بررسی فیلم پا تو کفش من نکن+تیزر
مرگ اخلاق در سینمای ایران
فیلم سینمایی «پا تو کفش من نکن» به کارگردانی محمد حسین فرح بخش اوج تخلف اخلاقی روایت در سینمای ایران را به معرض نمایش گذاشته است. ذهن خلاق مولف در راستای تحقق باورهای اجتماعی – اخلاقی باعث میشود داستانهای به ظاهر متمدن و مدرن در حیطه کمدی جهت اندیشهای را دنبال کنند که از ذهن کارگردان عبور کرده است. اساس سینمای کمدی، اعتراض بر ساختار قانونمندی جوامع است و تنها این شاخصه باعث جذابیت واکنشهای شخصیتها نسبت به پایداری طبیعت خواهد شد. اگر ارزشهای جامعه در هنگام نگارش فیلمنامه در نظر گرفته نشود فیلم به همان میزان که مخاطب را وادار به لبخند میکند، میتواند مخرب اخلاقیات و هنجارهای جامعهای باشد که به دنبال مدرنیته همه قلههای فلسفی را کشف کرده است.
*رسالت سینمای طنز و کمدی
سینمای طنز میتواند محدودیت را برای جامعه به عناوین مختلفی به تمسخر بگذارد و چرایی وجودی آن برای مخاطب مورد پذیرش قرار گیرد و چه بسا این نقص فنی در فیلمنامه، خود عاملی برای قانونمندسازی یک جامعه شود؛ اما آنچه در فیلم محمد حسین فرح بخش دیده میشود، تقابل دو اُبژه حساس در زمینه اجتماعی، ازدواج و موقعیتهایی ضد و نقیض کمیک در جایگاه شخصی است؛ مانند حضور بی منطق علی صادقی در لایههای درونی یک دفتر ثبت اسناد. درک فاصله در ایجاد موقعیتهای طنز و کمدی در یک روایت داستان محور از سوی مولف بسیار مهم است؛ اما از آن مهمتر اختلاف موضوعی است که به نادرستی در هر کدام این قالبها انتخاب میشود. هرگز در مقیاس روایت کمدی گنجانده نمیشود که دو خانواده تعریف نشده و ناشناخته به طور تصادفی پس از آشنایی، درگیر ماجراهایی یکسان شوند. علت انفجار خنده مخاطب در سالنهای سینما صرفا به خاطر عدم وجود شخصیت پردازی و ایجاد و انتخاب موقعیتهای شخصی است. محمد حسین فرح بخش همانطور که در کارنامه خود فیلمهایی با دغدغه اجتماعی (آبنبات چوبی، مستانه و …) را دارد با ساخت این فیلم، اندک وجود مولفه های سینمایی در فیلمهای خود را زیر سوال بُرد. فیلمساز نمیتواند جامعه را تغییر دهد؛ اما میتواند افکار خود را به صورت نثر ادبی در قالب گفت و گو و ساختار، قانونمندی خود را با پیروی از اصول فیلمسازی به مخاطبان عرضه کند.
*از طلوع تا غروب
در داستان علت و معلول، گره، کشف و شهود، تعلیق و اساسا فیلمنامهای دیده نمیشود که این ایده مضحک را هدایت کند. ابزار روایت به طور نامحدود در سینما وجود دارند و میتوان در هنگام لزوم از هر ژانری در هر مساحتی استفاده کرد؛ اما هنگامی که داستان از ریشه میخواهد انقلابیگری اخلاقی خود را با چند اُبژه مسخره و هنجار گریز، یک مولفه فرهنگی تازه را وارد مبحث فکری سینمای ایران کند جایی برای مانور ساختار باقی نخواهد ماند. به هر حال فیلم خالی از لطف نیست و در جاهایی اتفاقا به درستی روایت میشود؛ اما متاسفانه سطح سلیقهای که مخاطب را به انتخاب چنین فیلمی وادار میکند هیچ تجربه و بن مایه اندیشمندانهای را به دوش نمیکشد که بتوان آن را یک انتخاب محسوب کرد. صرفا مخاطبان امروزی سینمای ایران برای پر کردن اوقات فراقت خود و فرصتی برای معاشرت دوستانه و خوردنیهای رنگی وارد سالن میشوند.
*چه باید کرد
مخاطب، بزرگترین هدف یک مولف در زمینههای هنری است، بر این اساس بیننده باید برای اندیشه خود یک معیار مشخصی در نظر بگیرد و به همان نسبت مطالعه و تحقیق خود را افزایش دهد تا گول سلبریتی ها را نخورد. اساسا مخاطب در جامعه، نقش اصلی را ایفا میکند؛ همان طور در که دیگر زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مولفان از نااگاهی جامعه خود بهرهمند میشوند در سینمای ایران نیز این امر به مراتب افزایش یافته است. هیچ انسان متمدنی نمیتواند با اعتماد به نفس کامل به هنر بی توجهی نشان دهد؛ چرا که هنر تعیین کننده وضعیت زندگی جامعه در آینده است. پس به همین دلیل نکتهای را باید ذکر کرد. اگر با دیدن پوستر فیلمی از تعدد بازیگران شاخص در آن به وجد آمدید، مطمئن باشید که آن اثر بار معنایی خاصی از خود تولید نخواهد کرد و صرفا برای ایجاد یک پروپاگاندای عظیم در جهت کسب منافع اقتصادی، اثری را به نمایش میگذارد.
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی