حضور مؤثر زنان در سریال خانگی شکارگاه

سریال شکارگاه به عنوان سریال خانگی از یازدهم تیر ماه ۱۴۰۴ در صبحهای چهارشنبه در پلتفرم فیلیمو و شیدا، آغاز به پخش شد و قسمت آخرش هم ۵ شهریور ماه بود. سریال شکارگاه به کارگردانی نیما جاویدی و تهیه کنندگی مهدی بدرلو از جمله سریالهای تاریخی است که در نوع خود توانست موفق عمل کند و با اقبال خوب مخاطبان روبرو شود.
این مینی سریال تاریخی، قصهای رازآلود از دوران قاجار را روایت میکند که خانوادهای نظامی از گروه قره سواران (گروهی از نظامیان که در دوران قاجار و صفویه مأمور محافظت از جادهها و کاروان سراها بودند) مأمور میشوند از جواهرات سلطنتی محافظت کنند و برای انجام این مأموریت، میرعطاخان به همراه زن، عروس، دختر و یکی از پسرانش راهی عمارت نفرین شدهای در تبریز میشوند.
نقش زنان در سریال شکارگاه
در شکارگاه، زنان سریال نقش بسیار پررنگی دارند و قسمت عمدهی روایت به زنان داستان گره خورده است. زنانی که شانه به شانهی مردان، اسلحه به دست میگیرند و مبارزه میکنند و در کنار همین خصلت جنگاوری، نقش مادر، دختر و عروس خانواده را نیز ایفا میکنند.
الهام پاوه نژاد در نقش ملوک خاتون
ملوک خاتون مادر سه فرزند و زن دوم میرعطاخان سرهنگ است. بازیگر این نقش، به خوبی زنی را به تصویر میکشد که قادر است در هر شرایطی همسرش را همراهی کند و مبارز و تیرانداز بسیار ماهریست. در جایی از سریال که پسر اولش دستگیر و شکنجه میشود، در نقش مادری که نگران فرزند است و به خوبی از او مراقبت میکند، ظاهر میشود.
در بخشهایی از سریال زنی را در ملوک خاتون میبینیم که از جایگاه طلبی همسرش به ستوه آمده و این ناراحتی زمانی به اوج میرسد که فرزند اولش به دستور میرعطا خان دستگیر و شکنجه میشود. همزمان نقش مادری دلسوز را ایفا میکند که از بچه دار نشدن دخترش غصه دار است و از اعتیاد پسرش و ارتباط خوبی که با پدر ندارد نگران. در قسمتهایی، همدلی او را با فروغ؛ همسر فرزند خواندهاش نیز شاهد هستیم، که به خوبی هم جنس خود را درک میکند.
سیمین با بازی الهام نامی
سیمین تنها دختر میرعطاست که از کودکی فنون تیراندازی را آموخته است و در کنار پدر، مادر و برادرانش مبارزه میکند. نقش سیمین در سریال شکارگاه، نقش زنیست که به خاطر بچه دار نشدن، از طرف همسرش طرد میشود و در قسمتهای اولیه سریال میبینیم که عشقی قدیمی وارد عمارت میشود که همان مرد هم، روزی؛ بیخبر سیمین و عشق بینشان را ترک کرده است.
سیمین به خوبی نقش زنی را ایفا میکند که همین امروز هم بسیاری از زنان آن را تجربه میکنند. زنی که در ابتدای روزهای جوانیاش عشقی را تجربه میکند که مرد قصه بدون هیچ توضیحی او را رها میکند. در ادامه، سیمین بدون علاقه؛ با مردی دیگر وارد زندگی میشود که به خاطر عدم باروری، به راحتی طرد میشود و او میماند و حس مادرانهای که در وجودش به ودیعه گذاشته شده و در جایی از سریال آن را در وجود دختری به نام زهره باز میابد.
در قسمتهایی از سریال، وجود زن زخمی در درون سیمین را میبینیم که به خاطر ناکامی در دریافت عشق راستین، عشق دروغین بهادر را باور میکند و باز هم در چند قسمت پایانی؛ میبینیم که بهادر یا همان عیسی واقعاٌ عاشق سیمین میشود و روند قسمت آخر با همین عشق، عوض میشود.
عروس خانواده؛ فروغ با بازی ستایش دهقان
فروغ، عروس کوچک خانواده میرعطاخان سرهنگ و زن پسر محبوب او یعنی منصور است. منصور در ابتدای داستان به خاطر جواهرات سلطنتی، به عنوان گرو، راهی دربار میشود و در همان ابتدا، فروغ؛ مخفیانه به کمک منصور و سیمین وارد عمارت میشود. میرعطا که این موضوع را میفهمد، خواهان بازگشت فروغ است اما از آنجا که فروغ نگران شوهر خود است که به خاطر جواهرات گرو گرفته شده، در صحنهای جنجالی، شجاعت خود را به نمایش میگذارد و دست به تفنگ میشود.
از همان جا نظر میرعطا در مورد عروسش عوض میشود و به عنوان عروس مورد اعتماد میرعطا در بزنگاهها، مانع به سرقت رفتن جواهرات میشود. فروغ، زنی را به نمایش میگذارد که به واسطهی عشق، نیروی مبارزه در او بیدار میشود و حاضر است به خاطر حمایت از شوهرش، هر خطری را به جان بخرد.
سوگل خلیق در نقش گلاب، فریبا متخصص در نقش شمسی، مرسانا نوروزی در نقش کودک دختر قصه، نیک آفرید سماواتی در نقش پری، از دیگر زنان حاضر در سریال شکارگاه هستند که هر کدام در نوع خود روند روایت را پیش میبرند.
گلاب با بازی سوگل خلیق
در روایت «شکارگاه»، گلاب از همان آغاز حضوری معنادار دارد؛ شخصیتی که در ظاهر ساده و بیپیرایه به نظر میرسد، اما نشانههایی از آگاهی او نسبت به رازهای پنهان عمارت به چشم میخورد. گلاب یکی از مستخدمین اصلی خانه است و از همان ابتدا روشن میشود که خانمشازده برخی از اسرار شخصی خود را با او در میان گذاشته است.
با این حال، او بیش از آنکه دغدغهای جدی نسبت به گذشته عمارت داشته باشد، سرگرم آرزوها و خواستههای روزمره خود است. پس از ورود میرعطا و خانوادهاش به شکارگاه، نقش گلاب پررنگتر میشود. او که دختری سادهدل و خوشخیال معرفی میشود، بعد از اعدام شمسی بار سنگینتری از وظایف میزبانی را به دوش میکشد و در عین حال درگیر خیالهای شیرین ازدواج است.
علاقهاش به بهادر در قسمتهای نخست و همچنین مشارکت پنهانیاش با شمسی در ماجرای سرقت جواهرات، وجه دیگری از شخصیت او را آشکار میکند؛ دختری که میتواند همزمان ساده جلوه کند و دیگران را به بازی بگیرد. گلاب در واقع یکی از کلیدهای اصلی رمزگشایی از گذشته پرابهام شکارگاه و پیوند آن با سرنوشت خانواده میرعطاست.
شمسی، خدمتکار عمارت با بازی فریبا متخصص
شمسی، دیگر شخصیت مهم بخش آغازین داستان، در گذشته سرآشپز و پیشکار عمارت خانمشازده بوده است. او زنی خرافاتی و دلبسته به طلسم و جادو معرفی میشود که پس از ورود مهمانان تازه همچنان مسئولیت پذیرایی را بر عهده دارد. زیادهخواهی اما سرنوشت او را تغییر میدهد؛ چرا که تلاش نافرجامش برای دستبرد به جواهرات سلطنتی با هدف تأمین آینده دخترش، به محکومیت و اعدام او توسط میرعطا ختم میشود. هرچند شمسی خیلی زود از روایت حذف میگردد، اما حضور او با ورود دخترش پری به داستان به گونهای دیگر ادامه مییابد و سایه شخصیتش همچنان بر عمارت باقی میماند.
پری با بازی نیک آفرید سماواتی
پری دختری است که سالهای سختی را پشت سر گذاشته و در نبود پدر تنها با حمایتهای مادرش توانسته به موقعیت قابل قبولی برسد. او با اشتیاق دیدار مادر به شکارگاه بازمیگردد، اما خبر مرگ شمسی همه چیز را تغییر میدهد. پری کینهجو و حسابگر است و نمیتواند از خون مادرش چشمپوشی کند. از این رو هدف انتقام او کسی جز میرعطا و خانوادهاش نیست. گرچه حشمت خود را پدر واقعی پری معرفی میکند، اما او این ادعا را نمیپذیرد و تنها از حضور او در پیشبرد نقشههایش بهره میگیرد. حذف پسر بزرگ میرعطا و نزدیکی به پسر جوانتر او بخشی از نقشههای پیچیده پری است؛ نقشههایی که نویدبخش آیندهای تاریک برای این خانواده خواهد بود.