فرهنگ و هنر

جنگ چهره زنانه ندارد سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ

جنگ چهره زنانه ندارد سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ

جنگ چهره زنانه ندارد سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ

سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ روزنامه نگار حرفه­ای بلاروسی است که این کتاب را در شصت و هشت سالگی نوشت و این نگاه مستندنگاری و بی­پرده سخن­گویی برآمده از شغل به او کمک کرد تا برای اولین بار جایزه­ی نوبل در سال 2015 به اثری ناداستان تعلق بگیرد. کودکی الکسیویچ در مرور خاطرات جنگ با انسان­هایی که همیشه درباره­ی مرگ حرف می­زنند گذشت، در مدسه آموخت که مرگ را دوست داشته باشد و کتاب­های جنگی بخواند. کتاب، جنگ را از نگاه زنانی که مسلسل­چی،فرمانده ادوات ضد هوایی، خلبان، مین­روب و تک تیرانداز هستند با چاشنی هق­هق و فضای احساسی کاملا متفاوت تعریف میکند. نویسنده کتابش را با نقاشی پرتره که بسیار به وسواس احتیاج دارد تشبیه و آن را قابل رقابت با آثار کلاسیک می­داند. او می­گوید: “درباره­ی جنگ نمی­نویسم، بلکه درباره­ی انسان جنگ می­نویسم. تاریخ جنگ را توصیف نمی­کنم بلکه تاریخ احساسات را روایت می­کنم. برای من احساسات یعنی واقعیت.”

مردانی که روایت زنانه­ی جنگ را می­شنوند اولین جمله­ای که می­گویند این است: زنان داستان سرهم می­کنند!!! اما جنگ زنانه بسیار ترسناک­تر از جنگ مردانه است. زنان قابلیت دیدن آنچه بر مردان پوشیده است را دارند. زن برای زندگی بخشیدن پا به جهان گذاشته و طبیعتا کشتن برای او دشوارتر اشت. کتاب داستان­های متفاوت و یکسانی را تعریف می­کند.

جنگ چهره زنانه ندارد سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ

زنانی که برای کشورشان، برای همراهی دوستانشان و گاهی برای عشق اما همه با اصرار خود پا به میدان جنگ می­­­­ گذارند و در عرض سه روز به یک نظامی تبدیل می­شوند، نمره­ی تک تیراندازی بهتر از مردان می­گیرند و در نهایت چاره­ای جز کشتن ندارند حتی اگر فرزند تازه به دنیا آمده­شان باشد. کتاب روایت وحشتناک­ترین صحنه­های انسانی در جنگ جهانی دوم از زبان زنانی است که در روزهای قحطی تاپاله­ی اسب می­خورند، کهنه­ی نوزاد خود را با حرارت صورتشان خشک می­کنند، برای اولین بار در جنگ عادت­ماهیانه می­شوند، عاشق می­شوند، سقط می­کنند، هر روز فرزند خود را ترک می­کنند و امیدی به دیدن دوباره­ی او ندارند، دو فشنگ برای لحظه­ی اسارت برای خود کنار می­گذارند، نیروهای خودی خائن را به رگبار می­بندند، آنقدر لباس­های یخ زده می­شویند که ناخن­هایشان می­افتد و حالا روبه­رو­ی روزنامه نگار می­نشینند و این طور می­گویند:” من هنوز نمی­تونم فیله­ی مرغ رو ببرم، حالم به هم می­خوره.” کتاب البته نمایش تناقضی انکار نشدنی نیز هست. زنان نظامی که در هر جایی جز خط مقدم احساس حقارت می­کنند و در جنگ نگران خوش اندامی خود هستند، زنانگی را فراموش می­کنند و نمی­کنند. ” می­ترسیدم وقتی من و بکشن با قیافه و سرو وضع زشت روی زمین بیفتم، صورتم و با دست موقع بمبارون می­پوشوندم تا آسیب نبینه.”” موقع گرفتن مدال سعی می­کردم زیبا باشم، ابروهامو رنگ می­زدم.”” من خواننده بودم، مواظب صدام بودم که خراب نشه.”” دوست داشتم وسط گیلاس­های وحشی یا شقایق­های وحشی و آبی رنگ سطح مرداب بمیرم نه وسط باتلاق.” شنیدن جملاتی از این دست نویسنده را وادار به اعتراف می­کند. ” فکر می­کردم زندگی زنانه در جنگ ممکن نیست. تقریبا ممنوع است.

جنگ چهره زنانه ندارد سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ

اما اشتباه می­کردم. خیلی زود، در همان دیدارهای اولم با آن­ها متوجه شدم که زن­ها از هر چه سخن بگویند، حتی از مرگ همواره زیبایی را به­خاطر می­آورند، زیبایی بخش غیر قابل انهدام وجودشان بود.” غالب این زنان حالا بعد از گذشت چهل سال اصرار می­کنند که کسی شنونده­ی خاطرات نگفته­شان باشد. شگفت­آور است. حافظه­ی زنانه جزئیات را به خاطر می­آورد. در پایان مصاحبات، الکسیویچ هزاران متر نوار ضبط شده و صدها کاست در اختیار دارد که گاهی فقط صدای گریه و شیون هستند. زنانی که حالا کلکسیونی از مدال­های جنگی دارند، پیش از بیست سالگی مدال شجاعت گرفته­اند، موهایشان از همان زمان سفید شده، پس از جنگ با چشمان یک پیرزن به دنیا نگاه کرده­اندو در مرور خاطراتشان آنقدر گریه می­کنند که نویسنده با اورژانس تماس می­گیرد.

کتاب، حس پرسه زدن در دفتر خاطرات یک قهرمان را دارد بی­اجازه شاید… به همان اندازه سرشار از هیجان. در کنار هم قرار گرفتن نویسنده­ی زن و قهرمانان زن چهره­ای زنانه از جنگ می­سازد و این زنانگی در فصل پایانی کتاب با عنوان” نیاز به سرباز بود اما من می­خواستم زیبا هم بمانم” اوج می­گیرد. کتاب را می­بندم و بقیه­ی کتاب­های نویسنده را به لیست کتاب­های باید بخوانم اضافه می­کنم…

جنگ چهره زنانه ندارد سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ

جنگ چهره زنانه ندارد سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ

نویسنده ریحانه نعمتی

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا