فرهنگ و هنر

کمند امیرسلمیانی از زندگی کاری و شخصی اش می گوید /

 در این روزها کمند امیر سلیمانی را در سریال شوخی کردم می‌بینیم و برای این مطلب آخرین‌ها سراغ او رفتیم و جواب‌های جالبی از او گرفتیم و متوجه شدیم که او با کسی قهر نمی کند و کمتر برای خودش وقت می گذارد و بر عکس اکثر خانم‌ها اصلا اهل خرید کردن نیست. خواندن این گفت‌وگو خالی از لطف نیست.

آخرین فیلمی که دیدی؟

همین پریشب فیلم هیس دخترها فریاد نمی‌زنند.

آخرین نمایشی که دیدی؟

نمایش بادی که مرا برد تو را خشک کرد با بازی بهاره رهنما و پژمان جمشیدی.

آخرین کتابی که خواندی؟

کتاب اشعار فاضل نظری.

( کمند امیر سلیمانی به همراه پدرش و گوهر خیراندیش )

آخرین موسیقی که گوش دادی؟

یک موسیقی بدون کلام برای ریلکس شدن.

آخرین کنسرتی که رفتی؟

گروه سون.

آخرین باری که از ته دل خندیدی؟

دوستی دارم که با او خیلی خوشحالم و تقریبا هر روز از ته دل می خندم.

کمند امیرسلیمانی به همراه برادرش و علی ضیا مجری برنامه ویتامین ث

آخرین باری که گریه کردی؟

دو شب پیش.

سپند امیرسلیمانی ( برادر کمند امیرسلیمانی )  و همسرش مارال

آخرین باری که دلت شکست؟

یادم نمیاد. فکر مي‌کنم تا حالا دلم نشکسته.

آخرین باری که دل کسی را شکتی؟

هیچ وقت این کار را انجام نداده‌ام.

آخرین باری که قهر کردی؟

من هرگز با کسی قهر نمی‌کنم اما آخرین بار یکی از دوستانم 3 سال پیش خودش با من قهر کرد و خودش هم آشتی کرد.

( کمند امیرسلیمانی و همسر و فرزندش )

آخرین باری که ترسیدی؟

حدودا 10 روز پیش که متوجه شدم پدرم دچار حمله قلبی شده و فقط 30 تا نبض در دقیقه دارد. واقعا ترسیدم اما خدارو شکر بعد از جراحی حال‌شان خیلی بهتر است.

آخرین باری که یک کار خلاف انجام دادی؟

در مورد شخصی اطلاعاتی می‌خواستم اما به جای اینکه از خودش بپرسم در شبکه‌های اجتماعی جست‌وجو کردم و اطلاعاتی را به دست آوردم که احساس می کنم کار خلافی انجام داده‌ام چون راه‌های بهتری هم برای این کار وجود داشت.

آخرین سفری که رفتی؟

برای سریال بیقرار به مشهد سفر کردم.

آخرین باری که دروغ گفتی؟

یکی از مشکلات من در زندگی بیش از اندازه راستگو بودن است اما گاهی ممکن است دروغ‌های خیلی کوچک و ناچیزی که تاثیر چندانی ندارد، بگویم .

آخرین باری که بيمار شدی؟

همین حالا که به علت دیسک کمر بعد از مصاحبه با شما میرم دکتر.

آخرین باری که آمپول زدی؟

حدودا یک ماه پیش

آخرین مهمانی که رفتی؟

تقریبا یکی دو روز پیش تولد یکی از دوستانم بود.

آخرین هدیه‌ای که گرفتی؟

متاسفانه من خیلی کم هدیه می‌گیرم اما آخرین هدیه ای که گرفتم یکی از دوستانم گوشواره‌هایی با جنس برنج به من داد که نوشته شده بود کمند.

آخرین باری که ورزش کردی؟

دیروز تقریبا یک ساعت پیاده‌روی کردم.

آخرین باری که سوار مترو شدی؟

دو یا سه هفته پیش با مترو رفتم تئاتر شهر.

آخرین باری که نه گفتی؟

نه گفتن را یکی دو سالی است که در حال تمرین کردنش هستم و دیروز موفق شدم اولین نه مصمم خود را بگویم.

آخرین باری که حرص خوردی کی بود؟

تقریبا هر روز موضوعی پیش می آید که من حرص بخورم و مهم‌ترین دلیل حرص خوردنم زمانی است که از دوستان نزدیکم دروغ می‌شنوم.

آخرین رستوران/کافه که رفتی کجا بود؟

کافه ژوله که خوراکی‌های بسیار خوشمزه‌ای هم داشت.

آخرین باری که با دوستان‌تان نشستید، کی بود؟

دو روز پیش.

آخرین بار چه خریدی کردی؟

خیلی اهل خرید کردن نیستم اما آخرین خریدم لوازم آرایشی بود.

آخرین باری که نوشتی، کی بود؟

هفته گذشته تو عالم خودم بودم و چند خطی برای دل خودم نوشتم

آخرین باری که چیزی از شما دزدیدند کی و چه بود؟

خداروشکر تا به الان موردی نداشتم و چیزی به خاطر ندارم.

آخرین شعر/داستان/مطلبی که خواندی چه بود؟

به لطف شبکه‌های اجتماعی هر روز اشعار و جملات خوبی می‌بینم اما مورد خاصی را در ذهن ندارم.

آخرین جمله تاثیرگذاری که شنیدی چه بود؟

یکی از دوستانم گفت دیروز که گذشته، فردا هم که هنوز نیامده، امروز را از دست ندهیم.

آخرین باری که متنفر شدی کی بود؟

من معمولا با مسائل منفی روبه‌رو نمی‌شوم به همین دلیل از کسی متنفر نمی‌شوم.

آخرین باری که درددل کردی کی بود؟

دو روز پیش با یکی از دوستانم که فقط با او دردل می‌کنم.

آخرین باری که اتاقت رو تمیز کردی کی بود؟

امروز صبح.

آخرین باری که برای خودت وقت گذاشتی، کی بود؟

دو روز پیش 2،3 ساعتی برای خودم وقت گذاشتم و به کارهای عقب افتاده‌ام رسیدم.

آخرین باری که از خوشحالی گریه کردی کی بود؟

معمولا وقتی خوشحال باشم گریه نمی‌کنم.

آخرین باری که سورپرایز شدی، کی بود؟

امسال تولدم دوستانم با مهارت خاص و من را سورپرایز کردند و واقعا غافلگیر شدم

آخرین کاری که آن را قبول کردی؟

سریال بیقرار.

آخرین باری که به خودت افتخار کردی، کی بود؟

چند روز پیش در برنامه ویتامین C بعد از برنامه نظرهای خیلی خوبی از سمت مردم گرفتم و خیلی خوشحال بودم.

آخرین باری که احساس مهم بودن کردی؟

دیروز یکی از دوستانم با تمام مشغله کاری که دارد یکی دو ساعتی میان کارهایش برای من وقت گذاشت تا من را ببیند و احساس کردم برای او خیلی مهم هستم.

آخرین باری که غصه خوردی؟

مدتی بود برای کاری تلاش می‌کردم اما به نتیجه نرسید به همین دلیل خیلی غصه خوردم.

آخرین باری که آشپزی کردی؟

دیشب کتلت درست کردم.

آخرین باری که غذای بدمزه/خوشمزه خوردی؟

من غذا خوردن را خیلی دوست دارم و فکر می‌کنم همه غذاها خوشمزه هستند اما وقتی کوچک بودم در یک مهمانی غذا به قدری بدمزه بود که نتوانستم آن را بخورم و هنوز طعمش را به یاد دارم.

آخرین باری که احساس نوستالژی داشتی؟

معمولا وقتی با برادرم، سپند پیش هم هستیم خیلی از خاطرات کودکی حرف می‌زنیم و آنها را مرور می کنیم.

آخرین باری که دلتنگ شدی؟

همین الان برای پسرم.

آخرین جاده‌ای که رفتی؟

هفته پیش با پسرم رفتیم جاجرود.

آخرین باری که به طبیعت رفتی؟

اگر باشگاه انقلاب طبیعت محسوب شود هفته‌ای یک یا دوبار می روم

آخرین باری که به پدر و مادرت سر زدی؟

به خاطر پدرم این روزها تقریبا هر روز می‌روم.

آخرین کاری که انجام دادی و از اون کار پشیمونی؟

یادم نمیاد.

آخرین تلفنی که زدی؟

قبل از تماس شما با الهام پاوه‌نژاد تماس گرفتم.

مجله زندگی ایده آل

لطفا نظر خود را در مورد مطلب بالا در قسمت اعلام نظرات ذکر کرده و نوع مقالات و اخبار مورد علاقه خود را بیان کنید به بهترین نظرات هدایای نفیسی تعلق خواهد گرفت . باتشکر

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا