پزشکی و سلامت

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

اصفهان، خيابان علامه مجلسی، حد فاصل چهارراه ابن سينا و طوقچی، دارالشفاء و بيمارستان حضرت زهرای مرضيه(س)، مرکز درمانی است که گفته می‌شود ابتدا در يک خانه 32 متری تأسيس شد. اینجا بعدها و به مرور کم کم توسط «حاج عباس انگوری زاده» یعنی کسی که انگیزه و ایده اولیه ساخت این مرکز را مطرح کرد، به اتفاق جمعی دیگر از خیران آن زمان با خریداری منازل اطراف توسعه و حدودا 300 متر ديگر به فضای آن اضافه می‌شود. سپس در سال 1369 رسما فعالیت شبانه روزی خود را در قالب درمانگاه عمومی و رشته‌های تخصصی شامل چشم، قلب، داخلی، گوش وحلق و بینی، پوست، اطفال و ارتوپدی آغاز کرد. تعدادی از کسبه قدیمی همجوار با این بیمارستان می‌گویند «تا سال‌های سال حتی خیلی از مسئولان هم نمی دونستن همچین مرکز درمانی تو این نقطه از اصفهان هست و بعدها متوجه شدن…».

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

به هر ترتیب هرچه بوده و هست اکنون بيمارستان 800 مترمربع و زيربنای آن 14000 متر مربع است که در فروردين 84 به بهره‌برداری رسيده است. آندوسكوپي، اكوكارديوگرافي، راديولوژي، سونوگرافي، آزمايشگاه طبي، تست ورزش، كولونوسكوپي، درمانگاه ارولوژي، درمانگاه ارتوپدي، درمانگاه ENT، درمانگاه اطفال، درمانگاه اعصاب و روان (روانپزشكي) درمانگاه اورژانس، درمانگاه بيهوشي و درد، درمانگاه پوست-درمانگاه جراحي عمومي-درمانگاه چشم-درمانگاه داخلي، درمانگاه داخلي اعصاب (نورولوژي)، درمانگاه اورژانس، درمانگاه دندانپزشكي، درمانگاه زنان و زايمان، درمانگاه عفوني، درمانگاه فوق تخصصي، اطفال، گوارش، درمانگاه قلب، آزمایشگاه و… نیز از جمله بخش‌های درمانی آن خانه 32 متری و مرکز خیریه درمانی فعلی است.

حالا درمیان بیمارستان‌های خیریه اصفهان، صحبت‌های مراجعین و تعدادی از پرسنل مرکز درمانی خیریه‌ای زهرای مرضیه، مجموعه گزارش دیگر از سلسله گزارش‌های «هفت تا هفت بیمارستان‌های اصفهان» در نسل فرداست.

روز / خارجی/ محوطه بیرونی بیمارستان

محوطه مقابل بیمارستان با انواع خودروهای پارک شده در سه معبر مشرف به بیمارستان، چیزی شبیه جمعه بازار ماشین را از ذهن عبور می‌دهد. در این ترافیک و ازدحام، حتی عبور موتورسیکلت و عابرین هم به سختی انجام می‌شود چه برسد به آمبولانس. یکی از دکه داران که سال‌هاست دراین کوچه موادغذایی می‌فروشد می‌گوید: «اینقدر این کوچه اوضاش خرابه و ماشین میذارن که اکثر اوقات راه برا رفت و آمد آمبولانساشونم نیست، بیچاره اون مریضی که تو این آمبولانساست.»

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

یکی دیگر از ساکنین هم با گله از وضعیت موجود می‌گوید: «از زمانی که بیمارستان راه اندازی شده قرار بوده پارکینگم بسازن، ظاهراً الان یه پارکینگ هست اما معلوم نیس چه‌جوریه که هرچی ماشین میاد برای بیمارستان صاف جلوی خونه ها و مغازه‌ها پارک می‌کنن.»

از صحبت‌های همسایه‌ها و مغازه داران همجوار این مرکز این طور استنباط می‌شود که از وجود بیمارستان دراین محدوده چندان دل خوشی ندارند؛ چرا که معتقدند سیل مراجعین و توقف خودروهایشان در کوچه و معابر برایشان دست و پاگیر و به نوعی مانع کسب و کار و همسایه آزاری شده است. به هرحال امید است متصدیان امر راهکاری عملی برای رفع این مشکل بیندیشند.

روز / داخلی / درمانگاه

سالن تقریبا بزرگ با انبوه مراجعین دفترچه به دست، از جلوی پذیرش گرفته تا روی نیمکت‌ها و گوشه و کنار سالن، به محض ورود به محوطه صدای جر و بحث چند نفر به وضوح شنیده می‌شود. «هی آقا، چه خبرته؟ شمارت چنده که همین طور سرتو انداختی پایین میخوای بری تو؟!».

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

جواب مرد جوان آنقدر بی ادبانه است که اگر من بنویسم هم دبیر اصفهان چاپ نمی‌کند. زن درحالی که سعی می‌کند جلب توجه کند صدایش را بلندتر کرده می‌گوید: «حرف دهنتو بفهم. می‌بینید چه پرروه؟ بیا برو تا نگفتم بندازنت بیرون، مردکِ …» با بالا گرفتن مشاجره چند نفری پا درمیانی کرده و سرو صدا کمی آرام‌تر می‌شود. درهمین حین پیرزنی که ظاهراً طاقتش طاق شده بود، چرخ‌های ویلچرش را به حرکت درآورد از فرصت به دست آمده غرولندکنان وارد اتاق پزشک شد. یکی از بیماران هم با دیدن این صحنه با نیشخند رو به بغل دستیش می‌گوید: «دیدی چیکار کرد؟ خوبه با ویلچرم بود، عجب پیرزنی بودا!» هنوز بگو مگوهای آن دو نفر تمام نشده بود که کمی آن طرف‌تر جلوی یکی دیگر از اتاق‌ها، سر هم شماره بودن برگه نوبت دو بیمار جر و بحثی دیگر بالا گرفت. مرد میانسالی که دانه‌های ریز تسبیحش را بدون مکث چند تا چندتا رد می‌کرد، رو به چند نفری که روبه‌رویش ایستاده‌اند می‌گوید:« لااله الاالله، ماه رمضونی چه حالی دارن مردم، حالا بذار بره تو چی میشه، یه ذره گذشت هم خوب چیزیه.» یکی دیگر از بیماران بلافاصله درجواب می‌گوید:  «درسته حاج آقا، اما مردمم رعایت نمی‌کنن، بعدشم اینجا خیریه است، معلومه که بیشتر برا آدمای کم بضاعته.» خانم میانسالی که حواسش به صحبت‌های همه بود با شنیدن این جمله سری تکان داده و می‌گوید:« ای آقا، برید دم در ببینید والا نمیدونم کدوم بی بضاعتی از این ماشینا سوار میشه، بیچاره اونا که واقعا فقیرن…» بعد ادامه می‌دهد: «نصف این شلوغیم مال همینه که چون اینجا همه چیش ارزونه از همه جا میان؛ نباید اینقد شلوغ باشه.»

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

بالاخره جایی برای نشستن پیدا می‌شود. صدا به صدا نمی‌رسد، تازه دراین بلبشو بچه‌ای هم بعد از چند بار بالا و پایین رفتن از صندلی و سروکول پدرش، پایش بین دو صندلی گیر کرده و صدای جیغش برای لحظاتی کوتاه همهمه را می‌خواباند. حالا این اظهار نظر راجع به نوع تربیت و بی مبالاتی پدرو مادر بچه مذکور است که به بقیه سروصداها اضافه می‌شود.

یکی دو صندلی آن طرف‌تر چند نفری هم راجع به زایشگاه این بیمارستان و خوب و بد آن گرم صحبت هستند. بعد از چند قدمی راه رفتن دسته صندلی را گرفته و با احتیاط می‌نشیند، گره روسریش را محکم‌تر کرده، لبه‌های چادرش را از روی زمین جمع می‌کند و بعد از یک نفس نصفه و نیمه درجواب سوال بغل دستیش می‌گوید: «زایمان اولم بیمارستان خصوصی … بود که خیلی ناراضی بودم، سر این یکی چون دکترم فقط بیمارستانای خصوصی بود، عوض کردم که بیام زهرای مرضیه، حالا می‌بینم بعضیا میگن خوب نیست.» دفترچه‌اش را دست به دست کرده، عرق پیشانیش را پاک می‌کند و ادامه می‌دهد:« توروخدا هرچی در مورد این بیمارستان میدونید بهم بگید. چون دیگه زمان زیادی‌ام ندارم.» خانم مسنی از دو صندلی آن طرف‌تر جلوتر آمده با لحنی آرام می‌گوید:« والا یه مدت پیش می‌گفتن نمیدونم دست یا پای یه نوزاد رو موقع تولدش عیب دار میکنن.» بعد سرش را نزدیک‌تر آورده و ادامه می‌دهد: «البته حالا رو نمیدونما، الان شاید زایشگاهش خوب شده باشه.» زن جوان درحالی که سعی می‌کند حجم شکمش را زیر چادرش را پنهان کند با نوعی اضطراب می‌گوید:« خودمم یه همچین چیزی شنیدم اما نمیدونم تو این بیمارستان بود یا جایی دیگه.» درهمین حین همراهش که به نظر می‌رسید مادرش است، آخرین مغزهای پسته را هم کف دست دختر پا به ماهش ریخت و با همان قربان صدقه‌های معمول مادرانه می‌گوید: «ننه توکلت به خدا باشه مادر، اون یکی رو خصوصی زاییدی دیدی چه‌جوری بود؟ ایشالا که اینجا خوبه، دلتو بد نکن.»

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

تازه سرو صدا کمتر شده بود که انتقاد یکی از بیماران از بی توجهی پزشک به صحبت‌هایش توجه همه را به خود جلب کرد. به محض خروج از اتاق پزشک بلند بلند می‌گوید:« هنوز نگفتم چم هست نسخه رو نوشته، نمیذاره آدم حرف بزنه.» این صحبت کافی بود تا دقایقی دیگر هم به همین منوال بگذرد. در چنین مواقعی مثل هر مطب و درمانگاهی بازار اظهار نظرهای متفاوت داغ داغ است؛ یکی می‌گوید: معلومه دیگه وقتی انقد مریض پذیرش کنن تهش چی میشه، مجبور نیستن این همه نوبت بدن، خب مگه دکتر بیچاره چقد تحمل داره. دیگری البته در رد صحبت‌های او می‌گوید: نخیر خانم، دکتر وظیفشه برا چی پول میگیره، باید حرف مریض رو بشنوه، اصلا مگه نگفتن باید برا هر مریض 8 دقیقه وقت بذارن؟

زن جوانی که تا الان چند مرتبه رفته و برگشته درحالی که با دفترچه صورت نوزادش را باد می زند می‌گوید: خانم تو مطبای دکترا هنوز داخل نرفته، نسخه رو میدن دست اون وقت میخوای اینجا تو بیمارستان خیریه برات 8 دقیقه وقت بذارن؟

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

جالب است جلو یکی دیگر از اتاق پزشکان تعدادی از بیماران از طول کشیدن ویزیت شکایت می‌کنند. درلابه لای این گروه جایی برای نشستن پیدا می‌شود. بیماری با عصبانیت می‌گوید: «معلوم نیس ده دقیقس الان تو اونجا چکار می کنن، بزنید به در بیان بیرون دیگه.» دیگری درحالی که به ستون مربعی شکل کنار پذیرش تکیه داده می‌گوید: «خب خوبه که عوضش مریض رو درست چک می کنه و درست نسخه می نویسه.» خانم حدود 40 ساله‌ای که سعی می‌کرد دختر بچه‌اش را آرام کند بلافاصله جواب می‌دهد:« نه بابا، اون دفعه اومدم اینجا اتفاقاً همین دکتره هم بود رفتم تو اتاق دیدم همینطور سرش تو گوشیشه بعدشم یا جواب تلفن می‌داد یا پیاماشو چک می‌کرد بعدش که کاراش تموم شد تازه پرسید خب خانم چی شده …»

ازدحام، اتفاقات و صحبت‌های این‌چنینی در درمانگاه و بیمارستان‌ها خصوصاً مراکز درمانی دولتی و خیریه‌ای موضوع تازه‌ای نیست؛ اما با کمی برنامه ریزی می‌توان از میزان هریک کاست. (بیچاره پرسنلی که باید 24 ساعت از شبانه روز با چنین اوضاع و احوالی دست و پنجه نرم کنند).

روز / داخلی/ آزمایشگاه

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

آزمایشگاه، شلوغی درمانگاه را ندارد؛ اما گلایه از نحوه برخورد پرسنل و معطل شدن برای خونگیری نیز اندک نیست. جلوی پذیرش آزمایشگاه بگو مگوی مرد جوان با یکی از پذیرش کنندگان جلب توجه می‌کند. مردجوان با صدای بلند اعتراض می‌کند. «یعنی چی که الان خونگیری ندارید؟ همین الان دیدم از اون آقا خون گرفتید، مگه مردم مسخره شمان؟» مسئول همانطور که مشغول جمع و جور کردن پیشخوان است اعتنایی نکرده و با همکارش صحبت می‌کند. مرد جوان سرش را ازداخل شیشه نیم دایره‌ای داخل آورده می‌گوید: «خانم با شمام، الان یه ساعته اینجام تازه حالا میگید دیگه خون نمی‌گیریم؟» مسئول مربوطه نگاهش را در نگاه بیمار انداخته با لحن تندتری پاسخ می‌دهد: «آقا بهتون گفتم ساعت خونگیری تمام شده برید بعد از ظهر بیاید.» مرد عصبانی شده می‌گوید: «میخواستی یه ساعت پیش بگی نه الان تازه همین حالا از اون آقا خون گرفتید دو دقیقه هم نیست.» اینجا هم با وساطت یکی دیگر از پرسنل قائله تمام می‌شود. یکی از پرسنل که آرام‌تر به نظر می‌رسد از اتاق پذیرش بیرون آمده و با گرفتن دفترچه و هدایت بیمار برای اتاق خونگیری به جنجال پیش آمده پایان می‌دهد.

یکی از مراجعین با دیدن این منظره می‌گوید: «اینجا همیشه همینطوره خصوصا صبح‌ها، البته حقم دارنا، این همه مریض و دو نفر مسئول خونگیری؟» دیگری درحمایت از کادر بیمارستان می‌گوید: «بیچاره‌ها مگه چندی حقوق میگیرن که این همه هم باید حرف بشنون؟» کمی این پا و آن پا کرده و ادامه می‌دهد: «بچه خواهر خودم پرستار بیمارستان… میگه خاله مردم نمیدونن ماها چی می‌کشیم، فقط توقع دارن.» بعد سری تکان داده و شال آبی رنگش را عقب و جلو کرده می‌گوید: «طفلیا از صبح تا شوم با این همه آدم سرو کله میزنن خصوصاً اینا که تو آزمایشگاهن.»

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

درهمین اوضاع و احوال، بسته بودن دستشویی زنانه بهانه‌ای دیگر برای اعتراض بیماران است. پیرزن درحالی که سعی می‌کند درب بسته دستشویی زنانه را باز کند با عصبانیت می‌گوید: « چرا در توالت بسس؟» زن لنگ لنگان به سمت پذیرش آمده و می‌گوید:« خانوم بیین دری توالتا باز کونید، کارم فوریه.» بلافاصله درب توسط پرسنل خدمه باز می‌شود. بعد از دقایقی همان خانم میانسال در حالی که دست‌هایش را با گوشه چادرش خشک می‌کند غرغر کنان می‌گوید: «بعداز ظهرها که در توالت زنونه رو می‌بستن کم بود، حالا صبحام میبندن، این چه بیمارستانیس آخه …» انتقاد و گلایه‌ها به حق باشد یا ناحق، به هرحال شایسته است انجام چنین اقدامات خداپسندانه‌ای با نظارت و مدیریت‌های بهتر و مطلوب‌تری اعمال شود تا هم رضایت مراجعین و هم پرسنل با دلگرمی و انگیزه بیشتری خدمت رسانی کنند.

روز / داخلی/ سونوگرافی

مشکل دستشویی در این قسمت نیز یکی دیگر از علل بگو مگوی بین مراجعین و پرسنل است. یکی از بیماران که کار سنویش تمام شده بدو بدو به سمت دستشویی کنار سالن رفته و با عصبانیت برمی گردد. روبه مسئول پذیرش بخش می‌گوید:« این چه وضعیه آقا؟ چرا اینجا فقط یه توالت داره؟ پس خانوما کجا باید برن؟» مسئول پذیرش ادامه می‌دهد: «خانم مگه من بیمارستان رو ساختم؟ اینجا همین دستشویی رو داره صبرکنید تا آقا بیاد بیرون.» بیمار درحالی که تند تند این پا و آن پا می‌شود می‌گوید: «آقا یعنی مرد و زن باید برن یه توالت؟ مگه میشه؟ دستشوییا بین راهیم اینجوری نیس.» مسئول همانطور که سرش گرم نوشتن است جواب می‌دهد: «خانم لطفا بحث نکنید ماه رمضونیه، برید به مسئولاش بگید.» درهمین حین مرد درشت هیکل از دستشویی بیرون می‌آید. زن به محض نزدیک شدن به دستشویی صدایش را بلندتر کرده و بینیش را با گوشه شالش گرفته و بدو بدو از سالن بیرون می‌رود…

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

درمیان گلایه‌های مردمی از نقاط ضعف این مرکز درمانی صحبت یکی از بیماران جالب توجه و قابل تأمل است. بیمار خانمی است حدود 50 ساله؛ او از تشخیص صحیح و رسیدگی مطلوب کادر پزشکی و پرستاری این بیمارستان می‌گوید: اینکه مدتی پیش یکی از پرستاران درمانگاه توانسته بیماریش را تشخیص دهد. او تعریف می‌کند:« حدود دوماه پیش اومدم درمانگاه اینجا قلبم خیلی درد می‌کرد، هرجا رفتم نتوستن تشخیص بدن که چم شده، اینجا ازم نوارقلب و اکو اینا گرفتن، بعدش پرستاری که اونجا بود و نوار قلبو ازم گرفت بهم گفت قلبت رگ اضافی داره، دیگه اینجا عمل کردم و خوب خوب شدم.» این بیمار درحالی که به ماجرای پیش آمده اشاره می‌کند ادامه می‌دهد: «درسته که یه سری مشکلات اینجوریم داره، اما انصافا تشخیص و درمانشون خیلی خوبه، دکترای خوبی اینجا هستن.

ظاهرا بارزترین مشکل این بخش هم مشکل عدم سرویس بهداشتی مناسب و کافی است. اصولا بیمارانی که سونو گرافی می‌شوند، باید مایعات زیادی مصرف کنند و بعد از آن بلافاصله نیازمند اجابت مزاج می‌شوند. با این روال یک دستشویی آن هم برای مردان و زنان کم نیست؟

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

غروب / خارجی/ محوطه بیمارستان

شیفت درحال تغییر است و پرسنل یکی یکی درحال آمد و شد هستند. نوای روح‌بخش قرآن از سالن درمانگاه به گوش می‌رسد، به گفته یکی از پزشکان این بیمارستان، گرمی هوا و روزه داری و درنتیجه ضعف و ناراحتی‌های گوارشی از عمده‌ترین علل مراجعه در این ایام به مراکز درمانی از جمله زهرای مرضیه است. زمان زیادی به اذان مغرب نمانده اما همچنان به تعداد مراجعین درمانگاه و اورژانس اضافه می‌شود و شیفت شبی‌ها می‌آیند تا یک روز کاری دیگر را شروع کنند. نابرابری و تأخیر در حقوق و پرداختی‌ها از جمله مشکلاتی است که بیمارستان دولتی و خیریه‌ای نمی‌شناسد؛ اینجا نیز اندک نیست گلایه‌هایی از این دست… مرکز درمانی خیریه زهرای مرضیه نیز با خاطراتی تلخ و شیرین پشت سرگذاشته و با مرور دیده‌ها و شنیده‌ها به امید گشایش گره‌های یاد شده، اوراق دفتر یک هفت تا هفت دیگر بسته می‌شود.

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

هفت تاهفت بیمارستان زهرای مرضیه / دارالشفاء و بيمارستان در یک پژوهش

نویسنده : دریا وفایی

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا