فرهنگ و هنر

گفت وگو با میلاد کی مرام

  • سینمای ایران بازیگر پولساز ندارد
  • بانی فیلم – گروه سینمای ایران-عظیمه کنعانی: میلاد کی مرام دارد مسیر حرفه ای خود را در سینمای ایران آرام اما محکم و منطقی بر می دارد. یک نقش را در «ملکه» به خوبی بازی کرد، اما دیگر کاراکتری مربوط به سینمای دفاع مقدس نپذیرفت. کی مرام از آن قهرمان ملی فیلم قبلی، هیچ چیز به اثر جدید مصطفی کیایی نیاورد و این تنوع نقش و بازیگری همان ایده آلی است که مطلوب همه بازیگران است، اما این بازیگر جوان آن را در عمل نیز محقق کرده است. به بهانه اکران «خط ویژه» با میلاد کی مرام گفت و گویی داشتیم که پیش روی شماست:
    | «خط ویژه» را در کنار مردم تماشا کرده اید؟
    -در روزهای جشنواره من و سام قریبیان در بیشتر اکران های مردمی حضور پیدا کردیم تا بتوانیم واکنش مردم را مشاهده کنیم. عکس العمل مخاطب امروز سینما برایم خیلی مهم بود. خدا را شکر دیدم که قصه مخاطب را درگیر می کرد و او تا دقیقه آخر روی صندلی باقی می ماند. ارتباط با فیلم برقرار شد که البته می تواند دلایل متعدد داشته باشد. اولین علت شاید این باشد که فیلم «خط ویژه» متعلق به سینمای قصه گوست. چیزی که امروزه کمتر سراغ داریم. «خط ویژه» از دل مردم در آمده و همه با آن همذات پنداری می کنند. می شود هر مخاطب خودش را جای یکی از کاراکترهای فیلم بگذارد و تنها زمانی چنین رفتاری از سمت مخاطب صورت می گیرد که نزدیکی به واقعیت در فیلم لحاظ شده باشد.
    |منتقدان و کارشناسان سینما فروشی بیشتر از این حرف ها را برای «خط ویژه» پیش بینی می کردند، اما میسر نشد. فکر می کنید چرا؟
    -تعداد سالن های ما در کل کشور تنها ۱۵ مورد است. این رقم کجا و ۸۰ سالن سینمایی کجا؟ البته تأکید دارم آن فیلمی که با این حجم گسترده اکران می شود به گیشه سینما کمک می کند و از این بابت بسیار محترم است سودش نوش جان صاحبانش باشد، اما اگر این فیلم با این تعداد سالن، چند میلیارد فروخته، ما موفق شده ایم تنها با ۱۵ سینما فروشی یک میلیاردی داشته باشیم. یک حساب دو دو تا چهار تاست! اگر ۳۰ سالن داشتیم شاید حالا فروش مان هم دو برابر بود. تمام سانس های ما سالن های کاملا پر شده دارد و اگر از سینماداران بپرسید به شما می گویند که همه بلیت ها از قبل پیش خرید شده است. این ها در حالی است که حتی یک بیلبورد در کل ایران از فیلم ما دیده نمی شود. در همین گروه اکران نوروزی فیلم هایی داشتیم که تیزرهایشان مکرر از تلویزیون پخش می شد و ما از این مورد هم در آن سطح گسترده بهره مند نبودیم. پخش فیلم در سینمای امروز ما اصلا کار ساده ای نیست و معدود شرکت هایی هستند که این کار را به خوبی انجام دهند. شاید اگر بخواهم مثال بزنم نام فیلمیران در اولویت قرار بگیرد که برای پیگیری اکران های شهرستان هم بسیار مایه می گذارند و تیزرهایشان نیز مکرر عوض می شود.
    |شما از ابتدا می دانستید کدام نقش از این فیلمنامه مربوط به شماست؟
    -کیایی فیلمنامه را به من داد و گفت برو بخوان و ببین کدام یک را دوست داری؟ البته خودش هم دو شخصیت دیگر را در ذهن داشت و به من گفت بد نیست تو یکی از اینها را بازی کنی. خلاصه دستم در انتخاب باز بود و همه چیز بسته به این بود که با کدام یک ارتباط برقرار کنم. من هم گفتم شاهین. نظر کیایی کاراکتر کاوه بود، اما من گفتم اگر بناست در این فیلم همکاری داشته باشم، فقط نقش شاهین را می خواهم.
    |این همه تأکید برای ایفای این نقش از چه ناشی می شود؟
    -اینکه بخواهم فیلمنامه هایم را متفاوت انتخاب کنم، یک میل مشترک بین همه بازیگران است. سوای این موضوع، عوامل برای من اهمیت زیادی دارند. کیایی کسی بود که فیلم قبلی اش را پسندیده بودم و دوست داشتم که با او کار کنم. حس کردم جنس فیلمنامه ای که به دست من داده با بقیه فیلمنامه هایی که تا آن روز خوانده ام فرق دارد. این فیلمنامه قصه محکمی داشت و قهرمانش هم تنها یک نفر نبود. پیش از این در اغلب پروژه هایی که ظاهر شده بودم، نقش تک قهرمان آن را داشتم؛ مثل فیلم «ملکه» یا سریال هایی که تجربه کرده ام. اساسا تجلی بازیگر در نقش های قهرمان محور بسیار ساده تر از دیگر نقش هاست. این بار دوست داشتم یک کار گروهی را به شکل تیم ورکی در کارنامه داشته باشم. به نظرم «خط ویژه» ۶ قهرمان دارد که اگر به درستی با هم کار کنند، می شوند یک قهرمان خاص. از طرفی بازی در این فیلم ها هم کار ساده ای نیست چون بیشتر از همیشه بازیگر باید مراقب اندازه بازی اش باشد که بیرون نزند و به نوعی هم آهنگ با دیگر شخصیت هایی باشد که همگی در جایگاهی همسان با جایگاه شخصیت خودش قرار دارند. در یک کلام کار اضافه ای نباید انجام شود که فضا را به لوده بازی نزدیک کند. اتفاق درست در اینگونه فیلم ها این است که بازیگر از نقش خودش بیرون نزند و همه ما خدا را شکر از این نظر استاندارد عمل کردیم. شاهین از لحاظ شخصیتی هم کاراکتری بود که من آن را تا پیش از این تجربه نکرده بودم. باید بگویم سیاوش «ملکه» آخرین تصویری است که مخاطبان سینما از من به یاد می آورند و بقیه مردم نیز مرا در سریال «بچه های نسبتا بد» در خاطر دارند. این نقش ها همگی با هم متفاوت اند و حتی شاید در تضاد باشند و این تنوع همان چیزی است که هم سخت است و هم دلپذیر.
    |کاراکتر شاهین یک شخصیت چند وجهی دارد که در رویارویی با اتفاقات مختلف، متفاوت می شود. این ویژگی مد نظر خودتان هم بود؟
    -این ویژگی که شما می گویید دقیقا یکی از مهم ترین جذابیت های نقشم بود که باعث شد انتخابش کنم. شخصیت شاهین به قدر کافی دراماتیزه شده بود و ابعاد مختلفی داشت که به زیبایی های آن می افزود. این پتانسیل برای آن وجود داشت که با یک بازی درست، وجهه های مختلف شخصیت این آدم به نمایش گذاشته شود. او از آغاز تا پایان فیلم سه وجه متفاوت از شخصیت خود را نشان داد. من این حجم از گستردگی شخصیت را در وجود شاهین دیدم و به همین دلیل دوستش داشتم.
    |معمولا چه فرآیندی طی می شود تا شما یک نقش را از آن خود کنید؟
    -من ابتدا به نقش از نگاه یک انسان نگاه می کنم و نه فردی که بازیگر است. همچنین دقت می کنم از نظر روانشناسی شخصیت چه اتفاقی برای این فرد می افتد و همچنین جهان پیرامون او چه مختصاتی دارد؟ بررسی می کنم که او در مواجهه با هر چطور برخورد می کند و قبلا چه فرآیندی در زندگی این شخص طی شده که به بروز فلان رفتار در او منجر شده است؟ پیشینه اش را در می آورم و بعد به این فکر می کنم که چند ما به ازای بیرونی می توان برای آن در نظر گرفت؟ تمام این تحقیقات را که انجام دادم، برداشت هایم را با کارگردان در میان می گذارم. او هم خواسته هایش را می گوید و در نهایت رنگ آمیزی آخر بر عهده خود ایفا کننده نقش است. همیشه باید کاری کنم که مخاطبم مثلا شاهین را ببیند و نه میلاد کیمرام را. امیدوارم حمل بر خودستایی نشود، اما بعد از «ملکه» از من می پرسیدند تویی که جنگ را ندیدی چطور در ۲۴ سالگی این نقش را اینطور در آوردی؟ بازخوردهایی که بعد از سریال «بچه های نسبتا بد» هم از مردم می گرفتم خیلی عجیب بود. باور کرده بودند من یک بچه جنوب شهری ام و … . بعد از تماشای «خط ویژه» هم چند نفر از منتقدان به من لطف داشتند و گفتند فقط شخصیتی به نام شاهین را در فیلم مشاهده کرده اند. خدا را شکر حالا دیگر من خودم می دانم چه چیزهایی را باید چگونه به نقش اضافه کنم که گل درشت نباشد و حق مطلب را هم ادا کند. می خواستم مردم کسی را ببینند که در کوچه و بازار هم برایشان قابل مشاهده است.
    |به کاراکترهای مشابه در فیلم های دیگر هم توجه دارید؟
    -من اصولا چنین کاری نمی کنم. شاید بتوانم بگویم از این منظر قدری خودخواه هستم و می خواهم تنها خودم باشم که شخصیت را خلق می کند.
    |راستی اگر خودتان این همه پول داشتید با آن چه کار می کردید؟
    -من الان هر چه بگویم ممکن است برداشت های عجیب و غریبی را باعث شود. به نظرم اینطور نمی شود نظر داد و باید در موقعیت اش قرار بگیری. اما این را می دانم که اگر در شرایط بچه های فیلم قرار بگیرم همان کاری را انجام می دهم که بچه ها انجام دادند.
    |یعنی یک عملکرد رابین هودی؟!
    -نه رابین هودی نیست. حتی ماجرا را فلسفی هم نمی کنم و با یک مثال کودکانه توضیح می دهم. فرض بگیرید آتشی در سطح گسترده افروخته شده و ما تنها یک لیوان آب داریم. شاید این میزان آب آتش را خاموش نکند اما چه کاری عاقلانه تر از خالی کردن همان مقدار آب و خاموش کردن درصدی از آتش؟ در این قصه پولی وجود داشت که ما را نمی توانست خوشحال کند، اما دلیلی وجود نداشت آن را به کسی که می شد از آن استفاد کند، نبخشیم. به نظر من اگر ظالم ترین آدم هم باشد، چنین کاری می کند. پس بچه های فیلم رابین هودی عمل نکردند و تنها اهل گفتن این جمله نبودند که می گوید: دیگی که برای من نجوشد …!
    |چه خبر از تجربه های دیگرتان؟
    – آخرین کارم «مستانه» بود که در کنار فرهاد اصلانی کسب تجربه کردم و همینطور با دوستانی مثل آتیلا پسیانی، باران کوثری و سحر دولتشاهی و … همبازی شدم. تجربه خیلی خوبی بود و امیدوارم مردم هم دوست داشته باشند. فیلمبرداری آن را اواخر سال گذشته تمام کردیم.
    |بعد از جشنواره باز هم پیشنهادات مشابه «خط ویژه» دریافت کردید؟
    -داستان سینما از فوتبال متفاوت است که وقتی کسی خوب گل می زند، در بازی های بعدی هم نوک حمله قرار می گیرد! وقتی من نقشی را موفقیت آمیز در می آورم قرار نیست همان شخصیت را در فیلم های بعدی هم تکرار کنم.
    |حرفی باقی مانده است؟
    -امیدوارم به سمت شایسته سالاری حرکت کنیم و سینمای ما تبدیل به یک صنعت شود. باید از سینما حمایت کرد و این حمایت تنها در قالب فیلمسازی معنی نمی شود. اساسا فیلم ساخته می شود تا فرهنگسازی حاصل شود و ما بتوانیم حرف دل مردم را بزنیم یا مشکلاتی را بیان کنیم. حال اگر راه حلی هم نشان بدهیم که دیگر فوق العاده می شود. این سینما نیاز به تماشاگر دارد و باید برای فیلم دیدن به او آدرس درست داد. بنابراین حمایت ها را باید سامان داد. «خط ویژه» سیمرغش را از مردم گرفت اما در اکران عمومی مورد حمایت واقع نشد. فیلمی که هم مورد پسند مردم باشد و هم منتقدان دوستش داشته باشند، در سینمای ایران به ندرت به وجود می آید، اما «خط ویژه» اینگونه بود. ما ۸۰ میلیون جمعیت  داریم که اگر تنها یک درصد آنان به سینما بروند هر فیلم باید ۵ میلیارد بفروشد و چنین چیزی در سینمای ما رخ نداده است. حتی نیم درصد مردم هم نمی روند فیلم ببینند و به همین دلیل یک اثر پرفروش تنها دو میلیارد و نیم به دست می آورد. روز سینما سلام نشان داد که مردم این هنر را دوست دارند و اگر استقبال کافی نیست شاید یکی از دلایلش این باشد که قهرمان در سینمای ما مرده است. باید از کسانی حمایت شود که مردم به خاطر آنان به سینما می آیند. ما دیگر در این سینما نه خسرو شکیبایی داریم و نه محمدرضا گلزار را که مدتی است حضورش در سینما کمرنگ شده .دیگر ستاره پولسازی نداریم و این خوب نیست. ما اسطوره داریم اما سینمای مان بی قهرمان مانده است. برخی کارگردان ها خود را اینگونه تبرئه می کنند که من فیلم خودم را ساخته ام! اگر اینطور است فیلم شخصی خودشان برای چه به جشنواره یک مملکت ارائه شده است؟

همچنین بخوانید

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا