حوادث

پایان غم انگیز یک پارتی شدید/ رسوایی من در شب غم انگیز

پایان غم انگیز یک پارتی شدید/ رسوایی من در شب غم انگیز

«به خاطر فضای شلوغ خوابگاه با اصرار من به همراه چند نفر از دوستان دانشگاهیم که به نظرم دختران خوبی بودند، یک خانه مجردی کرایه کردیم، اما بعد از مدتی متوجه شدم دوستانم اهل رفت و آمد و تفریح و خوشگذرانی هستند و …».

تنها فرزند خانه هستم

دختر جوانی که مورد اغفال دوستانش قرار گرفته و از بد پوششی و حرکات نامتعارفش در یک پارتی فیلمبرداری شده بود، وارد مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان شد و تقاضای کمک کرد. وقتی روبه‌روی مشاور نشست، آه سردی کشید و گفت من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و تنها فرزند خانه هستم و به همین جهت بسیار مورد توجه فامیل هستم؛ بعد از آنکه چند سال پشت کنکوری بالاخره امسال قبول شدم ، پدر و مادرم نگران دور شدن من از خودشان بودند  ولی بعد از آنکه به آنها اطمینان دادم تمام توجه خود را معطوف به درسم می کنم راضی شدند و من برای ادامه تحصیل به اصفهان آمدم.
به خاطر فضای شلوغ خوابگاه با اصرار من به همراه چند نفر از دوستان دانشگاهیم که به نظرم دختران خوبی بودند، یک خانه مجردی کرایه کردیم، اما بعد از مدتی متوجه شدم دوستانم اهل رفت و آمد و تفریح و خوشگذرانی هستند. کم کم آنها من را هم تشویق به پوشیدن لباس‌های نامتعارفی که زمانی حتی باور نمی‌کردم آنها را به تن کنم، کردندو پیشنهاددادند که در رفت و آمدهایشان شرکت کنم، اوایل مخالفت می‌کردم ولی بعد از مدتی به خاطر غربت و دوری از خانواده و رهایی از تنهایی ، باآنها همراه شدم و نمی دانم چه اتفاقی افتاد که متوجه شدم آدمی هستم درست مثل آنان؛ چرا که دیگر نماز نمی خواندم، به حفظ حجابم اهمیت نمی دادم و در مراوده با پسران دانشگاه هم مسائل شرعی را رعایت نمی کردم.
هرچند بعضی از کارها برایم غیر قابل هضم بود ولی از ترس اینکه آنها من را عقب مانده و امل بدانند، خودم را با آنها هماهنگ کردم تا اینکه یک هفته پیش به همراه دوستانم در یک پارتی که مختلط بود، شرکت کردم و به اصرار شرکت کنندگان روسری را از سرم برداشتم و از روی غفلت و سهل انگاری حرکاتی را انجام دادم غافل از اینکه یکی از حاضران با موبایلش از من فیلم گرفته است.
دیروز مادرم با من تماس گرفت و با عصبانیت گفت، این بود قولی که به ما دادی؟ به جای اینکه که بروی و درست را بخوانی، در پارتی شرکت می کنی؟ چشمم روشن حجابت را هم که کنار گذاشته ای و هنوز چیزی نگذشته دین و ایمانت را از دست دادی و گفت: باید قید درس و دانشگاه را بزنی و برگردی به خانه!

فیلم من در پارتی به دست مادرم رسید

من که نمی دانستم مادرم چطور موضوع را متوجه شده، مات و مبهوت به حرف‌هایش گوش می‌دادم و حرفی برای گفتن نداشتم تا اینکه فهمیدم فیلم من در پارتی را یکی از آشنایانی که در آنجا بوده گرفته و به دست مادرم رسانده است. حالا از شما می‌خواهم که به من کمک کنید تا از این ورطه نابودی نجات پیدا کنم.

لغزش ناخواسته، عامل سلب اعتماد

کارشناس مرکز مشاوره آرامش در رابطه با این پرونده گفت: خانواده ای که اعضای آن به یکدیگر اطمینان دارند، با آسودگی خاطر از کنار هم بودن لذت برده و حضور یکی به دیگری دلگرمی می دهد، در این حالت افراد خانواده به قابلیت‌ها و توانایی های اعضاء دیگرایمان داشته و با هم به جهت رسیدن به راه حل مشترک گفت و گو می کنند.
وی افزود: اعتماد متقابل، سرمایه ای برای گذراندن روزهای سخت زندگی است. گاه لغزش ناخواسته، اعتماد چند ساله را از بین می برد، دروغ و مخفی کاری و پنهان کاری و بد قولی به عدم اطمینان افراد به یکدیگر دامن می زند.
این کارشناس مشاوره گفت: غم غربت در ابتدای مهاجرت یا دور شدن از خانه اصلی فرد، کاملاطبیعی است، اما راه ها وجود دارد که از این غم پیشگیری یا زمان آن را کوتاهتر کرد. روانشناسان یک واژه اختصاصی برای غم و غصه درخصوص مهاجرت یا دوری ازخانه مطرح کردند که آن بیماری خانه نامیده می شود.افرادی که از منزل اصلی خود دور می‌شوند باید با این بحران کنار آمده و خود را با ارزش‌های جامعه قبلی و ارزش های جامعه فعلی که در آن زندگی می‌کنند تطبیق دهند در غیر این صورت دچار مشکلات عدیده ای می شوند.
وی بیان داشت: هر چند فرد از سن نوجوانی به سن بزرگسالی می رود، به سمت تمایز یافتگی و استقلال پیش می رود و بهتر می تواند با این موضوع کنار بیاید ولیکن نوجوان به لحاظ ویژگی دوران خاص خود و شرایط سنی اش، تنهایی و غربت را به سختی با خود حل کرده برای همین است با آسیب‌های مختلفی روبه رو شده است. وی افزود در رابطه با این پرونده اقدامات مشاوره ای انجام و از والدین این دختر دعوت شد که در جلسه مشاوره حضور پیدا کنند و انتظارات دوطرف بیان و تمریناتی در این خصوص ارائه شد. درخصوص پخش فیلم نیز راهنمایی های لازم جهت تنظیم شکایت و پیگیری لازم انجام شد.

پارتی شبانه
پایان غم انگیز یک پارتی شدید/ رسوایی من در شب غم انگیز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا