فرهنگ و هنر

آشنایی با عبدالرضا کاهانی

کارگردان موفق سینما

عبدالرضا کاهانی کارگردانی است که به شدت با رویکرد وزارت ارشاد در برخورد فیلمنامه‌ها و آثار سینمایی تولید شده در ایران موضع دارد. وی که خود را پرچمدار اندیشه مدرنیسم در سینمای ایران می‌نامد، همواره ناهنجاری‌های اجتماع را از نگاه راویانه خود به شکل منقلبی به تصویر می‌کشد. نوع برخورد کاهانی با خطوط قرمز اکران در سینمای ایران همسویی دارد و گویی با این روش مولف می‌خواهد همپوشانی خود را با به ظاهر اصلاح طلبان سینما در ایران اثبات کند.

*عرض ارادت به نازنین

اما نکته‌ای که همواره ما را به عنوان یک مخاطب جدی در مقیاس سینما دچار مشکل کرده، این است که چرا هنگامی که یک فیلمساز می‌تواند با اندیشه خود جامعه را به خودسازی نزدیک کند، سعی می‌کند موضع مخاطب را نسبت به جامعه تغییر دهد. ما نمی‌توانیم منکر آن شویم که جامعه در قامت خود دچار نقصان‌های هنجار شکنی است؛ اما باید این تعریف را در نظر داشته باشیم که جامعه تعریف کوچک‌تری از یک خانواده می‌تواند باشد که در آن افراد برای رسیدن به آرامش فضای خانه تلاش می‌کنند. با این تفسیر نتیجه می‌گیریم که اگر هنرمندی با به نمایش در آوردن هنر خود بتواند جامعه را با این رویکرد به سینما روانه کند که تغییر از شخص شروع خواهد شد نه از اشخاص آنگاه هنر به معنای حقیقی کلمه روح جامعه را کاتارسیس (پالایش) می‌کند. از سوی دیگری باید این تفکر را در نظر بگیریم که مولف نیز برای خود می‌تواند یک نظریه پرداز باشد؛ اما اجازه آن را ندارد که با هوشمندی نظر خود را به مخاطب تزریق کند. این چنین می‌شود که نویسنده بدون در نظر گرفتن بدیهیات زندگی به عمق احساس و رنجش افراد از نفسانیت یکدیگر نفوذ کند. ما به عنوان یک نویسنده هرگز اجازه نداریم و نمی‌توانیم مسیر رشد تفکر مخاطب را مشخص کنیم؛ اما می‌توانیم آنطور که به نظرمان درست می‌آید، به اشتراک با دیگران بگذاریم. سینما جایی است برای مشورت اندیشه و در این حوزه جایگاهی برای مانور تبلیغاتی و شعار تهییج کننده ندارد. چرا چون ما همانگونه حرف می‌زنیم که می‌اندیشیم و همان گونه می‌اندیشیم که تجربه کرده باشیم این تجربه‌ها در ذهن ما به واسطه مولفه های مختلفی چون اجتماعی، هنری، اقتصادی و … انباشته شده باشند. در این میان باید یاد آور شد افرادی مانند کاهانی که خود را هنرمند و بالاتر از آن صاحب ابر رسانه‌ای مانند سینما می‌داند باید روایتی در سینما در دست گیرد که برای مخاطب یک تجربه مثبت تلقی شود.

*خطوط قرمز، امری بدیهی است

در همه جای دنیا از آمریکا تا شرقی‌ترین کشور دنیا خطوط قرمز در اکران یک اثر هنری بر اساس منافع سیاسی، اجتماعی فرهنگی و … لحاظ می‌شود. الزامی در این نکته نیست که اگر فیلمی ساخته شد، حتما باید به معرض نمایش عمومی در آید، بلکه یک اثر می‌تواند برای طیف‌های متفاوتی از جامعه به نمایش درآید. در ایران نیز ما تعریف درستی از طیف‌های مختلف اجتماعی نداریم. به عنوان مثال باید به سینمای هنر و تجربه اشاره کنیم که خیلی از فیلم‌هایی که در سینماهای عمومی به نمایش در می‌آیند، برای خالی نبودن عریضه در این بخش وارد اکران گروه هنر و تجربه می‌شوند در صورتی که هنر و تجربه جایی است که خطوط مشخصی از اندیشه را در پی می‌گیرد که شاید به مزاج خیلی‌ها نسازد. اصرار بر اینکه فیلمی با خطوط اندیشه جهت‌مندی به معرض اکران عمومی در آید باعث می‌شود که نگاه جامعه به نهادهای مربوطه به جهت منفی تغییر کند.

*برسد به دست کاهانی

عبدالرضا کاهانی فیلمساز خوش فکری است و نمی‌توان از سایق های اجتماعی گنجانده شده در فیلمی مانند «بی خود و بی جهت» غافل شد؛ اما ساختار مولفانه در این فیلم مانند دیگر آثار کاهانی حوصله سر بر و افراطی است. چنین حکایتی است سینمای کاهانی که همواره سعی می‌کند پروپاگاندای معکوس برای خود به راه اندازد؛ البته نمی‌توان منکر سلیقه انگاری در صدور پروانه از سوی نهادهای مربوطه شد؛ اما گاهی یک پیش بینی غلط در مورد اثر هنری می‌تواند از تاثیرات مخرب آن جلوگیری کند.

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا