فرهنگ و هنر

اخلاق در سینما

اخلاق در سینمای ایران

اخلاق مهم‌ترین ابژه‌ای است که یک محصول فرهنگی می‌تواند با استفاده از نمادها و انگاره‌های درونی خود برای جامعه تعریف کند؛ اما بررسی جایگاه اخلاق در تولیدات فرهنگی – هنری کشورمان کار پیچیده‌ای است؛ چراکه ناهمسویی تفکر در میان یک خانواده چهارنفره می‌تواند نمونه خوبی برای اثبات فرهنگ‌گریزی جامعه در همه زمینه‌های قابل تأمل است. از سوی دیگر این نکته قابل اشاره است که مسئله اخلاق در یک جامعه آرمان‌گرا به دو دسته تقسیم می‌شود؛ اول اینکه اخلاق در آیین و مذهب رسمی کشور چگونه تعریف شده است؛ دوم اینکه اخلاق را جامعه از دید خود چگونه تعریف می‌کند. در مورد اولین سوژه تمامی دستورها بر اساس نیازهای روحی و جسمی آدمی تنظیم شده و هیچ اما و اگری در آن نمی‌توان وارد کرد؛ لیکن درباره اینکه جامعه چگونه می‌تواند اخلاق را برای خود و دیگران تعریف کند، باید به تأثیرگذاری مستقیم هنر و الگوبرداری ساختاری آن از جوامع بیگانه اشاره کرد.

*اخلاق هنری

اخلاق در ابعاد هنر به چند دسته تقسیم می‌شود؛ اما مهم‌ترین مؤلفه آن اخلاق هنرمند است. فردی که وارد فعالیت‌های هنری می‌شود، نخست باید طرز رفتار با هیجان‌های موجود در این زمینه را بیاموزد و در آخر به پرورش استعدادهای خود در این زمینه بپردازد. متأسفانه در کشور ما در این زمینه چه در سطح آکادمیک و چه در سطح تجربی، هنرمند تعریف واضحی از اخلاق خود در برابر جامعه ندارد و نمی‌تواند میزان تعهد خود را به علاقه‌مندان و مخالفان مشخص کند. از سوی دیگر هنگامی‌که گروهی مدعی هنر دور هم جمع می‌شوند و پروسه ساخت یک اثر هنری را پیش می‌برند، چه در هنگام تولید و چه محصولی که به‌عنوان خروجی از آن گروه در نظر گرفته می‌شود، نمی‌تواند تأثیری بر اخلاقیات جامعه بگذارد. ساختار می‌تواند محتوا را به‌گونه‌ای دیگر معنا کند؛ این جمله می‌تواند تمام هدف نویسنده از تحریر این مطلب باشد. به عنوان مثال اگر سر یک میز خوش چیدمان و پر انرژی بنشینید، میزان اشتها و لذت شما از مصرف غذا بیشتر خواهد شد. در ادبیات نمایشی نیز همین‌گونه است؛ هرچه ساختار از چیدمان بهتری برخوردار باشد و توانایی برقراری رابطه بهتری با مخاطب خود داشته باشد، به‌طور قطع تماشاگر از محتوای آن اثر برداشت درست‌تری خواهد داشت و لذت بیشتری از تماشای آن خواهد برد. با همه این تفاسیر، باید گفت: اخلاق ساختاری فراتر از محتوایی است که هنرمند به مخاطب خود تزریق می‌کند؛ چراکه تک‌تک عوامل یک پروژه، دیالوگ‌ها، رفتارها و… می‌توانند بهانه‌ای برای تعریف اخلاق از سوی بیننده باشند.

*مسئولیت اخلاقی در برابر جامعه

مسلماً هنرمند مسئول سوءبرداشت مخاطب از اثر هنری خود نیست؛ اما باید نسبت خود را با اثری که خلق کرده مشخص کند. اگر هنرمند به شکایت از وضعیت موجود در جامعه برخاسته و با ابزارهای رسانه‌ای قصد انتشار اندیشه خود را داشته باشد، باید آنطور که به‌صلاح جامعه است، تفکر در سطح ادبیات نمایشی یا هر شکل دیگری از هنر به جامعه نمایان شود. تنها جایی که نمی‌توان هنرمند را از شیوه برخورد خود با اخلاق یا هر مؤلفه دیگر موجود در جامعه منع کرد، ادبیات داستانی است؛ زیرا برداشت چند وجهی و گذر زمان از یک مطالعه می‌تواند تجربه‌های عمیق‌تر و تعریف خودخواسته بهتری را برای فرد در بر داشته باشد؛ پس به مراتب هنرمندی که در سطح یک رسانه مولتی‌مدیا فعالیت می‌کند  نسبت به فردی که فقط در یک ژانر از هنر فعالیت می‌کند، مسئولیت بیشتری نسبت به محصول خلق کرده خود دارد و باید پاسخ‌گوی چراهایی باشد که شاید در هنگام خلق آن اثر هنری به ذهنش خطور نکرده است. به همین دلیل سینما رسانه‌ای است که می‌تواند دغدغه خود را داشته باشد و صدا و سیما رسانه‌ای است که صرفاً باید اخلاق ارزشی و دینی را در جامعه ترویج دهد. به همین مناسبت رویارویی این دو بر رسانه، پدیده‌ای را با عنوان «سوءبرداشت اخلاقی از یک اثر هنری» به‌وجود می‌آورد.

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا