پرونده آخرین قربانی اسیدپاشی اصفهان به کجا رسیده؟

گفتوگو با برادر مرضیه ابراهیمی، از قربانیان اسیدپاشی اصفهان
سلامت نیوز: مرضیه برای پارک کردن ماشین از آینه به پشت سر نگاه کرد؛ این آخرین باری بود که او چهره خود را «سالم» در آینه میدید. خبر اسیدپاشیهای زنجیرهای در اصفهان پیچیده بود اما مرضیه گمان نمیکرد که خودش «آخرین هدف اسیدپاش» باشد.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: شیشه پنجره ماشین را تا نیمه پایین داد. چند دقیقه بعد موتورسواری با یک بطری پر از اسید از پیچ خیابان مهرداد به او نزدیک شد و در یک لحظه اسید را از نیمه باز پنجره ماشین، روی صورت او خالی کرد و پا به فرار گذاشت. اکنون هفت ماه از آن روز میگذرد. چشم چپ مرضیه نابینا شده و نیمی از صورت و بدنش سوخته است. نیروهای امنیتی و انتظامی نیز همچنان به دنبال دستگیری عامل یا عاملان این حادثه هستند. برادر مرضیه ابراهیمی که همراه شوهرخواهرش، مهرداد، کارهای درمانی خواهرش را دنبال میکند به «اعتماد» میگوید که «مرضیه اصلا دوست ندارد درباره اسیدپاشی حرف بزند و او و مهرداد هستند که پیگیریهای مربوط به پرونده را انجام میدهند.» لحن صدای آقای ابراهیمی آرام است اما این حادثه آنچنان او را تحت تاثیر قرار داده که هنوز، ساعت، روز و محل وقوع حادثه را به خوبی به یاد دارد؛ ساعت ۱۸:۳۰ بیست و سوم مهرماه ۹۳، خیابان توحید، نبش مهرداد. او میگوید خواهرش بعد از گذشت هفت ماه از این حادثه، «هنوز با صدای اگزوز موتور از جا میپرد و اولین کاری که بعد از نشستن در خودرو میکند، بالا دادن شیشه پنجره آن است، حتی اگر در ظل گرما باشد». همسر، برادر و سایر اعضای خانواده مرضیه ابراهیمی، سعی میکنند به او انگیزه بدهند تا برای ادامه زندگی امیدوار باشد؛ همان چیزی که اسیدپاش میخواست از او و دیگران بگیرد اما آقای ابراهیمی میگوید «مرضیه به همه نشان خواهد داد که اسیدپاش موفق نشده است». برادر مرضیه ابراهیمی که خود جانباز جنگ است از آخرین شرایط خواهرش به «اعتماد» میگوید.
بعد از گذشت هفت ماه از حادثه اسیدپاشی، شرایط روحی خواهرتان چه تغییری کرده است؟
مرضیه ۲۵ سال بیشتر ندارد. او قبل از این حادثه در بیمارستان ماما بود و برای خود برنامهها داشت. خدا را شکر الان هم انگیزههایی برای ادامه زندگی دارد اما اینکه بتوانم بگویم که توانسته به زندگی سابقش، با آن شور و حرارت برگردد، خیر، اینگونه نیست.
چه رفتارهایی در او یادآور حادثه اسیدپاشی است؟
مرضیه از این حادثه خیلی آسیب خورد. او وقتی در ماشین مینشیند حتی اگر هوا خیلی هم گرم باشد، شیشه را تا آخر بالا میدهد. صدای اگزوز و بوق موتور او را میترساند. هنوز آن روز که بیهیچ دلیلی مورد اسیدپاشی قرار گرفت در خاطرش مانده و او را آزار میدهد.
وقتی حرف اسیدپاشی پیش میآید خواهرتان چه چیزی را بیشتر از همه تکرار میکند؟
مرضیه اصلا دوست ندارد درباره اسیدپاشی حرف بزند. اوایل هر وقت حرفش میشد میگفت که چرا من، اول جوانیام بود، دیگر رویم نمیشود به خیابان بروم، اگر اسید پاش مرا کشته بود، بهتر بود.
واکنش شما و خانواده تان در برابر این حرفها چه بود؟
خدا را شکر همسر مرضیه، من و همه اعضای خانوادهمان در کنار او هستیم. ما به او میگوییم که زیبایی معنوی تو هیچ تغییری نکرده. من به او گفتهام که فکر کن دست روزگار، همان چین و چروکی که ۲۰ سال بعد قرار بود روی صورت تو بنشیند را در آن واحد و در یک لحظه برای تو رقم زده است یا میگویم که علم در حال پیشرفت است و به احتمال زیاد در آینده روشهایی خواهد آمد که این سوختگیها را درمان میکند.
ما به عنوان خانواده مرضیه دو راه بیشتر نداریم. یا بنشینیم، کاری نکنیم و دشمنانمان را شاد کنیم یا محدودیتها را بپذیریم، با آنها کنار بیاییم و سعی کنیم زندگی کنیم. اینجوری دشمنان ما میفهمند که ما آنقدر قوی هستیم که حتی اسید هم نمیتواند ما را از پای دربیاورد.
شما چه نشانه بارزی از انگیزه بازگشت به زندگی در مرضیه میبینید؟
یکی از نشانه هایش این است که چند وقت پیش از او خواسته بودند بیمه از کارافتادگی بگیرد اما قبول نکرد. گفت میخواهم دوباره بروم بیمارستان کار کنم. خانم مولاوردی هم کمک کردند و دارد شرایط استخدام دوباره مرضیه در بیمارستان فراهم میشود. البته او فعلا مراحل درمان را میگذراند اما با این کار فعلا حقوقش قطع نمیشود.
او اخبار مربوط به اسیدپاشی را پیگیری میکند؟
به هیچوجه. خواهرم اصلا دوست ندارد درباره اسید و اسیدپاشی چیزی بشنود. ما هم درباره اخبار آن چیزی به او نمیگوییم.
بنابراین کارهای مربوط به پرونده اسیدپاشی را چه کسی دنبال میکند؟
مرضیه همه کارهای مربوط به پرونده را به من سپرده. مثلا چندوقت پیش که به دادگاه رفته بودیم، به او فرمی دادند که باید پر میکرد اما مرضیه نتوانست این کار را هم انجام دهد. او فرم را به خانه آورد و از من خواست که آن را به جایش پر کنم.
خواهرتان در این حادثه از نظر جسمی چه میزان آسیب دیده؟
سمت چپ صورتش سوخته، چشم چپش نابینا شده، ابرو و گوش چپش هم از بین رفته. دستها و سمت چپ بدنش هم دچار سوختگی شده.
در ماه چند بار خواهرتان را برای درمان به کلینیکهای تخصصی میبرید؟
تقریبا ماهی ۱۵ بار مرضیه را پیش پزشکهای متخصص میبریم.
هر بار چه میزان هزینه میکنید؟
تقریبا بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان میشود.
این هزینهها را چگونه تامین میکنید؟
خوشبختانه این هزینهها را دولت پرداخت میکند و برای ما رایگان تمام میشود، منتهی هزینههای جانبی خیلی بالاست و کمر ما را شکسته است. البته ما از دولت طلبکار نیستیم. وزیر بهداشت، خانم مولاوردی، خانم رافع، رییس سازمان داوطلبان هلال احمر، نماینده دولت و سایر مقامات استانی خیلی به ما کمک کردهاند.
منظورتان از هزینههای جانبی چیست؟
هزینههایی مثل تامین داروهایی که مطلقا در داروخانهها پیدا نمیشود، یا هزینههای رفت و آمد. از طرفی هزینه پزشک و دارو را هم درست است که دولت پرداخت میکند اما ما اول باید خودمان پول را بدهیم و بعد فاکتور بگیریم که این از توان ما خارج است.
مرضیه با دیگر قربانیان اسیدپاشی هم ارتباط دارد؟
فقط با خانم سهیلا جورکش به شکل تلفنی صحبت میکند و آرام میشود. البته سهیلا شرایطش به گونهای است که فعلا از ناحیه هر دو چشم نابیناییاش کاهش یافته و فکر میکنم تا چند روز آینده به اسپانیا اعزام شود.
مرضیه چطور؟ تصمیم دارید او را برای درمان به خارج از کشور اعزام کنید؟
ما به تواناییهای پزشکان ایرانی خیلی اطمینان داریم. آنها از بهترین پزشکان دنیا هستند با این حال، ما هرگز خودمان را محدود نمیکنیم و اگر لازم باشد حتما مرضیه را به خارج از کشور هم میبریم
وقتی این حادثه اتفاق افتاد خواهر شما تازه عقد کرده بود؟
بله. تازه چند ماه از عقدش میگذشت.
شغل همسرش چیست؟
مهرداد ۲۸ ساله است و استاد زبان انگلیسی دانشگاه است.
واکنش او در برابر این حادثه چه بود؟
خواهرم به مهرداد گفته بود که من دیگر به درد تو نمیخورم و تو برو و به زندگی ات برس. اما مهرداد گفت که تا آخر پیشش میماند. خدا را شکر تا الان هم، همیشه کنار خواهرم بوده و او را کمک کرده است.
فکر میکنید مهرداد تصمیم بزرگی گرفته که خواهرتان را تنها نگذاشته؟
خیلی رک میگویم که اگر من بودم، دچار تردید میشدم اما مهرداد از همان اول کنار خواهرم ماند. امیدوارم همهچیز خوب پیش برود.
برخورد مردم با خواهرتان چگونه است؟
مردم با اینکه هفت ماه از این حادثه گذشته، اما مرتب به خانه ما رفت و آمد دارند و احوال مرضیه را میپرسند. خیلی لطف دارند. به نظر من قربانیان این حادثه خیلی در نظر مردم محبوب هستند.
اولین سوالی که مردم درباره این حادثه از شما میپرسند چیست؟
درباره شرایط مرضیه میپرسند و اینکه پرونده به کجا رسیده.
پاسخ شما چیست؟
من میگویم که مرضیه دارد کمکم به زندگی برمیگردد.
مردم درباره پرونده به شما چه میگویند؟
بالاخره مردم نظرهای متفاوتی میدهند.
شما چه جوابی به آنها میدهید؟
من میگویم که تحقیقات پلیس ادامه دارد اما خب پیگیری چنین پروندهای زمانبر است. نظر من و خانوادهام این است که طراحی این حادثه از خارج از کشور بوده اما توسط عوامل آنها در داخل اجرا شده. از نظر امنیتی هم پلیس این حق را دارد تا زمانی که مساله شفاف نشده، جزییات آن را رسانهای نکند. پیشنهاد من این است که اجازه بدهیم پلیس و دستگاههای امنیتی کار خودشان را انجام دهند.
شما فکر میکنید پیگیریها به دستگیری عامل اسیدپاشی منجر شود؟
من از دستگیری عامل اسیدپاشی ناامید هستم. به پلیس هم گفتم که نمیتوانند پیدایش کنند چون او از کشور خارج شده است. ضمن اینکه بعضی از اقداماتی که قبل از وقوع این حادثه باید رعایت میشد، مورد بیتوجهی قرار گرفت. مثلا دوربینهای خیابان توحید مشهد که خواهرم در آنجا مورد اسیدپاشی قرار گرفت، نتوانستهاند تصویر متهم را که البته با کلاه کاسکت هم بود، خوب ضبط کنند. پلیس هم میتوانست بهتر عمل کند. البته باید به آنها حق هم بدهیم. آنقدر این اتفاق بزرگ بوده که شاید پلیس هم فکر نمیکرد که نتواند با اقدامات محسوس فرد اسیدپاش را دستگیر کند و از همان ابتدا فعالیتهای خود را به شکل نامحسوس انجام نداد.
ما شنیدهایم شما پیشنهاد دادهاید که قربانیان اسیدپاشی جانباز معرفی شوند، درست است؟
بله، خانواده ما مذهبی است، با هیچ کسی خصومت شخصی ندارند و من هم خودم جانباز جنگ هستم. ما وقتی به جبهه میرفتیم، این ذهنیت را داشتیم که به احتمال زیاد شهید میشویم. اما قربانیان این حادثه به اطمینان امنیت کشور وارد خیابان شدند که این اتفاق برایشان افتاد. من پیشنهاد دادم که این افراد جانباز محسوب شوند تا هیچوقت، هیچ کسی یادش نرود که روزی این اتفاق برای دختران ما افتاد تا دیگر تکرار نشود.
این پیشنهاد شما را قبول کردند؟
در حال پیگیری است.
خواست خانواده شما از مقامات چیست؟
پلیس باید بگوید که این حادثه از کجا طراحی شده، ما میدانیم که پلیس دارد پیگیری میکند. اما این پرونده به هیچوجه و هرگز، نباید از روی میز کنار برود و باید تا به نتیجه رسیدن پیگیری شود. مرضیه هم انتظار دارد که اگر نمیتوان اسیدپاش را دستگیر کرد، حداقل گفته شود که این اتفاق از کجا طراحی شده و چه گروهی پشت این ماجرا بوده است.