اجتماعیمذهبی

موضوع: غدیر و عصمت امامان علیهم السلام(درسهایی از قران)

 

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

1- لزوم اطاعت از جانشینان پیامبر
بسم الله الرحمن الرحیم. «أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّ‌سُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ‌ مِنكُمْ» (نساء/59) ترجمه‌اش را هم بلد هستید. «أَطِيعُوا اللَّـهَ» یعنی مطیع خدا باشید. «وَأَطِيعُوا الرَّ‌سُولَ» مطیع رسول باشید. «وَأُولِي الْأَمْرِ» این «أُولِي الْأَمْرِ» چه کسی است؟ نمی‌خواهیم از روایات استفاده کنیم که امامان ما فرمودند «أُولِي الْأَمْرِ» ما اهل بیت هستیم. نه. سراغ روایات نمی‌رویم، از خود قرآن دربیاوریم که «أُولِي الْأَمْرِ» چه کسی است. پس این بحث را به خصوص روحانیون، طلبه‌های عزیز، اساتید دانشگاه عزیز، معلمین عزیز، مربیان عزیز، همه‌ی اساتید این بحث را امشب یک طور دیگری گوش بدهند. یعنی چند برابر بحث‌های دیگر گوش بدهند. چون بحث قشنگی است.
بسم الله الرحمن الرحیم. «أُولِي الْأَمْرِ» کیست؟ قرآن می‌فرماید: «أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّ‌سُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ‌ مِنكُمْ» ما هر وقت خواسته باشیم یک چیزی را بفهمیم، باید جمع و تفریق کنیم، با یک جمع و تفریق، مثل بیست سؤالی، می‌گوییم: در دریا زندگی می‌کند؟ یا در خشکی؟‌ بال دارد یا بال ندارد؟ همینطور با سؤال‌ها دستمان را می‌رسانیم به آنجایی که نقطه نظر است. قرآن می‌گوید از «أُولِي الْأَمْرِ» پیروی کنید.
در قرآن یک مشت «لَا تُطِعْ» داریم.
2- نهی از اطاعت فاسقان و فاجران
* «وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورً‌ا» (انسان/24) «أَطِيعُوا» یعنی اطاعات کن. «لَا تُطِعْ» شما بگویید یعنی اطاعت نکن. با هم بگویید. اطاعت نکن «آثِم» یعنی گنهکار. «كَفُور» هم از کفر و کفران.
* «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ» (کهف/28) کسی که قلبش غافل است، اطاعت نکن. «وَاتَّبَعَ هَوَاهُ» اگر کسی هواپرست است، اطاعت نکن. «وَكَانَ أَمْرُ‌هُ فُرُ‌طًا» یعنی آدم افراطی است. تندرو است. پس غافل «أَغْفَلْنَا»، «وَاتَّبَعَ هَوَاهُ» هواپرست. «وَكَانَ أَمْرُ‌هُ فُرُ‌طًا» افراطی.
* «وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ» (قلم/10) «حَلَّافٍ» کسی که دائماً قسم می‌خورد. «مَّهِينٍ» یعنی فرومایه و بی‌شخصیت است. یک بستنی به او بدهی، سی دروغ برایت می‌گوید.
* «وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِ‌ينَ وَالْمُنَافِقِينَ» (احزاب/1) این‌ها را هم اطاعت نکن. همه‌اش «لَا تُطِعْ» است.
*‌ «وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ‌ الْمُسْرِ‌فِين» (شعراء/151) مسرف، اسراف‌کار، اطاعت نکن.
* «وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/142) مفسد را اطاعت نکن. «لَا تَتَّبِعْ»
* «وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (یونس/89) افرادی که سوادی ندارند، پیروی نکن.
* «وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِن قَبْلُ» (مائده/77) قبلاً گمراه بوده‌اند. «ضَلُّوا مِن قَبْلُ» قبلاً گمراه بوده‌اند. اگر کسی سابقه‌ی گمراهی دارد، اطاعت نکن.
حالا این‌ها یا با «لَا تُطِعْ» است. یعنی اطاعت نکن. یا «لَا تُطِيعُوا»، یا «لَا تَتَّبِعْ» است، یا «لَا تَتَّبِعُوا» فرق نمی‌کند. «لَا تُطِعْ»، «لَا تُطِيعُوا»، «لَا تَتَّبِعْ»، «لَا تَتَّبِعُوا»… یعنی دنبال این‌ها نرو. یک جمع و تفریق می‌خواهیم بکنیم.
خیلی زیاد گوش بدهید. از «أُولِي الْأَمْرِ» پیروی کنید. از گنهکار پیروی نکنید. از کفور پیروی نکنید. از غافل پیروی نکنید. از هواپرست پیروی نکنید. از افراطی‌ها پیروی نکنید. از فرومایگان پیروی نکنید. از کافرین و منافقین پیروی نکنید. از مسرف پیروی نکنید. از مفسد پیروی نکنید. از بدسابقه پیروی نکنید.
3- شناخت اولی الامر از جمع آیات قرآن
پس یک آیه می‌گوید: از «أُولِي الْأَمْرِ» پیروی کنید. آیاتی می‌گوید: از این گروه‌ها پیروی نکنید. جمع و تفریق می‌کنیم، می‌بینیم فقط می‌شود: «معصوم»!!! * آقایان در خطبه‌های نماز جمعه‌شان… بعضی‌هایشان، نمی‌گویم همه، اکثرشان «أُولِي الْأَمْرِ» را می‌زنند به امیر بحرین و امیر کویت و قطر و صدام و نمی‌دانم آل‌سعود و آل‌خلیفه و… هر کس که زور دارد و رئیس است، می‌گویند: این «أُولِي الْأَمْرِ» است. ما می‌گوییم: درست است خدا گفته است از «أُولِي الْأَمْرِ» پیروی کنید. «أُولِي الْأَمْرِ» یعنی صاحبان فرمان. ولی صاحبان فرمان این آدم‌ها نیستند. صاحبان فرمان قرآن گفته است، «أُولِي الْأَمْرِ» را پیروی کنید. از آن طرف هم گفته است: «لَا تُطِعْ» لا، لا، لا، لا… نه، نه، نه، نه، نه… «أُولِي الْأَمْرِی» که این‌ها نباشد، می‌شود معصوم!!! از خود قرآن در می‌آید که «أُولِي الْأَمْرِ» هر کس و ناکسی نیست. فقط معصوم است.
این بحث فنی به حساب کلاس بالا. بگذارید یک طوری حرف بزنم که بچه‌های ده ساله هم بفهمند. یعنی بچه ابتدایی‌ها هم بفهمند. همین آیه را تکمیل کنیم یک طوری که تا مغز سلول‌هایش فرو برود. به بچه ده ساله می‌گوییم: آقازاده! اگر به شما گفتند:… این پرانتز را باز می‌کنیم. مثل این استخرهای بزرگی که یک استخر کوچک کنارش برای بچه‌ها می‌گذارند. این استخر برای بچه‌ها! می‌گوییم: اگر گفتند: از لبنیات استفاده کنید. خوب بچه ده ساله می‌فهمد. بعد گفتیم: ببین! ماست نخور. ماست نه! پنیر نه! کره نه! سرشیر نه! خامه نه! روغن نه! کشک نه! قره قوروت نه! یک بچه ده ساله اگر این نامه به دستش بیاید، بگوید یک طرف صفحه نوشته است، از لبنیات استفاده کنید، پشتش نوشته است، ماست نه! پنیر نه! کره نه! سرشیر نه! خامه نه! روغن نه! کشک نه! قره قوروت نه! بچه ده ساله می‌گوید: پس چیست؟ شما بگویید: شیر! چون همه را گفتی نه! پس شیر است. از «أُولِي الْأَمْرِ» پیروی کنید. آثم نه! نه! نه! نه! نه! مفسد نه! پس معصوم است. * از لبنیات استفاده کنید، ماست نه! پنیر نه! کره نه! نه! نه! نه! پس شیر! «أُولِي الْأَمْرِ» فقط معصوم است. تا به الان از حدیث استفاده نکرده‌ایم. کاری نداریم که چقدر حدیث داریم که «أُولِي الْأَمْرِ» ما اهل بیت هستیم، دیگران نیستند. رهبرش در غدیر خم انتخاب شد. چون بحث را شب غدیر خم گوش می دهید. «أُولِي الْأَمْرِ» علی ابن ابی طالب و بچه‌هایش هستند.
4- تأکید پیامبر بر دوازده نفر جانشین
یک چیز دیگر هم برایتان بگویم. شیعه و سنی نقل کردند که پیغمبر بارها، بارها، بارها، بارها، بارها، فرمود که خلفا بعد از من دوازده نفر هستند. در غدیر خم، چند مرتبه اسم امام زمان را برد. هنوز امام زمان در غدیر خم متولد نشده است. بارها فرمود «أُولِي الْأَمْرِ» دوازده نفر هستند. آنان که اهل بیت را نمی‌خواهند قبول کنند در این دوازده نفر مانده‌اند. از بنی‌عباس قاطی‌اش می‌کنند. از بنی‌امیه قاطی‌اش می‌کنند، مرتب می‌آورند. طلحه، زبیر، ابن‌عباس، هر کاری می‌کنند که دوازده نفر بشود، دوازده تا نمی‌شود. از آن طرف هم می‌گوید: خلفا بعد از من «اثني عشر نفر» عدد خلفای بعد از من «عدد نقباء بني اسرائيل» شیعه و سنی گفته‌اند. که پیغمبر فرمود: جانشینان من دوازده نفر هستند. این دوازده نفر هیچ طوری به حساب در نمی‌آید، جز با تفکر شیعه.
فکر می‌کنم متوجه شدید، یا نه؟ حالا یک امتحان هوش! آثم یعنی چه؟ گنهکار. «أُولِي الْأَمْرِ» نباید گناه کند. یعنی باید معصوم باشد. غافل نباید باشد. مهین یعنی… البته در فارسی به دخترها مهین می‌گویند. مهین فارسی یعنی ماهپاره. یعنی خوشگل. مهین عربی یعنی اهانت. چون فرق می‌کند. حالا یک کسی نگوید: مهین یعنی فرومایه! مامان چرا اسم من را مهین گذاشته‌ای؟ این مهین فارسی با مهین عربی فرق می‌کند. مسرف را معنایش را بلدید. مفسد را هم بلد هستید. «لا یعلمون» را هم بلد هستید. «ضَلُّوا مِن قَبْلُ» سابقه بت‌پرستی و گمراهی داشته است.
این یک آیه‌ی شفاف… بعضی آیه‌ها را غصه می‌خورم. قرآن هم بعضی آیاتش شانس دارد. ما در قرآن آیه‌ای داریم که همه‌ی مردم به آن عمل می‌کنند. کدام آیه است؟ «کلوا» بخورید. این تنها آیه‌ای است که همه به آن عمل می‌کنند. بعضی آیه‌ها را من در عمرم ندیده‌ام که کسی به آن‌ها عمل کند. مثل «يَبِيتُونَ لِرَ‌بِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا» (فرقان/64) شب تا صبح در حال سجده و قیام است. ما که هم چنین کسی را ندیده‌ایم. یک آیه را فقط امام خمینی به آن عمل کرد «وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّـهَ» (احزاب/39) از هیچ کس نمی‌ترسد. بقیه همه یک محاسباتی می‌کنند. «وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا» این آیه‌ی قرآن است. امام خمینی و تک و تایی آدم‌هایی هستند «وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا» که به این آیه عمل کنند. بعضی آیات در بورس است. بعضی آیات در بورس نیست.
ما برای اثبات اهل بیت، شب عید غدیر است، این آیه را استفاده می‌کنیم. قرآن می‌گوید: «أَطِيعُوا» آیاتی هم می‌گوید: «لَا تُطِیعوا» جمع و تفریق کنیم ببینیم خروجی اش چه می‌شود. هر کس این به دلش چسبید صلواتی بفرستد. ثواب صلوات را هم هدیه کنیم به نجف امیرالمؤمنین(ع)!
یک آیه‌ی دیگر را که به مناسبت حضرت… به مناسبت غدیر خم خوب است که بگویم آن هم آیه‌ی قشنگی است. این را هم من تا تابلو را پاک می‌کنم، یک صلوات دیگر هدیه کنید.
سوره‌ی عمران آیه‌ی 101، بسم الله الرحمن الرحیم. سوره‌ی عمران، آل‌عمران، آیه 101. باز کلماتش را می‌فهمید. «كَيْفَ» یعنی چه؟ یعنی چگونه! خوب این را که بلدید، الحمدلله! «كَيْفَ» یعنی چگونه! «تَكْفُرُ‌ونَ» یعنی چه؟ چگونه شما کفر می‌ورزید، «كَيْفَ تَكْفُرُ‌ونَ وَأَنتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ». «وَأَنتُمْ» یعنی چه؟ شما. «تُتْلَى» یعنی تلاوت می‌شود. «تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ» چه؟ «آيَاتُ اللَّـهِ وَفِيكُمْ رَ‌سُولُهُ» (آل‌عمران/101) این آیه‌ی قرآن است. شیعه و سنی هم ندارد. «كَيْفَ تَكْفُرُ‌ونَ» چرا کافر می‌شوید؟ « وَأَنتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ» در حالی که تلاوت می‌شود بر شما! چه چیزی تلاوت می‌شود. آیات خدا تلاوت می‌شود. «وَفِيكُمْ رَ‌سُولُهُ» در بین شما رسول هم هست. در بین شما رسول هست، قرآن هم هست. «كَيْفَ تَكْفُرُ‌ونَ»
حالا اگر غدیر خم نباشد. خوب گوش بدهید، زیادی گوش بدهید. در عمرتان شاید این را نشنیده باشید. خیلی گوش بدهید، زیادی گوش بدهید. می‌گوید: چرا کافر هستید؟ دو چیز دارید. یکی «آيَاتُ اللَّـهِ» یکی «فِيكُمْ رَ‌سُولُهُ» حالا در غدیر خم بگوییم: ‌علی نیست. خوب پیغمبر از دنیا می‌رود، «وَفِيكُمْ رَ‌سُولُهُ» پاک می‌شود. حالا که «فِيكُمْ» پاک شد، ما می‌توانیم کافر شویم؟ چون خدا گفته است. با بودن آیات و رسول، چرا کافر می‌شوید. یعنی اگر یکی از آن‌ها نباشد، کافر شدن شما مانعی ندارد. * ببینید من می‌گویم: تو آب داری، خاک داری، چرا گندم می‌خری؟ یعنی چه؟ یعنی اگر آب نداشتی، می‌گویی: آب نداشتم. خاک نداشتم. کسی که هم آب دارد، هم خاک دارد، تو دیگر چرا گندم می‌خری؟ اگر غدیر خم را حذف کنیم، بگوییم بعد از پیغمبر غصه تمام شد. حجت خدا رهبر معصوم نیست، الان بگوییم امام زمان(ع) نیست. هنوز از مادر متولد نشده است. خوب پیغمبر که از دنیا رفت، دیگر امروز «وَفِيكُمْ رَ‌سُولُهُ» نیست. حجت بعدی را هم که شما می‌گویی: نیست! پس فقط ما هستیم و قرآن. «کفانا کتاب الله» فقط ما هستیم و قرآن. خوب پس ما حق… تمام مسلمان‌های کره‌ی زمین حق دارند، کافر شوند. چون خدا گفته‌است کافر نشوید تا مادامی که آیات هست، رسول هست. رسول که از دنیا رفت، پس می‌شود کافر شد، چه کسی می‌تواند حرفی بزند؟ اگر امام زمان(ع) الان نباشد، اگر غدیر خم نباشد، اگر در هر آن یک حجت خدا و رهبر معصوم نباشد، کافر شدن مسلمان‌ها جایز است. چه کسی چنین حرفی می‌تواند بزند. مگر می‌شود با چهار آدم و قیافه‌های نتراشیده و نخراشیده، بیایند سکه بزنند و داعش درست کنند و خلیفه درست کنند و… این‌ها فکر می‌کنند که مسأله‌ی انتخاباتی است. حجّت خدا را باید خدا تعیین کند. بگذارید قرآن بخوانم. یکی از آیاتی که همه بلد هستید، این است. «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (بقره/124) «إِنِّي» من. «جَاعِلُكَ» من قرار می‌دهم تو را. «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» یعنی امام را باید «إِنِّي جَاعِلُكَ» من باید امام را تعیین کنم. کس دیگری حق ندارد امام را تعیین کند.
اگر یک صلوات داغ بفرستید، یک حرف داغی می‌زنم.
5- امامت، انتصابی است، نه انتخابی
خوب گوش بدهید، امیدوارم این حرف‌ها در موبایل‌ها هم برود. مثل آن یک دقیقه‌ای که من در پاکستان صحبت کردم. در موبایل‌ها رفت. این کلمات اینطور نیست که شما بنشینی یک مقاله بخوانی و گیرت بیاید. گاهی در عمرش آدم پنج حرف حساب می‌زند. پنجاه تا حرف حساب می‌زند، صدتا حرف حساب می‌زند.
سران مذهبی چند تا کشور آمدند ایران، رئیس اوقافش، امام جمعه پایتختش، نمی‌دانم رئیس حوزه‌ی علمیه‌اش، کاری نداریم چه کسانی و چند نفر بودند، چند روزی هم قم و مشهد بودند. با بعضی از مراجع و علماء و جامعه مدرسین و نمی‌دانم با کسانی، ولی می‌دانم با دانه‌درشت‌های فرهنگی و علمی و دینی ملاقات داشتند. به من زنگ زدند، تو بیا ملاقات. گفتم من طلبه هستم. من جزء بزرگان نیستم، ولی در تبلیغ و تفسیر شاید حرف نو داشته باشم. رفتیم و یک جلسه چهارساعته با این‌ها گپ زدیم. دقیقه‌های آخر من گفتم که نظر شما راجع به حضرت مهدی(ع) چیست؟ گفتند: مهدی(ع) امام آخرالزمان است. چون خود اهل سنت خیلی کتاب راجع به امام زمان(ع) نوشتند. حضرت مهدی(ع) را قبول دارند. حتی وهابی‌ها هم قبول دارند. گفتند: امام آخرالزمان است. که می‌آید، آخرالزمان می‌آید، دنیا را پر از عدل و داد می‌کند. دنیا را پر از عدالت می‌کند. گفتم: خوب الحمدلله از جاهایی که غیر از قرآن و قبله و نماز و حج و روزه و خیلی جاها و خیلی ما مشترکات با اهل سنت داریم. ما میلیون‌ها سنی در ایران داریم، هیچ درگیری هم الحمدلله نداریم. خوب اینجا هم حضرت مهدی(ع) از مشترکات است. گفتم: حالا که اینطور است، چمع شویم با انتخابات حضرت مهدی(ع) را انتخاب کنیم. بیایید مثل رئیس جمهور یک مهدی پیدا کنیم، به او رأی بدهیم، امام آخرالزمان بشود، دنیا را پر از عدالت کند. چرا شما معطل هستید؟ گفتند: امام آخرالزمان را که ما نمی‌توانیم تعیین کنیم!!! امام آخرالزمان را باید خدا تعیین کند. گفتم: ببینید اگر امام را نمی‌توانید شما تعیین کنید، چطور امام اول را بعد از پیغمبر شما تعیین کردید؟ اگر حق تعیین کردن دارید، همینطور که اولش را تعیین کردید، آخرش را هم تعیین کنید. اگر حق تعیین کردن ندارید، همینطور که آخرش را حق تعیین کردن ندارید، معلوم می‌شود که اولش را هم حق نداشتید.
یک بار دیگر. نصفش را من، نصفش را شما. این شیوه‌ی کلاسداری من است. رفتیم خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی، اواخر عمرش، مرحوم آقای فلسفی هم آنجا بود. تا من را آقای فلسفی دید، گفت: آقای گلپایگانی این شیخ، حرف‌هایش را نصفه می‌زند، خیلی طرح خوبی است. می‌گوید: نصفش را من می‌گویم، نصفش را شما بگویید. وقتی نصفش را من گفتم، نصفش را شما گفتید، ذهن فعال می‌شود. جلسه مشارکتی اداره می‌شود. طرف هم حواسش پرت نمی‌شود. سعدیا مرد نکونام… نمیرد هرگز. تو بگو نمیرد هرگز. چون وقتی شما گفتی، من این وسط یک نفسی می‌کشم، به نفع من است. هم شما ذهنت فعال می‌شود. «إِنَّ أَكْرَ‌مَكُمْ عِندَ اللَّـهِ … أَتْقَاكُمْ» (حجرات/13)
حالا این را هم می‌خواهم بگویم، نصفش را شما بگویید. اگر مردم حق تعیین امام دارند، که در صدر اسلام، رفتند سراغ… بعد از پیغمبر رفتند سراغ انتخاب رهبر، اگر حق دارید که تعیین کنید، پس جمع شوید و آخرش را هم تعیین کنید. و اگر حق تعیین ندارید که می‌گویید: امام آخرالزمان را ما حق نداریم، باید خدا تعیین کند. اگر آخرش را حق ندارید، معلوم می‌شود، اولش را هم حق نداشتید، این به آن نگاه کرد، این به آن نگاه کرد، دانه‌درشت‌های کشورها بودند. من دیدم خیلی نارنجک به هوا رفت،
مرد هستید، نارنجک علمی هوا کنید. این تروریست‌های داعش، این انفجارها، مردانگی نیست. آقا بیایند یک ساعت حرف بزنند. ده‌ها سال است،
6- لزوم گفتگوی منطقی میان دانشمندان مذاهب اسلامی
ما گفته‌ایم یک نفر در تلویزیون سعودی بنشیند، یک نفر هم اینجا بنشیند، بدون کوچک‌ترین جسارت، با استدلال حرف بزنند. ما که نمی‌ترسیم. قرآن می‌گوید: «وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَىٰ هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» (سبأ/24) یا تو یا من، یا صاف می‌گوییم یا کج می‌گوییم. بنشینیم و گفتگو کنیم. خیلی این‌ها دستشان خالی است. یک چیز دیگر هم بگویم. وهابیت تا الان که شما نفس می‌کشید، یک سیلی به اسراییل نزده است. حالا گیرم شیعه کافر است. ما کافر هستیم. غیر از ما کافر دیگری وجود ندارد؟‌ شما نباید لااقل به یک کافر دیگر یک سیلی بزنید؟ پنجاه نفر هم از ما ترور کنید؟ فقط کفر ما هستیم؟ نمی‌دانم واقعاً آدم چطور فکر می‌کند؟ می‌دانید چرا قبرستان بقیع لامپ ندارد؟ می‌گویند: اسراف است. انگار تمام لامپ‌های سعودی حق است، فقط یک لامپ اسراف است، آن هم لامپی که بر روی قبر امام حسن(ع) باشد. آخر با این مخ آدم چه بگوید؟ فقط باید نگاهش کنید. این‌ها چه می‌فهمند؟
می‌گوییم:‌ یک سنگ روی قبر امام حسن بگذار، بنویس «هذا قبر امام حسن»، امام هم نگذار، بنویس «هذا قبر حسن بن علی» می‌گویند: شرک است. می‌گوییم: بابا شما روی یک قوطی شکر می‌نویسید، این قوطی شکر است. نوشتن روی قوطی شکر شرک است؟ آدم نمی‌داند با این مخ‌ها چه کند؟ پوک بن پوک بن پوک!!!
اصلاً کسی حق دارد، لغت را معنا کند؟ دندان یعنی چه؟ یعنی لحاف! لحاف یعنی چه؟ یعنی مسواک! مسواک یعنی چه؟ یعنی آفتابه. حیاء هم خوب چیزی است. کسی حق ندارد لغت را معنا کند. شرک یعنی چه؟ هرکاری که می‌کنی، می‌گویند: شرک است، شرک! گرچه چند ماه پیش گفتم، ولی اجازه بدهید، تکرار کنم. چون همه مردم همیشه پای یک کانال که نیستند. خیلی‌ها نیستند، خیلی‌ها هم… این‌ها می‌گویند: هر چه اگر بگویی «لا اله الا الله» این توحید است. فقط باید بگویید: «یا الله»، «یا الله». یا حسن، یا حسین، یا فاطمه، یا ابالفضل، همه‌ی این‌ها شرک است. این فقط توحید است. «لا اله الا الله» می‌گویم: حتماً از حرفت حاشا نمی‌کنی؟ خوب گوش بدهید، این‌ها همه کلمات قصار است. اگر ثوابی دارد، به امیرالمؤمنین(ع) هدیه کنیم. حضرت امیر(ع) خیلی مظلوم بود. به مراتب از امام حسین(ع) مظلوم‌تر بود، به مراتب از حضرت زهرا(س) مظلوم‌تر بود، اول مظلوم حضرت علی(ع) است. مردم دو شاهد دارند، در دادگاه حقشان را می‌گیرند. حضرت علی(ع) در غدیر خم صدهزار شاهد داشت. حقش را نتوانست بگیرد. و کدام مظلوم با صدهزار شاهد نمی‌تواند حقش را بگیرد؟ اجازه بدهید من این را هم بگویم.

7- معنای درست توحید و شرک

قرآن یک آیه داریم، راجع به پرنده، درباره پرنده می‌گوید: «مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّـهُ» (نحل/79) یک آیه هم داریم که «مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّ‌حْمَـٰنُ» (ملک/19) هر دو در قرآن هست. «قُلِ ادْعُوا اللَّـهَ أَوِ ادْعُوا الرَّ‌حْمَـٰنَ» (اسراء/110) فرقی نمی‌کند بگو خدا یا بگو رحمان، هر دو یکی است. می‌گوید این توحید است. چه می‌گوییم؟ امساک یعنی نگه داشتن. این پرنده را در هوا نگه نداشته است، جز خداوند. فقط خدا. می‌گوییم: این توحید است. می‌گوید: این احسنت. احسنت. احسنت. این توحید است. «إِلَّا اللَّـهُ»، «لا اله الا الله»، «إِلَّا اللَّـهُ»، این توحید است. می‌گوییم: یک جای دیگر قرآن را باز کن. قرآن می‌گوید که «يَطِيرُ‌ بِجَنَاحَيْهِ» (انعام/38) «يَطِيرُ‌« یعنی طیران می‌پرد. چطور؟ «بِجَنَاحَيْهِ» با دو بال می‌پرد. یعنی آنجایی را که هم فقط خدا انجام می‌دهد، واسطه دارد. «يَطِيرُ‌ بِجَنَاحَيْهِ» ما هم می گوییم: «لا اله الا الله» ولی این توحید با واسطه اهل بیت است. با واسطه قرآن است. «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» (مائده/35) وسیله ایمان هست، قرآن هست، اهل بیت هستند، همه‌ی این‌ها وسیله هستند. آنجایی را هم که می‌گوید: فقط خدا، فقط خدا، فقط رحمان، آنجا هم باز می‌گوید که پرواز با دو بال است. «يَطِيرُ‌ بِجَنَاحَيْهِ» توسل شرک است؟ وقتی ما می‌گوییم: یا حسین، حدود دویست مرتبه در قرآن این کلمه آمده است، حدوداً حالا من می‌ترسم و آمار دقیق نمی‌دهم. ولی بیش از صد مورد است. «دُونِ اللَّـهِ» یا «دُونِه». آرمش غیر خدا باشد. حسین غیر خدا نیست. «قتل فی سبیل الله» ببینید شما اگر پارچه را در دکان بزازی ببوسی، این را پارچه پرست می‌گویند، اما اگر این پارچه عبای پیغمبر شد و بوسیدی، دیگر شرک نیست. شما هر آهنی را ببوسی، شرک است. اما این آهن چون ضریح پیغمبر شده است، می‌بوسی. شما پوست گاو را ببوسی شرک است، چرم را ببوسی شرک است. اما اگر این چرم جلد قرآن شد، بوسیدی، نمی‌گویند: قرائتی پوست گاو می‌بوسد، می‌گویند: قرائتی جلد قرآن می‌بوسد. این حداقل عقل است.
باید راجع به حضرت علی(ع) چه کنیم؟ بیایید حضرت علی… با چراغانی قصه‌ها را حل نکنید. چراغانی حداقل کار است. این هم باید باشد، چراغانی هم باید باشد.
مثلاً یک آیه در قرآن داریم، «أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ» (مائده/114) نزد حضرت عیسی(ع) آمدند و گفتند: یک مائده‌ای آسمانی، یک طبق غذا از آسمان بیاید، مثل باران که می‌آید، یک طبق غذا از آسمان بیاید، ما نگاه کنیم، اگر یک چنین روزی یک غذایی نازل شد، عربی‌هایی که می‌خوانم آیه‌ی قرآن است. «تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِ‌نَا» آن روز را برای اول و آخرمان عید می‌گیریم. یعنی در طول تاریخ می‌گوییم که روز نزول این مائده، روز عید است. حضرت عباسی، وجود و تولد پیغمبر به اندازه یک طبق غذا نمی‌ارزد؟ یک طبق غذا را عید می‌گویید، آن وقت تولد پیغمبر را عید بگیریم، شرک است؟ تولد امام زمان و عید غدیر شرک است؟
حالا برای حضرت علی… اول اینکه در همه خانه‌هایتان نام علی را بگذارید. ما الان وقتی افتخار می‌کنیم، می‌گوییم: در ایران سه هزار علی آباد داریم. این را لغتنامه دهخدا جمع کرده است. این دلیل بر این است که ایران کشور شیعه است. سه هزار علی آباد داریم. در همه خانه‌ها، علی باشد. علیرضا، علی‌محمد، علی… علی باشد. فاطمه باشد. نگویید: برادرم فاطمه دارد، خواهرم هم علی دارد. خوب برادرت یخچال دارد، خواهرت هم تلفن دارد. پس من تلفن نمی‌خواهم، برادرم تلفن دارد. چرا سر یک سری چیزها نمی‌گویید: همه دارند؟ الان تلفن همراه را دختر دارد، پسر دارد، نمی‌دانم، برادر دارد، خواهر دارد، همه دارند. چرا آنجا نمی‌گوییم: ما یکی داریم. علی که رسید، اسم حضرت علی و ائمه باشد، یک! نهج البلاغه را بیاییم مطرح کنیم. حضرت علی نباید غریب باشد. طلبه‌ها لااقل، پنج‌شنبه‌ها را بگذارید برای نهج البلاغه! جمعه‌ها که تعطیل است. ما خدا لطف کرد و خودمان این کار را کردیم. روزهای جمعه صبح یک ساعت و نیم نهج البلاغه خواندیم. دو سه دور با کم و زیادش، لااقل یک قسمت‌هایی از آن را چند دور مباحثه کردیم. با نهج البلاغه مأنوس باشیم. طلبه‌ها، دبیرها، اساتید دانشگاه، جلسات قرائت قرآن و تفسیر باشد، جلسات نهج البلاغه باشد، اسم علی باشد. حق علی را بدهیم. اگر کسی واقعاً خمس نمی‌دهد، این چرا می‌گوید: آه… می‌گوییم: چه شده است؟ می‌گوید: حق علی بن ابیطالب را خوردند، تو که سهم امام را نمی‌دهی، تو هم حق حضرت مهدی(ع) را می‌خوری. چه فرقی بین فدک و خمس می‌کند؟ فدک حق زهرا بود. من هم واجب است خمس بدهم. اگر می‌گویید: در صدر تاریخ، فدرک را غصب کردند، حق زهرا را ندادند. خود شما هم که خمس نمی‌دهی! چه فرقی بین شما و آن‌هاست؟ آن‌ها حق پدر را ندادند، شما حق پسر را نمی‌دهی. یک کمک‌های مالی، در رابطه با نهج البلاغه، اسم علی، زیارت امیرالمؤمنین(ع) خیلی مهم است. زیارت کربلا خیلی ثواب دارد. پارسال گفتند: حدود بیست میلیون زوار با کم و زیادش پیاده و سواره داشتند.
یک چیزی به شما بگویم. من جوانی‌هایم پیاده یک وقتی رفتم کربلا، بعد دیدم ثواب زیارت پیاده به نجف ثوابش دو برابر ثواب زیارت امام حسین(ع) است. دیدم عجب چرا این را گرفته‌اند، آن را نگرفته‌اند؟ نمی‌گویم از زوار امام حسین کم بشود. ولی می‌خواهم بگویم کاروان پیاده روی به نجف هم جا دارد. چون همان حدیثی که می‌گوید: یک قدم برداشتن در راه زیارت امام حسین(ع) اینقدر ثواب دارد، می‌گوید: اگر در راه زیارت حضرت علی باشد، دو برابر امام حسین(ع) ثواب دارد. ولی عرض کردم. ما نسبت به یک جا خواب هستیم، نسبت به یک جا بیداریم… ببینیم اولویت چیست. با نداشتن مسجد، شما به چه مجوزی حسینیه می‌سازی؟ یکی از این‌هایی که حسینیه می‌سازند، بیایند، با ایشان مصاحبه کنند. روضه می‌خواهی بخوانی، در مسجد بخوان. اول روضه خوان کیست؟ فاطمه زهرا(س)، روضه‌ی غصب حق شوهرش را در مسجد مدینه خواند. فاطمه زهرا روضه خواند. «و اعلموا انّی فاطمه» آمد گفت: بدانید من فاطمه هستم. شروع کرد به گفتن اینکه غدیر خم چه شد. حق شوهر من چطور شد. دومین روضه خوان ما امام زین العابدین بود. در مسجد روضه خواند. در مسجد شام. وقتی اسیر شد در شام، آنجا روضه خواند. شما می‌خواهی روضه بخوانی، در مسجد بخوان. می‌آییم یک حسینیه این طرف مسجد درست می‌کنیم، بعد آن وقت جوان‌ها می‌روند در حسینیه، پیرها می‌روند در مسجد. عین مشک دوغ شده است، کره‌هایش یک سمت است و دوغش یک سمت. نه پیرمردها در حسینیه جوان‌ها می‌آیند و نه جوان‌ها می‌آیند در… آن وقت واگذاری این‌ها باید با هم باشد. یعنی عقل پیر و نشاط جوان باید به هم گره بخورد. نه پیرها حق دارند، جوان‌ها را دک کنند، و نه برنامه جوان‌ها باید دور از مشورت پیرها باشد. قرآن می‌گوید: پیرو و جوان با هم. «طَهِّرَ‌ا بَيْتِيَ» (بقره/125) ابراهیم صد ساله و اسماعیل سیزده ساله، با هم باید مسجدالحرام را تطهیر کنید. راه ما این است.
خدایا! می‌خواهید از اینجا یک سلامی به نجف بدهیم. یک سلام ساده!
«السلام علیک یا ابالحسن، یا امیرالمؤمنین، یا اول مظلوم، و رحمة الله وبرکاته»
خدایا ما را از بهترین طرفداران حضرت امیر، قرار بده. گول خورده‌ها را نجات بده، انس ما را با قرآن و اهل بیت، روز به روز زیاد و دنیا زیارت با معرفت و آخرت شفاعت و جوارشان را نصیب تک تک ما بفرما. کسانی که در راه امیرالمؤمنین و اهل و بیت و قرآن هرگونه زحمتی کشیدند و الان نیستند، همه را با محمد و آل محمد محشور بفرما. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین یاران اسلام قرار بده.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا