قند پارسی دیابت نمیآورد.
ادبیات
در زمانهی غریبی زندگی میکنیم؛ با اینکه یک انفجار اطلاعاتی پیرامون ما در حال رخ دادن است، کمتر پیش میآید دانستههایمان در زمینههای گوناگون از حدود مشخصی تجاوز کند. دربارهی ادبیات نیز چنین است؛ اکثر افراد در این حد میدانند که زمانی سعدی و حافظی بودهاند و گلی و بلبلی و آب رکن آبادی، شعری سرودهاند و دیگران شنیدهاند و احسنتی نثارشان کردهاند! هم نسلهای ما هم تاریخ بیهقی میخوانند، تا بتوانند تکواژ و واژههایش را بشمارند، و اگرمولانا را میشناسند برای پاسخ دادن به سوالات قرابت معنایی است! واقعیت این است که ارتباط ادبیات و فرهنگ مردم، حتی در طبقاتیترین، درون گرایانه ترین و دشوارترین روزها هم، هیچگاه یک طرفه نبوده است. ادبیات، زنگار گرفته یا براق، آینه ایست که زندگی مردم زمان خود را بازتاب میدهد. بنابراین در عصری که همه چیز ساده و ساندویچی میشود، تعجبی ندارد اگر ادبیات هم شکل و شمایل خلاصه و مینیمالیستی به خود بگیرد. و حتی فراتر از آن، زمانی که جامعهای به فرهنگ و مظاهر آن بی توجهی کند، طبیعی است که ادب و ادبیات هم از آن رخت بربندد. این نکته واضح است که امروزه بشر، در قیاس با گذشتهی خود، در مطلوبترین شرایط رفاهی به سر میبرد، اما این به معنای پایان مشکلات نیست؛ دوران ما، دوران خشونتهای افراطی، بی بند و باری و رفتارهای ضد اجتماعی عجیب و غریب است، دورانی که در آن قربانیان بی اخلاقی و کج رفتاری شاید از قربانیان بیماریهای قلبی و سرطان بیشتر باشند! چندان بی راه نیست اگر با خود فکر کنیم این مسائل زاییدهی سبک زندگی امروز ماست، اما اگر به تاریخ بنگریم خواهیم دید انسان همواره با این مشکلات دست به گریبان بوده، و حالا تنها پوشش گرفتاریهای ماست که تازه و مدرن شده است. و درست از همین نقطه است که پاسخ ما به این پرسش رایج که “در این میانه ادبیات به چه کارمان میآید؟!”، آغاز میشود.
*حقیقت
حقیقتی که بیشتر مردم از آن غافلند این است که هیچ یک از آثار ماندگار ادبی، در هیچ زمانی و در هیچ کجای دنیا، از روی شکم سیری و فراغت تصنیف نشدهاند، بلکه بیانگر دغدغهها و کشمکشهای همیشگی انسانند با درون خود و با جهان پیرامونش. درواقع مطالعهی این آثار حتی اگر نتواند مشکلات ما را حل کند، دست کم میتواند ایدههای تازهای به ما بدهد و افقهای جدیدی به روی ما بگشاید، افقهایی به پشتوانهی هزاران سال مباحثه، تفکر و تجربه. با این حال میان ادبیات و تاریخ تفاوتی وجود دارد؛ ادبیات فرصت بی نظیری در اختیار مخاطبانش میگذارد تا خودشان قرارگیری در موقعیتهای مختلف را تجربه کنند و به این ترتیب حس همذات پنداری را در آنان برمی انگیزد. همانگونه که دومای پدر در خاطراتش مینویسد”مورخان فقط اشباح را احضار میکنند، درحالیکه رمان نویسان آدمها را با گوشت و پوست و خون خلق میکنند.” و علت تاثیرگذاری عمیقتر ادبیات نسبت به تاریخ در جوامع نیز میتواند همین باشد. اما موضوعی که از مطالعه آثار پیشینیان اهمیت به مراتب بیشتری دارد، ادبیات امروز و نحوهی برخورد متقابل آن با جامعه و فرهنگ است. بگذارید مسئله را ساده کنیم، ادبیات سالم و پویا، عیبهای جامعه را نشان میدهد، و جامعهای که ادبیات خود را رصد کند، به آن جهت و جریان میدهد. این ارتباط برای هر دوطرف ماجرا هم لازم است و هم مفید.
*کلام آخر
در روزهایی که از یکنواختی زندگی خسته میشویم، یا احساس میکنیم فشاری مافوق طاقت بر ما وارد میشود، ادبیات به خوبی میتواند مزه دهانمان را عوض و کام تلخمان را شیرین کند. نه نه، جای نگرانی نیست، پژوهشها نشان دادهاند قند پارسی دیابت نمیآورد!
نویسنده : سارا عبد یزدان
ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقولهی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است