رقابت در تولید محتوای رسانهای
کاهش مخاطب تلویزیون
مسئله رقابت در تولید محتوای رسانهای، جای تفکیک و مانور زیادی دارد؛ اما آنچه میتواند حکم اول و آخر در مواجه با یک رسانه ملی باشد، هویت ملی و آیینی آن است. متأسفانه امروزه تلویزیون ایران با کاهش شدید مخاطب روبهرو شده است و چرایی این پدیده با وجود کمیت فراوانی که این رسانه را در بر میگیرد جای تأمل و بحث بسیار دارد. اولین مؤلفهای که باید در نظر گرفت، هدف از ایجاد رسانه و عرضه آن به جامعه است. همانطور که در همه جوامع تلویزیون میتواند یک جعبه جادویی سرگرمکننده باشد، آنطور که تا به اینجا ملموس است، این جنبه سرگرمی و نشاط از بسیاری از تولیدات این رسانه گرفته شده است و این جعبه را کمبارتر از گذشته به جامعه تعریف میکند.
*زایش کفیت در اوج تنهایی
با یک مثال میتوانیم این سوتیتر را تعریف کنیم: اگر در موسسهای برای تولید محتوای بصری استخدام شده باشید و آن موسسه به غیر از تولید در این حوزه، فضای بیشتر کاری را بر شما تحمیل کند، بهطوری که تمرکز بر واحد مذکور از شما کسب شود، بهقطع خروجی واحدها با توجه به ابعاد تفکری شما تضعیف خواهد شد. در صدا و سیمای کشورمان هم چنین اتفاقی با وسعت چندین برابری به وقوع پیوسته است. به عنوان مثال پخش برنامههای ورزشی از شبکه سه سیما نزد مخاطبان ایرانی به یک مرجع تبدیل شده بود و دیگر نیازی به اختصاص شبکههای مستقل برای ورزش یا تقسیم این برنامهها در دیگر شبکهها مانند شما، امید و… میتواند مخاطب را سردرگم کند. از سوی دیگر شبکه چهار همواره خود را شبکه خردمندان معرفی کرده و به همین نسبت، فیلمها و برنامههایی را روی آنتن برده است که عمق روشنفکری بیشتری را بروز میدهند؛ پس دیگر نیازی به تولید شبکه نمایش و… نیست؛ چراکه بار کیفی این شبکه یا هر شبکه دیگری از این طریق زیر سؤال میرود و رقابت را از حالت مهیج به یک رابطه کاذب رسانهای تبدیل خواهد شد. یک نمونه فاجعهآمیزتر اینکه همه شبکههای استانی، برنامههای دیگر شبکهها را برای چندمین بار تکرار میکنند و دیگر نیازی به شبکه آیفیلم، تکرارکننده و مثلاً مخاطب دوست ایرانی نخواهد بود. همه این تفاسیر نشانههایی از رقابت با شبکههای بیگانهای را ابراز میکنند که با وجود محدودیتهای تولیدی، کیفیت اندک تولیداتشان نیز به مراتب از شبکههای داخلی بالاتر است و از نظر بصری، جذابیت حسی بالایی دارند؛ اما این رقابت بدون هیچ تحقیق، کشف و شهودی در زمینههای بنیادی و خواستار جامعه کنونی میتواند فوارهای باشد که تنها برای یکبار فعالیت میکند. میتوان پیشنهاد کرد بهجای تولید شبکه با عناوین اسم و رسمدار برنامههایی را با توجه به نیاز و خواستار جامعه در صدا و سیما شاهد باشیم که در آن صورت، مخاطب هوشمند ایرانی میتواند با گیرایی بالاتری برنامه مورد علاقه خود را انتخاب کند.
*مغمومیت یا مظلومیت
به نظر میرسد رسانه ملی به جای آنکه مورد بیتوجهی قرار گرفته باشد، با دست خالی به جنگ ابررسانههای بیگانه رفته است؛ پس برای اینکه برگ برندهای در برابر تولیدات مخرب آنان رو کند، دست به کپیبرداری و اصلاحسازی برنامههای غربی میزند که اساساً هویت و تداوم خود را نزد مخاطب به اشتراک میگذارد و از آن سوی، این کره نه چندان خاکی، سلیقه جامعه را به لجن میکشد. مخالفت کورکورانه هرگز نمیتواند بازخورد مثبتی نزد مخاطب داشته باشد و بدینصورت وقتی برنامهای را که بیشترین زمان مخاطبان ایرانی را تلف میکند زیر سؤال ببریم و برای آن حاشیهسازی کنیم، این عمل میتواند تبلیغ معکوس محض باشد و تازه حس کنجکاوی مخاطب را افزایش دهد. اگر چه امروزه تلویزیون تعریف دیگری نزد مخاطب پیدا کرده است؛ اما هنوز یک ابر رسانه بیهمتا در بخش انتشار خبر و… است و میتوان با تغییر دیدگاه و خلاقیتهای تجربی و اکادمیک، مخاطب را به میعادگاه خود بازگرداند.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی