجوانان نیاز به نوعی هیجان دارند و لازم است که این فرم اجرایی وجود داشته باشد اما باید تنوع در شیوه اجرا وجود داشته باشد.

از طرف دیگر یک نکته مهم در اجرای برنامه های تلویزیونی کودک و نوجوان این است که همکاران نباید تقلیدی کار کنند. مهم این است که خودشان باشند، حتی اگر اجرای هیجان انگیز دارند سبک خودشان را داشته باشند. خود من شلوغ کردن های زیادی در گفتگو و هیجان های کاذب در اجرا و روش خاصی را که بعضی از دوستان دارند، نمی پسندم اما شاید بسیاری از نوجوانان و یا حتی تهیه کننده ها بپسندند و برایشان جذابیت داشته باشد.

*آیا امکان دارد این نوع اجرا هم در طول زمان تغییر کند؟

– بله  احتمال زیادی دارد که همین اجراهای هیجان‌انگیز نیز بعد از یک دوره زمانی به تدریج خسته‌کننده شود و مخاطب از آن دلزده شود و کودک یا نوجوان بخواهد از این آفتاب هیجان به سایه آرامش برود. بنابراین باید این نوع اجرا واکاوی شود و نیاز به نقد دارد. این هیجان هم، هم اکنون تقریباً در تمام برنامه های تلویزیونی کودک و نوجوان و حتی بزرگسال یکنواخت شده و باید سمت و سوی دیگری به آنها داد.

* هم اکنون شما با شیوه اجرایی خود برنامه «سحر اولی ها» را اجرا می کنید. در مورد این برنامه توضیح دهید؟

– من از ابتدای شروع برنامه «سحر اولی ها» اجرای آن را بر عهده داشتم و خوشبختانه همان اولین برنامه یکی از زیباترین برنامه های ما بود زیرا هیچکس تصور نمی کرد که سحرگاه می‌توان برای کودکان برنامه اجرا کرد. خاطرم هست فردای آن روز من تماس های بسیاری داشتم که از وجود این برنامه اظهار تعجب کرده بودند و برایشان جالب بود. حتی بسیاری از کودکان و نوجوانان تماس گرفته بودند و بازخوردهای خوبی داشتیم.

* کودک و نوجوانی که برنامه ‌هایی فعال و پر از حرکت و نشاط می‌بیند چگونه جذب برنامه‌ای مثل «سحر اولی ها» با این آرامش می‌شود؟

-زمان سحر ویژگی‌های خاصی دارد که حتی کودکان هم در آن لحظه به آرامش نیاز دارند. این ویژگی‌ای است که خود سحر و ماه رمضان دارد و آن را در فرد هم ایجاد می کند. کودکان در این ماه در این برنامه دیده شدند و به آنها توجه شد، به نوعی نیاز آنها در این برنامه مطرح شد. برای خود پدر و مادرها هم این خیلی مهم است که فرزندشان سحر بیدار شود و در آدابی مثل سحری خوردن با آنها همراه شوند. این برنامه هم به نوعی در آنها ایجاد انگیزه می کند. خاطرم هست زمانی دخترخانمی 11 ساله با برنامه تماس گرفت و گفت من می خواهم از این که با برنامه «سحر اولی ها» به ما توجه کردید تشکر کنم. ما احساس کردیم که ما کودکان هم به نوعی در سحر حضور داریم.

* به نظر شما چقدر کمبود چنین برنامه هایی برای کودکان و نوجوانان احساس می شود و اصلا یک برنامه مذهبی برای کودکان باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد.

– مسلماً باید از جنس خود بچه ها باشد نه از جنس بزرگترها. وقتی برنامه از جنس ما بزرگسالان باشد چون نگاه ما متفاوت است برنامه ها متفاوت می‌شود. مذهب، خدا و اندیشه مذهبی در کودکان وجود دارد. نیازی نیست ما خداوند را به آنها ثابت کنیم تنها چیزی که کودکان نیاز دارند این است که با خدای وجودشان آشنا شوند اما ما سالهای سال خدا را آنقدر بزرگ کرده‌ایم که بچه‌ها این خدا را در وجودشان گم می‌کنند. آن طور که در وجود خود ما هم خدا گم شده است اما وقتی می‌خواهیم خدای بچه ها را به آنها معرفی کنیم گمشده خود را نشانشان می‌دهیم.

کودکان با هزار و یک سوال درباره مذهب و خدا مواجه می‌شوند که بسیاری از آنها را خود ما هم نمی توانیم جواب دهیم یا برایشان توجیهی نداریم و اینها باعث می شود که مذهب برای آنها مقوله‌ای سنگین شود. ما هیچگاه به شکل علمی مشخص نکرده‌ایم که نماز برای چیست یا مفهوم خدا، روزه، دعا برای کودکان تعریف نشده است و این باعث می‌شود که این مفاهیم به تدریج برایشان به نوعی عادت تبدیل شود البته من خودم هم نمی دانم که چگونه باید این آموزش ها را به کودکان داد اما کسانی که در این حوزه تحقیق و پژوهش می کنند باید این معضل را رفع کنند.

به طور مثال ما از نماز شروع می کنیم و بعد به کودک می گوییم اگر می خواهی خداوند تو را دوست داشته باشد باید نماز بخوانی. به نوعی در نماز خواندن او را با ترس، پاداش و حتی خدای ظاهری مواجه می‌کنیم. ما عشق را به کودکانمان یاد نداده‌ایم، در صورتی که به میزانی که کودکان نسبت به پدیده‌ای عاشق باشند آن پدیده در وجودشان شکوفا می شود.

*خود شما چگونه در برنامه‌هایتان برای کودکان صحبت می‌کردید و چه روشی را به کار می‌بردید؟

– من سال‌های سال برنامه‌های مذهبی کار کرده‌ام و هیچ گاه دوست نداشته‌ام در القائات و اجراهای، مذهبی زیاد صحبت کنم چون احساس کردم آنچه که درون کودکان وجود دارد نیازی به توضیحات فراوان ندارد. به طور مثال اگر بخواهم حدیثی از امام صادق (ع) را بدون هیچ توجیهی بیان کنم برای کودک سخت است و همیشه سعی کرده‌ام که  کوتاه و مختصر سخن بگویم. فکر می‌کنم اگر قرار باشد در این حوزه برای کودکان و نوجوانان سخن بگوییم نباید بیشتر از 15 تا 20 دقیقه باشد. البته در این زمینه بیشتر از همه باید با کودک در این گفتگو کرد. باید کودک را وادار کرد سوال بپرسد و من اگر بخواهم به او پاسخ بدهم باید بلد باشم. در واقع دانش ظاهری من باعث می‌شود که کودک هم به سمت دانش ظاهری برود.

باید به طور مثال برای کودک امروز به شکلی واضح و روشن مشخص کرد دروغ چه مشکلاتی برایش می‌آفریند و در مغزش چه تاثیراتی می‌گذارد یا به جای اینکه فقط به آنها نصیحت کنیم که نباید پشت سر کسی حرف زد این رفتار را به شکلی علمی برایش توضیح دهیم. در عصر تکنولوژی، کودکان ارتباطات و سوالاتی فراتر از تفکر ما دارند و باید با آنها به شکلی علمی سخن گفت. البته من این را می‌گویم اما خودم هم واقعا نمی دانم در برنامه سازی‌ها چگونه باید رفتار کرد.

*شما غیر از اینکه اجرای برنامه کودک را بر عهده داشته‌اید نقش دیگری همچون مادر بودن هم بر عهده‌تان است. برای فرزندان خود در این زمینه چه کرده‌اید و چگونه آنها را با مسایل مذهبی آشنا کردید؟

– البته من فکر می‌کنم در این زمینه فقط 10 درصد موفق بودم اما سعی کردم که سخنان خود را در مورد آنها عملی کنم. من با فرزندانم زیاد صحبت می‌کردم و در مقاطعی که آنها هیچ پذیرشی نداشتند سعی می‌کردم هیچ توصیه‌ای به آنها نکنم چون کودکان در مقاطع مختلف سنی پذیرش هر نکته و مساله‌ای را ندارند. در دوره‌ای نیاز به دانش دارد و وارد مسایل درسی می‌شود، در دوره ای دیگر دوست دارد در مورد مسایل مذهبی سوال بپرسد که باید این دانش مذهبی را به شکلی غیر مستقیم مثلا در یک گردش تفریحی برایش بیان کرد تا در چنین زمانی بیشتر برایش ماندگار شود.

*چقدر فرزندانتان را در مورد مسایل مذهبی مثل نماز و روزه نصیحت می‌کردید؟

– من اعتقادی به نصیحت ندارم و به طور مثال با جمله‌ای مثل «نمازت را بخوان» مخالف هستم.

*پس چگونه به دختر خود برای نمازش یادآوری می‌کرده‌اید؟

– من تاکنون یک بار هم به دخترم نگفتم که نمازش را بخواند مادرم گاهی به او توصیه می‌کرد اما من یک بار هم چنین توصیه‌ای نکردم. دختر من از 12 سالگی شروع به نماز خواندن کرد و الان که 17 سال دارد حتی نماز صبحش هم قضا نمی‌شود هنگام اذان هم بدون هیچ تذکری سراغ نماز می‌رود. با این حال من با دخترم همیشه درباره مسایل مذهبی و اعتقادی گفتگو کرده‌ام.

*گاهی دیده می شود که برنامه‌های مذهبی کودک و نوجوان آنقدر شعاری می‌شود که دیگر بچه ها رغبتی برای گوش دادن به آن برنامه ندارند. فکر می‌کنید چرا برنامه سازی ما در این مورد مشکل دارد؟

– خود من سعی کرده‌ام همیشه در برنامه‌هایم همه حرف‌هایم واقعی باشد. گاهی قرار بوده است دیالوگ‌هایی بگویم که چون دیده‌ام خودم هم به آنها عمل نمی‌کنم از توصیه آن به کودکان پرهیز کرده‌ام.

*می‌توانید مثال بزنید؟

– جملاتی بوده‌اند که فکر کرده‌ام برای من بزرگسال گاهی غیر عملی است چه برسد به یک کودک و چون خودم هم نتوانسته‌ام آن را اجرا کنم نخواسته‌ام که آن را بیان کنم. به طور مثال درباره توصیه‌ به نماز اول وقت وقتی دیده‌ام خود من این توصیه ها را عملی نمی‌کنم آن را در برنامه اعلام نکرده‌ام.

*گاهی این معضل در برنامه‌ها چه کودک و چه بزرگسال احساس می‌شود که شخص آنچه را که خودش اعتقادی ندارد بیان می‌کند. فکر می‌کنید این مساله از کجا نشات می‌گیرد؟

– این هم به نوعی همان دروغ گفتن است که وقتی باوری به حرف خود ندارید به تدریج حقیقتی در وجود شما از بین می رود مثل اطلاعات غلطی است که به کامپیوتر می‌دهید و به تدریج این دروغ‌ها اندیشه، تفکر و راه و روش شما می‌شود.

*حالا که در ماه رمضان قرار داریم دوست دارم از آیین‌های خاص این روزها هم بپرسم به طور مثال شب‌های قدر را چگونه سپری کردید؟

– در این شب‌ها هر کسی در حال خودش است. یک نکته درباره شب‌های قدر وجود دارد و آن هم قرآن به سر گرفتن است که کار بسیار عظیمی است. من حدود یک یا دو سالی است که قرآن به سر نگرفته‌ام چون فهم این حرکت بسیار سخت است در صورتیکه برای ما به یک عادت تبدیل شده است.

*توصیه‌ای هم در این باره به فرزندانتان داشته‌اید؟

– سال گذشته به دخترم توصیه کردم که اگر قرآن به سر می‌گیرد باید حواسش باشد که دارد همه امامان را به شهادت می‌گیرد، قرآن را وسط می‌گذارد که در تمام طول سال همه آنها شاهد اعمال و رفتارش هستند و بر همه کارهایش نظارت دارند.

ما باید از ظاهر بیرون بیاییم و به عمق اعمال پی ببریم اگر چنین کنیم آن وقت است که قرآن را با عشق به سر می‌گیریم. اگر این نظارت را احساس کنید دیگر به راحتی نمی‌توانید مثل یک عادت، اعمال مذهبی را اجرا کنید من زمانیکه اهمیت قرآن به سر گرفتن را حس کردم دیدم واقعا نمی‌توانم چنین کاری را انجام دهم.

*چقدر صداوسیما و برنامه‌های تلویزیونی می‌توانند به این مباحث عمقی بپردازند؟

– تلویزیون چندان نمی‌تواند به چنین مسایلی بپردازد چون جایگاهش را ندارد البته در صداوسیما کارهای پژوهشی به اندازه کافی صورت می‌گیرد اما برای چنین اعمالی تلویزیون باید احترام بگذارد. این اندیشه‌ها به نوعی وارد تفکر فردی ما می‌شود که باید روی عبادات خود فکر کنیم و تنها از سر عادت و تکلیف انجامشان ندهیم.

 

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا