همراه با کمند امیرسلیمانی ، از خاطرات کودکی تا رژیم پوست!
اگر چه كمند اميرسليماني طي سالهاي گذشته در قالب نقشهاي مختلفي فرو رفت اما انگار آنچه براي خيلي از مردم ماندگار و بهيادماندني شده همان نقش آذر است كه با جديت مقابل پدرشوهر سختگيرش ايستاد تا داستان سريال پدرسالار را جذاب و ديدني كند. كمند اميرسليماني 7ساله بود كه بازيگري را شروع كرد. به هر حال زندگي در خانوادهاي هنرمند ميتوانست يك فاكتور مثبت براي پيشرفت او در اين عرصه محسوب شود كه همينطور هم شد. هنوز هم گذشتهها برايش جالب هستند. گذشتهاي كه با كودكياش گره خورده و كودكي كه برايش تداعيكننده همبازيانش است.
معروف شدم، سيلي خوردم
كمند اميرسليماني: اولين بار وقتي 9ساله بودم ديده شدم. در يك برنامه كودك با پدرم بازي كردم. آن موقع از طرف مدرسه ما را براي بازديد به كاخ سعدآباد بردند. يادم ميآيد وقتي از مينيبوس پياده شدم تعداد زيادي از معلمان مينيبوسهاي ديگر آمدند و دور من جمع شدند اما يك خانم با يك حالت تند و عصبي آمد به صورتم سيلي زد و گفت تو در اين برنامه تلويزيوني بازي ميكني؟ من گفتم نه. معلمها مرا از آنجا دور كردند. اما دلم خيلي شكست. به خانه آمدم و ماجرا را براي پدرم تعريف كردم. پدر به من گفت اگر جنبه نداري بازي نكن. بازيگري همين است كه ميبيني. چند سال بعد من در يك كار با پدرم با هم بازي كرديم. درخيابان با پدرم راه ميرفتيم واقعا خيابان بسته شد آنقدر كه دور ما جمع شده بودند؛ البته براي پدرم نه من.
در يك مقطعي احساس كردم لازم است وارد حرفه ديگري جز بازيگري شوم به همين دليل عكاسي را شروع كردم. چند سالي است كه يك استوديوي عكس براي خانمها راهاندازي كردهام. دوست داشتم يك محيط امن و راحت براي خانمها ايجاد كنم. عكاسي هم برايم كار هيجانانگيز و دوستداشتني است.
لیلا حاتمی همبازی بچگیام بود
كمند اميرسليماني: وقتي اولين بار بازي كردم فقط 7 سالم بود. طبيعي است كه در آن سن سخت بتوان گفت چه شد كه بازيگري را انتخاب كردم اما از همان كودكي به بازيگري علاقه داشتم. آن موقع من و سپند بازي بچهگانهمان اجراي تئاتر بود. همبازي بچگيهاي من ليلا حاتمي و سام مشايخي پسر آقاي مشايخي بودند. ما تمام مدت در حال بازي تئاتر بوديم. من از مدرسه ميآمدم فيلم بازي ميكردم. تابستانها با پدرم به اداره تئاتر ميرفتم. تمرينهاي آنها را ميديدم. من هم پشت صحنه براي خودم تئاتر تمرين ميكردم تا اينكه يك نمايش به نويسندگي مرحوم نادر ابراهيمي نوشته شد. آنها دنبال تعدادي بچه ميگشتند. كارگردان آن تئاتر من را ديد و از پدرم خواست كه از من براي بازي در آن كار استفاده كند اما پدرم مخالفت كرد. به دليل شرايط بدي كه آن موقع بازيگرها داشتند آن سالها وضعيت زندگي بازيگرها خيلي خوب نبود اما مادرم اصرار كرد كه اين اتفاق بيفتد. مادرم معتقد بود بازيگري در خون من است و حيف است كه به علاقه من توجه نشود. بالاخره من در آن تئاتر بازي كردم. از همان وقت خانواده من را مستقل بار آوردند. يادم ميآيد هر سال در آن فصل با خانواده پدري به سفر ميرفتيم. آن موقع اين سفر مصادف شد با اجراي تئاتر من. پدر و مادرم به خاطر من برنامهشان را لغو نكردند. آنها به سفر رفتند و مرا به مادربزرگ تحويل دادند. روزها به تمرين تئاتر ميرفتم و شبها به خانه مادربزرگ. اينطور بود كه از همان شروع كار بازيگري برايم تبديل به كار حرفهاي شد. اتفاقا آن اجرا ضبط شد و در تلويزيون هم پخش شد. باورتان نميشود من 40 درجه تب داشتم اما چون ضبط برنامه داشتيم بايد به كارم ادامه ميدادم. از همان موقع ياد گرفتم كه وقتي بيمار هم هستي بايد كار كني. بازيگري بيماري و ناخوشي نميشناسد.
با اولين دستمزدم پيانو خريدم
اولين دستمزد من از اجراي تئاتر و ضبط تلويزيوني 7 هزار تومان بود كه پدرم به من كمك كرد و 2 هزار تومان روي آن گذاشت و من توانستم يك پيانو براي خودم بخرم.
ميخواستم پزشك شوم، بازيگر شدم
كمند اميرسليماني: از همان شروع كار حرفهاي به بازيگري فكر كردم. منظورم اين است كه اينطور نبوده كه به واسطه پدرم به صحنههاي فيلم بروم و از وجود او استفاده كنم. با همه علاقهاي كه به بازيگري داشتم خيلي هم درسخوان بودم و دوست داشتم پزشكي بخوانم. الان كه فكر ميكنم نميدانم چرا ميخواستم پزشك شوم چون اين رشته اصلا با روحيات من سازگار نيست. سال چهارم دبيرستان فكر كردم چرا رشته پزشكي را دنبال كنم؟ چرا اين همه سال بروم دنبال رشتهاي كه نميخواهم به عنوان شغل از آن استفاده كنم. بنابراين تصميم گرفتم رشته هنر را دنبال كنم. در آن دوره تحصيلات آكادميك خيلي اهميت داشت. خب وقتي ديپلم گرفتم 12 سال بود كه بازي ميكردم و همان رشته را در دانشگاه انتخاب كردم.
در اولين اجرايم سواد خواندن و نوشتن نداشتم
كمند اميرسليماني: از سن کم بازيگري برايم جدي بود. الان هم همينطور. در كارهاي كمدي هم كه بازي ميكنم صداي خنده همه بچههاي گروه شنيده ميشود اما من خيلي جدي فقط به نقشم فكر ميكنم. تصور كنيد زماني بازيگري را شروع كردم كه خواندن و نوشتن بلد نبودم اما وقتي براي يكي از بازيگرهاي اصلي اجرا مشكل پيش آمد جاي او بازي كردم. راستش را بخواهيد آن موقع هيچ حس خاصي نسبت به بازيگري نداشتم؛ نه هول شدم و نه جو جمعيت سالن آمفيتئاتر من را گرفت. شايد چون از بچگي خيلي اهل شو و نمايش بودم بنابراين جمعيت هم مرا نميترساند.
برای مردم هنوزآذرم
كمند اميرسليماني: بعد از شروع سريال پدرسالار با اوج عكسالعملهاي مردم مواجه شدم. مردم با شخصيتي كه در پدرسالار بازي ميكردم، درگير بودند و هنوز بعد 18 سال كه از پخش آن سريال ميگذرد مرا با اسم آذر صدا ميكنند و همچنان مرا با آن سريال مقايسه ميكنند مثلا ميگويند چاقتر شدي، لاغرتر شدي، عجيب است كه هنوز مرا با آن نقش ميشناسند. شايد نقش من نقش مثبتي نبود اما واكنش مردم نسبت به من خوب بود. به جرات ميتوانم بگويم كه تمام مردم ايران و ايرانيهاي خارج از كشور درگير سريال پدرسالار بودند و فكر ميكنم موفقترين كار من بازي در آن سريال بود.
فراموش ميكنم بازیگرم
كمند اميرسليماني: همیشه زیر ذره بین مردم بودن همانقدر كه آزاردهنده است، لذتبخش هم هست. البته این به خود آدم بستگي دارد. من معتقدم بازيگري شغل من است مثل كارمندي كه به اداره ميرود. وقتي كارم تمام ميشود فراموش ميكنم بازیگرم. باورتان نميشود گاهي وقتها يادم ميرود. با خودم ميگويم چرا مردم من را اينطور نگاه ميكنند. در واقع چون زندگي شخصيام را خيلي دوست دارم نميگذارم كارم روي زندگيام تاثير بگذارد. به طور مثال من سوار اتوبوس ميشوم، با مترو رفت و آمد ميكنم، پيادهروي ميكنم و در بازار تجريش راه ميروم. دوستانم از اين رفتار من تعجب ميكنند. در كل سعي نميكنم ظاهرم با مردم فرق داشته باشد. بزرگترين حمايتگر من مردم جامعه هستند. من بايد مثل خودشان باشم، از جنس خودشان. كنارشان مينشينم، با آنها صحبت ميكنم و فكر ميكنم مرا دوست داشته باشند. ممكن است يك بازيگر سينما يا تلويزيون را از نزديك ببيني و بيجهت دوستش نداشته باشي چون حس ميكني از جنس تو نيست اما من از اول دوست داشتم بين مردم زندگي كنم. شايد اين خصوصيت من متاثر از رفتار پدرم بوده، پدرم روي ما را از مردمي بودن كم كرده است. كلا از توجه مردم خسته نميشوم.
رویا نیست لذت است
كمند اميرسليماني: بازيگري هيچ وقت براي من رؤيايي نبوده، معاشرين خانوادهما همه بازيگرها بودند به همين دليل بازيگري برايمان مقوله جذابي نبوده. مثل اين ميماند كه من در كنگره دانشمندان سخنراني ميكنم خيلي موفق شوم خب طبيعي است كه موفقيتم برايم جالب خواهد بود اما وقتي در محيطي بزرگ شدهام كه تمام اطرافيانم بازيگران بودهاند اين حرفه برايم رؤيايي نيست فقط لذتبخش است.
گوهر خيرانديش بهترين دوست من است
كمند اميرسليماني: خيلي رفيقباز نيستم. در مجموع 10 دوست نزديك دارم كه از بين آنها 4،3 نفرشان دوستان دوره بچگيام هستند. رامك بهترين و قديميترين دوست من است تا حدي كه گاهي احساس ميكنم بدون او نميتوانم زندگي كنم چون كسي است كه در غم و شادي كنار من بوده. غزاله يكي ديگر از دوستان عزيز من است. از خيلي سال پيش با خانم گوهر خيرانديش خيلي دوست بودم با اينكه تفاوت سني داريم ولی دوستان خيلي خوبي براي هم هستيم. فكر ميكنم قديميترين دوستم خانم گوهر خيرانديش است.
و اما رازهای زیبایی پوست کمند امیرسلمانی چیست؟!
كارهاي طبيعي انجام ميدهم
كمند اميرسليماني: من جزء آن دسته افرادي هستم كه زياد دوست ندارم، وقتم را در مطب پزشكان بگذرانم و تاكنون براي مراقبت از پوستم به پزشك متخصص پوست و مو مراجعه نكرده ام. اما كارهايي كه بايد به صورت طبيعي و روزانه انجام داد مثل استفاده از كرم روز، شب، ضدآفتاب و كرم دور چشم را انجام ميدهم. صبحها بعد از شستن صورتم كرم روز روي پوستم ميزنم و اگر قصد خروج از منزل را داشته باشم، حتما از ضدآفتاب استفاده ميكنم. شبها هم قبل از خواب حتما صورتم را ميشويم و كرم شب و كرم دور چشم ميزنم. تقريبا هميشه از مارك لانكوم استفاده ميكنم و هر چند ماه يكبار كرمهاي مورد استفادهام را تغيير ميدهم، مثلا از كرم روشنكنندهتر يا با رطوبت بيشتر استفاده ميكنم. براي خريداري كرمها هم به فروشگاههاي خوب و معتبرمراجعه ميكنم و با مشورت افرادي كه در زمينه پوستي تخصص دارند، كرم مورد نظرم را انتخاب و خريداري ميكنم.
خود را به چيزي وابسته نميكنم
كمند اميرسليماني: اصولا از انجام هركاري كه وابستگي ايجاد ميكند، پرهيز ميكنم. در يك مقطع زماني شركت در كلاسهاي مديتيشن بهخصوص در ميان بازيگران جوان رواج فراواني داشت، اما با بررسي متوجه شدم كه در صورت شركت در كلاسها بايد هر روز صبح تمرينات را انجام دهم و همين امر مانع از شركت من در اين كلاسها شد، زيرا معتقدم در صورت تخلف از قانون مربوط به كلاسها بيشتر آسيب خواهم ديد. زياد آدم پيگيري نيستم، شايد اين يكي از نقطه ضعفهاي من باشد ولي احساس ميكنم. اثر اين رفتارها و كارها موقتي است و نميتواند دائمي باشد.
استفاده از داروهاي گياهي و شيميايي
كمند اميرسليماني: اصولا به دارو زياد اعتقاد ندارم و شايد به خاطر جنب و جوش زيادم است كه نمی توانم آرام بنشینم و ما سکي را روي صورتم بگذارم، بنابراين تاكنون از ماسكها استفاده نكردهام. در تمام طول عمرم تنها 2بار به مطب پزشك پوست و مو رفتم، آن هم براي پاكسازي پوست صورتم. ولي اگر هم دچار ريزش موي شديد شوم، از قرصهاي روي استفاده ميكنم.
رژيم خاصي رعايت ميكنم
كمند اميرسليماني: از دوران كودكي عادت داشتم كه شبها زود بخوابم. وقتي شب كاري دارم، كاملا احساس ميكنم كه پوستم خسته و كدر شده است. بنابراین خودم را عادت دادهام تا در ساعت معینی بخوابم که این مساله تاثیر خود را روی پوست من نشان داده است.
جز این، ميوه و سبزيجات تازه مصرف ميكنم. اصلا سراغ دخانيات و سيگار نميروم چون ميدانم سيگار دشمن اصلي پوست است. گاهي ورزش ميكنم و شنا جزء برنامههاي اصلي زندگي من محسوب ميشود. این یک لذت بزرگ است که آن را به هر خانمی توصیه میکنم.
زیبایی با روش طبی بوعلیسینا
كمند اميرسليماني: سالها قبل پس از زايمانم با پزشكي به نام دكتر روشندل آشنا شدم كه كار اصلي او سالمسازي كبد و تنظيم متابوليسم و سوختوساز بدن است. در آن زمان تصميم داشتم لاغر شوم و با مراجعه به دكتر روشندل رژيم غذايي خاصي را شروع كردم، اما كمكم متوجه شدم كه سلامت بدن با كمك تغذيه بيشتر از لاغري حائز اهميت است.
گاهي وقتها که زياد كار ميكنم، ممکن است از نظر عصبی کم بیاورم و دچار سرگيجه بشوم. در این لحظات است که دکتر با روشهای خاص خودش به داد من میرسد. ايشان با پيروي از روش طب بوعليسينا با تغذيه درست، سيستم بدن مرا به حالت طبيعي بازميگرداند. من همیشه با پیروی از دستورات ايشان انرژي از دست رفته را دوباره بهدست ميآورم، حالم بهتر ميشود و پوست شفافتري پيدا ميكنم… راز سلامتی من به همین سادگی است.
چهره مصنوعي را نميپسندم
كمند اميرسليماني: اصولا اعتقادي به انجام اعمال جراحي زيبايي ندارم، گاهي اوقات دوستانم انجام برخي از آنها را به من توصيه ميكنند، اما من احساس ميكنم اگر چروكهاي صورت با سن فرد متناسب باشد، نه تنها زشت نيست بلكه ميتواند به شيريني صورت اضافه كند. البته بايد اعتراف كنم شايد 10سال ديگر اين نظر را نداشته باشم. اهل دستكاري صورتم نيستم و فكر ميكنم با انجام اين روشها صورت حالت مصنوعي پيدا ميكند. بنابراين ترجيح ميدهم كه ظاهرم هم مثل سنم روال طبيعي خود را طي كند.
سیب سبز