بهناز، آتش به اختیاری / به بهانه در گیری اهالی هنر و مطبوعات در هفته
بهناز، آتش به اختیاری / به بهانه در گیری اهالی هنر و مطبوعات در هفته
بهناز، آتش به اختیاری / به بهانه در گیری اهالی هنر و مطبوعات در هفته
در هفتهای که گذشت، بسیاری از اهالی هنر به تخریب مطبوعات پرداختند و مطبوعات هم با استفاده از قدرت مانور تبلیغاتی خود دلی از عزا در آوردند؛اما موضوعی که بسیار اهمیت دارد و در طی این هفته بارها تکرار شده این است که آیا واقعا این رسانهها هستند که هنرمندان را به جامعه معرفی میکنند و از آنها یک سلبریتی میسازند یا این هنرمندانند که باعث بیشتر و بهتر دیده شدن رسانهها میشوند. در کشاکش این بحث نمیتوان تعمیق متنی را به محوریت ذات آن اضافه کرد؛ چراکه در یکی از برنامههای شبکه خبر، نمایندهای از خبرنگاران و یک منتقد سینمایی که انتخاب اشتباهی بود، روبه روی هم قرار گرفتند و بر سر چرایی این مسئله به گفت و گو پرداختند. مناظره در این باب یک کار کاملا فرسایشی و فرسوده است؛ چرا که اگر فرد مقابل با نظر شما موافق است که دیگر جای بحثی باقی نمیماند و اگر مخالف است که او نظر خودش را دارد و نیازی به گفتمان بیشتر و کشش بیشتر این بحث خطرناک برای مطبوعات و هنرمندان کشور نیست.
بهناز، آتش به اختیاری / به بهانه در گیری اهالی هنر و مطبوعات در هفته
*امر معقول، هنرمند محبوب
در حاشیه نشست نقد و بررسی سریال «زیر پای مادر» گفت و گوهای خارج از عرفی میان خبرنگاران و میزبانان حاضر در این جلسه رد و بدل شد که بسیار جای تأمل دارد؛ اما اینکه چرا ما به عنوان یک هنرمند نمیتوانیم خشم خود را کنترل کنیم یا بزرگتر از آن چرا یک خبر نگار نباید جایگاه هنرمند را در نظر بگیرد و این بحث خزعبل را به اتمام برساند، میتواند خبر از به اتمام رسیدن آستانه تحمل جامعه بدهد. تحمل جامعه؛ یعنی تحمل هنرمند، تحمل خبرنگار، کارگر و … پس هنگامی که جامعه با دل خوش به گفت و گو ننشیند نمیتواند خروجی مثبتی از آن واقعه خارج شود. در زاویه دید دیگری باید اقرار کرد که هیچ هنرمندی به خودی خود دیکاپریو نمیشود تا مادامی که نتواند نظر مطبوعات و رسانههای عامیانه جامعه را به خود جلب کند. از سوی دیگر رسانهها نیز به حضور هنرمندان و دیگر مایحتاج اطلاعاتی در صحنه نیاز دارند پس باید در هنگام نگاه کردن به لیوان هر دو نیمه آن را به خوبی مورد ارزیابی قرار دهند تا باشد شاهد به وقوع پیوستن اتفاق غیر معقولانهای پس از انتشار مطلب نباشیم. در کلیت این بحث میتوان اینگونه نوشت که خبرنگاری و روزنامه نگاری نیز هرچند کوچک؛ اما جز تأثیرگذار هنر محسوب میشود و باید به آن اعتقاد و اطمینان داشت و از همه مهمتر اینکه خبرنگار باید خود را جزئی از هنرمندان بداند؛ چراکه او هم مانند آنان قلم به دست میگیرد و میتواند با جهت بخشی به نوع نگارش متن سمت و سوی خلافت آن را تغییر دهد. یک نکته قابل تأسف به وجود آمده در این چند روز اخیر این جمله است که هنرمند بدون پوشش خبری هم محبوبیت دارد؛ چرا که وی روی پای خود میایستد و از استعدادهایش بهره میبرد؛ ما نیز در برخورد با این نوع دیدگاه ادعای این را نداریم که هنرمند با پاهای رسانه حرکت میکند و محبوب میشود؛ اما اگر پوشش رسانهای وجود نداشته باشد هنرمند عملا خلع سلاح میشود و هیچ قدرتی برای مانور میان جامعه تخواهد داشت.
بهناز، آتش به اختیاری / به بهانه در گیری اهالی هنر و مطبوعات در هفته
*خاکستری از دود
اما از شهاب حسینی بازیگر جایزه گرفته کشورمان از جشنواره کن، انتظار چنین برخوردی را نداشتیم؛ چرا که او با اشاره به ناآگاهی برخی خبر نگاران که البته به درستی اشاره شده است، از بیشتر صحبتهای بهناز جعفری در آن نشست خبری دفاع کرد. یادمان نرود فالاچی از ابتدا، فالاچی روزنامه نگار نبوده و شهاب حسینی نیز از بدو تولد شهاب درخشان سینمای ایران نبوده است؛ پس به اصرار باید یاد آور شد که باید این گونه پنداشت که شاید فردی که سوالی را از روی ناآگاهی مطرح میکند برای افزایش دانش و اطلاعات خود و باشد، همین نکته نیز برای هنرمندان دارای مصداق است و باید آنها یادآور روزهایی باشند که برای یک لحظه اجرا روی صحنه به کارگردانان و دیگر عوامل اصرار میکردند. هرچه این بحث را بیشتر کش بدهیم میتواند ارتباط دوطرفه و قابل تأمل هنر و رسانه را به خطر اندازد پس باید هرچه زودتر به فکر حل چنین معضلاتی در جامعه باشد.
*مار در آستین پرورش ندهید
اما به رسانه توصیه میکنیم که هیچ شخصیتی را بیش از ظرفیتش بالا و بزرگ نکنند و به اجبار برطرف کردن نیازهای اقتصادی عکس مثلا بازیگری را بزرگ و آتلیهای بر صفحه اول مجلاتشان چاپ نکنند حتی اگر به قیمت ورشکستگیتان تمام شود. رعایت حد اعتدال میان هنرمندان و رسانهها بهترین شکل ممکن برای ابراز اطلاعات است و باید آنگونه رفتار کرد که جایی برای بحثهای حاشیهای باقی نماند.
بهناز، آتش به اختیاری / به بهانه در گیری اهالی هنر و مطبوعات در هفته
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی