فرهنگ و هنر

سرچشمه‌ همه‌ هنرها یکی است / گفت وگو با سپیده نیکرو شاعر دهه شصتی

 سرچشمه‌ همه‌ هنرها یکی است / گفت وگو با سپیده نیکرو شاعر دهه شصتی

 سرچشمه‌ همه‌ هنرها یکی است / گفت وگو با سپیده نیکرو شاعر دهه شصتی

قبل از هر چیز، درباره‌ خود، زندگی و فعالیت‌های هنری و ادبیتان توضیحاتی هرچند اندک بفرمایید؟!

خیلی مختصر عرض می‌کنم. من متولد 1363 هستم و به دلیل علاقه به ادبیات، تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته‌ ادبیات فارسی ادامه دادم. اولین کتاب شعرم در سال 1389 در نشر پینار به چاپ رسید که “واشتباه می‌کنم” نام داشت. کتاب “درخت سؤال نمی‌کند، می افتد” هم در سال 1395 توسط نشر چشمه به بازار آمد. کتاب دیگری نیز به شرط دریافت مجوز زیر چاپ دارم. همچنین پژوهشی برای پایان نامه ارشد انجام دادم که عنوان آن ” بررسی عناصر موسیقایی شعر منثور دهه 80″ است.

*شعر را حاصل چه کُنشی می دانید؟

تعریف‌های مختلفی از شعر شده و می‌شود. برای من که شعر، جزئی جدانشدنی از زندگی است و در واقع بخشی از هویت من را رقم می زند تنها تعریفی که بر جان می‌نشیند، آن تعریف غیرتئوریک است که می‌گوید شعر خود زندگی است. این را از این جهت می‌پسندم که می‌بینم تا شعری با زندگی شاعر گره نخورده باشد و تا زیست شاعر پیوند محکمی با شعر نداشته باشد اثری جاودانه خلق نشده است؛ البته این بدان معنا نیست که هر شعری و هر زیستی با این شرط، دیرمان یا جاودانه است. در واقع این شرط، شرطِ لازم است؛ اما شرطِ کافی نیست. پس از آن کیفیت شعر به شاخصه‌های بسیاری گره می‌خورد که حاصل مهارت، اطلاعات، سواد، حافظه‌ خوانداری و دیداری و شنیداری و … شاعر است؛ اما در هر حال معتقدم اگر همه‌ این‌ها با زیست و عاطفه شاعر گره نخورد اثرگذار نخواهد بود و “شعر”نیست.

 سرچشمه‌ همه‌ هنرها یکی است / گفت وگو با سپیده نیکرو شاعر دهه شصتی

*آیا این زیست شاعرانه که لابد از معاصرت نشانی دارد را می‌توان به شکل مؤثر و زایا با فرم‌های کلاسیک یا بافت‌های کهنه‌ زبانی همسو کرد؟

به نظرم لزوما از معاصر بودن سرچشمه نمی‌گیرد. بیشتر به یکی بودن شاعر با خودش مربوط است. بگذارید با مثال عرض کنم مثلا سعدی اگر شعر عاشقانه می‌گوید از عمق جان گفته است که به قول خودش بر جان می‌نشیند و شعر او با حافظ و مولانا فرق دارد. این را می‌توانیم در آثار ماندگار بررسی کنیم؛ البته در عصر کلاسیک، شاعران مقلد زیادی داریم که اثری از زیستشان در شعرشان نیست؛ اما همیشه شاعرانِ سرآمد، راهی جدا دارند. حالا در دوران معاصر، تفاوت زیست افراد، رنگ دیگری گرفته است و در شعرها نمود روشن‌تری دارد. در خصوص فرم؛ معتقدم نمی‌تواند مانع خلاقیت باشد. مثلا اگر محمدعلی بهمنی غزل می‌گوید و خوب می‌گوید هرگز او را تخطئه نمی‌کنم و فکر نمی‌کنم لزوما باید در فرم جدیدتری شعر می‌گفت. کما اینکه حس می‌کنم آن میزان از خلاقیت و نوآوری و استحکام که در غزل حسین منزوی بود در شعر سپیدش نیست. مهم این است که شاعر خودش را و شعرش را بشناسد و در جهان فکری خودش بهترین کار ممکن را انجام دهد.

 سرچشمه‌ همه‌ هنرها یکی است / گفت وگو با سپیده نیکرو شاعر دهه شصتی

*مشخصا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت موسوم به تدبیر و امید چه سیاست‌هایی را از منظر شما باید پیش بگیرد؟ دوره قبل چگونه بود؟

ریشه‌ اصلی کمرنگ شدن ارتباط مخاطب با ادبیات معاصر، معرفی نکردن نمونه‌های موفق آن در کتاب‌های درسی است. تدوین کتاب‌های درسی به گونه‌ای است که دانش آموزان را از ادبیات بی‌زار می‌کند. ادبیات تعلیمی و ادبیات پایداری بسیار پررنگ معرفی می‌شود و اصولا گزینش‌های کتاب‌های درسی و دانشگاهی، سیاسی است. درباره‌ ادبیات امروز ایران و جهان هیچ اطلاعات مفید و موثری ارائه نمی‌شود و در واقع تمام نهادهای رسمی از جمله آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا و سیما ادبیات معاصر را بایکوت کرده‌اند. جز معدود افرادی که به دلیل نقش‌های دولتیشان حضور دارند و اغلب نماینده‌ ادبیات معاصر با ویژگی‌های خاصش نیستند.

*اگر شاعر و نویسنده نبودید، چه کاری را انتخاب می‌ کردید؟ وچرا؟

راستش نمی‌دانم شاید دنبال نقاشی می‌رفتم؛ چون می‌توانستم تصویرهای ذهنی‌ام را به شکلی بیان کنم.

*به جز بیان، قرابت دیگری میان شعر و نقاشی می‌بینید؟ اصولا بین هنر و ادبیات چه رابطه‌ای است؟

فکر می‌کنم سرچشمه‌ همه‌ هنرها یک چیز باشد منتها با شیوه‌های بیان متفاوت. آقای براهنی تعبیر جالبی از سرودن شعر دارند می گویند انگار در اتاقی تاریک هستی ناگهان برای یک لحظه پیش چشمت روشن می‌شود و تو چیزهایی می‌بینی و به ناچار آن‌ها را شعر می‌کنی؛ البته این عین کلامشان نیست از حافظه نقل می‌کنم. فکر می‌کنم در هنرهای دیگر هم همین اتفاق می افتد. ناگهان تصویری می‌بینی. چشمانی، لبخندی، فریبی، اشکی و … و آن را داستان، نقاشی، سینما، عکس و … می‌کنی؛ البته در استعداد و ظرفیت بیان هم تفاوت‌ها زیاد است. صحبتم درمورد سرچشمه‌ ماجراست.

 سرچشمه‌ همه‌ هنرها یکی است / گفت وگو با سپیده نیکرو شاعر دهه شصتی

*چه توصیه‌ای برای جوانان و نوجوانان معاصر خود دارید؟ فکر می‌کنید تکلیف بیداریشان چیست؟!

خودم را خیلی بزرگتر از آن‌ها نمی‌دانم که توصیه‌ای بکنم؛ اما ما در سن و سال آن‌ها با وجود امکانات کمتر، مطالعه‌ بیشتری داشتیم. فکر می‌کنم اگر مطالعه‌شان را تنها معطوف به فضای مجازی و سایت‌های سطح پایین نکنند، می‌توانند از استعدادها و امکانات بسیار خوبشان در جهت پیشرفت خودشان و جامعه استفاده کنند. احساس می‌کنم نوجوان‌ها بیشتر دنبال مطرح کردن نارضایتی‌هایشان هستند تا راهی برای حل ماجرا. برایم قابل درک است؛ اما امیدوارم دستِ کم آن‌ها به جای لعنت فرستادن به تاریکی چراغی روشن کنند.

 سرچشمه‌ همه‌ هنرها یکی است / گفت وگو با سپیده نیکرو شاعر دهه شصتی

 سرچشمه‌ همه‌ هنرها یکی است / گفت وگو با سپیده نیکرو شاعر دهه شصتی

*و سخن پایانی؟!

آرزوی صلح

نویسنده : وندیداد امین

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا