مذهبی

موضوع: راه های دعوت به نماز(2)

 

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث ما راجع به دعوت به نماز بود، چگونه بچه هایمان را، همسرمان را، برادر، خواهر، همسایه، شاگرد، را دعوت به نماز کنیم
1- محبوبیت دعوت کنندگان به نماز
یکی از راه های دعوت به نماز این است که مسئول نماز، از بهترین آدم ها باشد. این مهم است. آن کسی که دعوت می کند، در بهشت غیر از اینکه غذاها و لذت های مادی زیاد است، آن کسی هم که دعوت به غذا می کند و غذا می آورد، آدم های خوش قیافه و خوش… «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ»، «إِذَا رَ‌أَيْتَهُمْ…» عربی هایی که می خوانم قرآن است «إِذَا رَ‌أَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورً‌ا» (انسان/19) کسانی که از شما پذیرایی می کنند، انگار در هستند. اگر یک کسی بناست خادم مسجد باشد، پیشنماز باشد، یک آدم محبوبی باشد. مورد قبول باشد. در آموزش و پرورش، در دانشگاه، در پادگان، هر کجا یک کسی را مسئول نماز می گذارید، یک آدم محبوبی باشد. لازم نیست پولدار یا خوشکل باشد، مورد قبول باشد. این مهم است. اگر یک کسی آب می آورد می دهد دست شما، ولی از او بدتان می آید، حتی می گوید: آب می خواهی، می گویم: نه! تشنه است ولی می گوید: از دست تو نمی خواهم آب بگیرم. قرآن بخوانم. قرآن می گوید: به پیغمبری گفتند: «كُنْتَ فِينَا مَرْ‌جُوًّا» (هود/62) تو نزد ما محبوبیت داشتی، چرا ادعای پیغمبری می کنی؟ از محبوبیتت کم می شود. یعنی پیداست یک آدم محبوبی بوده که پیغمبر شده است. یا به پیغمبر اسلام حتی مشرکین می گفتند: محمد امین! یعنی محبوبیت داشت. یک آیه داریم قرآن می گوید: «فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرً‌ا» (یونس/16) من یک عمری در بین شما بودم. شما از من نقطه ضعفی سراغ دارید؟ یک آدم بی مسأله ای باشد. «من اهل بيوتات صالحه» حضرت امیر می گوید: اگر یک کسی را می خواهی گزینش کنی، یک کسی باشد که از خانواده شریفی باشد. البته خانواده شریف غیر از خانواده پولدار است. ممکن است یک آدمی است که پولی هم ندارد ولی همه او را دوست دارند. یک آدم هم هست که خیلی هم پولدار است ولی محبوبیت ندارد. این محبوب بودن مهم است. قرآن یک آیه دارد، توی این آیه یک کاف است. این کاف، کاف شخصیت است.
پس موضوع بحث: راه های دعوت به نماز! یکی این است که محبوبیت دعوت کننده است.
قرآن به پیغمبر می گوید: «خُذ» یعنی بگیر! «خُذ» بگیر! «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً» (توبه/103) از مردم صدقه و زکات بگیر. «وَصَلِّ عَلَيْهِمْ» بر اینها درود بفرست. بعد می گوید: «إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» این «صَلَاتَكَ» یعنی درود تو پیغمبر! ببینید اگر من یک انگشتر بدهم، بگویم این را از مغازه خریدم برای شما، شما می گویی دست شما درد نکند. اما اگر بگویم این انگشتر برای مقام معظم رهبری است، این انگشتر برای امام است، بگویم برای امام است، شما بیش تر لذت می برید. خوب این مهم است. «صَلَاتَكَ» یعنی درود تو مهم است. حالا! دعوت کننده ها یک کسی باشد که محبوبیت داشته باشد.
2- وظیفه ما در برابر تارکان نماز
قانع نباشیم. آخر بعضی ها می گویند آقا ما مسجدمان به راه است، آموزش و پرورش هم نماز هست. کجا نماز هست؟ چند تا شاگرد داری؟ چند تا نماز می آیند؟ برای آن هایی که نمی آیند چه تدبیری کردی؟ اصلاً باید گاهی آدم خصوصی بگیریم… پدرهایی هستند می بینند بچه شان سر کلاس چیزی یاد نمی گیرد. در مدرسه چیزی یاد نمی گیرد. اینها برای بچه شان معلم خصوصی می گیرند. یک مثال دیگر! گاهی سر سفره یک غذایی می دهند، همه می خورند. منتها یک نفر که بیمار است، این خصوصی دست می کند در جیبش یک قرص درمی آورد وسط غذا می خورد. یعنی غذایی که همه می خورند، این باید یک چیزی اضافه بخورد. یگ قرص باید وسط غذایش بخورد. چون این یک بیماری خاص دارد. این را باید کلاس خصوصی بگیریم، کلاس مدرسه کم است. شما یک طلبه می آید، یا یک شخص محترم دیگری می آید، پیشنماز می شود و یک عده هم نماز می خوانند، معلمین ما… ما تقریباً صدهزار تا مدرسه داریم. این صد هزار تا دلشان خوش است که الحمدلله نماز در مدرسه ما هست. می دانم نماز هست، شما که تولید نکردید. بچه هایی بودند که در خانه نماز می خواندند، حالا می آیند. از وقتی شما مدیر مدرسه شدی، چند تا نمازخوان اضافه شده است؟ باید این را حساب کنیم.
یکی از روحانیون می گفت که: مسجد من پر می شود. گفتم: تو ایشان را آوردی یا خودشان می آیند؟ یا از مسجدهای دیگر کم می شوند و مسجد تو می آیند؟ شما وقتی می توانی بگویی که من آخوند خوبی هستم که بگویی مثلاً در این جمعیت جمعی اهل مسجد نبودند، اهل نماز نبودند، تولید شدند. وگرنه شما مریدهای آن مسجد را مسجد خودت می کشی، این که هنر نیست. مثل اینکه آدم پولش را از این جیبش بردارد و در جیب دیگرش بگذارد. این مسجدی بوده، حالا در آن مسجد بوده و در مسجد شما آمده. این هنر شما نیست. چند نفر تارک الصلاة را نمازخوان کردی؟ این مدیر مدرسه، استاد دانشگاه، این روحانی و این آقایان باید حساب کنند که چند نفر را من تولید کردم. من الان بالای بیست سال است که در نماز جمعه تهران سخنرانی نمی کنم. قبل از خطبه ها! برای اینکه چند دفعه دعوت را قبول کردم دیدم نماز جمعه تهران به خاطر من کسی نمی آید، چون مردم تهران زیاد همدیگر را دیده ایم، اما اگر مثلاً اطراف تهران بروم، بروم اطراف کرج، اطراف ورامین، اطراف قرچک، بروم اطراف تهران، می گویند: امروز قرائتی قبل از خطبه ها صحبت می کند، به خاطر من یک بیست نفر اضافه می شود. صدنفر اضافه می شود، می گویم: من می روم آنجا! گاهی وقت ها ده برای من ارزش است، نه تهران! برای این که در تهران من ممکن است نقشی نداشته باشم. اما آنجا که بروم می گویند: قرائتی آمده است، پس برویم ببینیم چی است. ما نباید قانع باشیم.
وقتی خبر شهادت حضرت مسلم به امام حسین(ع) رسید، امام حسین(ع) به بچه های مسلم گفت: شما را بس است. گفتند: بس نیست. بابای ما سهم خودش بوده است، ما هم باید با سهم خودمان دفاع کنیم. هیچ وقت نگویید: بس! ما بخشنامه دولت را انجام دادیم. ما ستاد اقامه نماز… بله! چند نفر را از وقتی شما رئیس دبیرستان شدی، رئیس مدرسه شدی، رئیس راهنمایی شدی، رئیس دانشگاه شدی، رئیس این مسجد شدی، چند نفر تولیدی داشتی؟ چند نفر تولیدی داشتی؟ با افرادی باید خصوصی صحبت کنیم. با حی علی الصلاة این ها مسجد نمی آیند. باید صدایشان زد، هیچ اشکالی ندارد یک افراد فرهیخته ای، آموزش و پرورش انتخاب کند، بگوید آقا شما بروید در مدرسه، مدیر مدرسه لیست بدهد، بگوید: آقا ما این اسامی را داریم این ها نماز نمی آیند. حالا بعضی هایشان هم خانه نماز می خوانند. بعضی ها هم ممکن است نخوانند. این آقایی که نمی خواند اسامیشان این ها است. آن آقا بیاید اینجا دو سه تا بگوید آقاجان! من مدیر مدرسه نیستم، ولی به من گفتند شما نماز نمی خوانی، می خواهم اگر مشکلی داری حل کنم. اگر هم لجبازی که نخوان، خداحافظ! هیچ کس نمی گوید: نخیر! باسمه تعالی من لجباز هستم. بگو آقا مشکلت چیست؟ بلد نیستی، مسأله اش را نمی دانی، آقا را قبول نداری، مشکل چیست که نماز نمی خوانی؟ شبهه ای اگر راجع به نماز داری من کمکت کنم. یعنی همینطور که برای فیزیک و شیمی معلم خصوصی می گیریم. باید برای نماز هم معلم خصوصی بگیریم. نگذارید بچه های ما راجع به نماز کاهل شوند. قانع نباشیم که چند هزار نفر جوان دانشجو و غیر دانشجو معتکف می شوند، همین مقداری که معتکف می شوند، الحمد لله رب العالمین! این نعمت است. اما نگاه کنیم که یک عده هم اصلاً نماز نمی خوانند. مدیر خوب کسی نیست که نگاه به پشت سرش کند بگوید که به به چقدر راه رفتم، مدیر خوب مدیری است که نگاه کند به جلویش که چقدر نرفته است. به نرفته ها نگاه کنیم، تلاش کنیم و به سراغ تولید برویم. به رفته ها نگاه نکنیم که بگوییم: پس من به وظیفه ام عمل کردم.
3- شرکت مسئولان و مدیران در نمازهای جماعت
خود شرکت مدیرها مسأله مهمی است. مدرسه ای را کشف کردم که 95 درصد جوان های دبیرستانی نماز می روند. گفتم: اجبار بوده، الزام بوده، تهدیدی، نمره ای، دیدم نه! گفتم: آخر پس این یک چیز تازه ای است. به طور آزاد، 95 درصد، بچه ها در نماز شرکت می کنند، این یک مدرسه ویژه است. یک تیمی برای بررسی رفتند، بعد دیدند خود رئیس دبیرستان اذان می گوید. دبیر فیزیک قد قامت الصلاة می گوید. دبیر شیمی صف اول است. چون همه مدیران می آیند، بچه ها هم می آیند. اما اگر این ها بروند در دفتر و چای بخورند، خوب برای بچه جاذبه اش کم می شود. بعضی از آقایان هم می گویند: ما می ترسیم قاطی بچه ها برویم ریا شود. چه کسی گفته ریا گناه است؟ بعضی از ریاها ثواب است. زنی که خودش را برای شوهرش آرایش می کند، این ریا است، اصلاً آرایش می کند که شوهرش او را ببیند. اما همین ریا ثواب دارد. این امر به معروف عملی است. وقتی مسئولین مدرسه و دانشگاه رفتند، بچه ها هم می آیند. این یک رقم دعوت و امر به معروف عملی است. خوب!
یک کاری باید برای قرائت صحیح بکنیم. این هم نیاز به یک نهضتی دارد. منتها نهضت یک ساعته! ببخشید نیم ساعته! معذرت می خواهم ده دقیقه! من فکر می کنم ده دقیقه هر کس نمازش غلط است، درست می شود. چون نماز هفده کلمه است. باقی هایش یا مستحب است، می شود نگفت یا تکراری است. هفده کلمه اش را هم دو کلمه اش را همه ایرانی ها درست می گویند. یکی الله اکبر را همه درست می گویند. یکی هم مالک یوم الدین را! آن پانزده کلمه یا حاء جیمی دارد، یا صاد دارد، یا غین دارد، باید با عنایت تلفظ بشود. من فکر می کنم این پانزده کلمه را یک ایرانی ده دقیقه ای یاد می گیرد. یک خورده هم تمرین می کند.
4- مسئولیت دادن به نوجوانان در اقامه نماز جماعت
مسأله دیگر اینکه از دانش آموزان برای زیبایی نمازخانه، مدیریت آن، اذان و اقامه استفاده بشود. به بچه بگوییم آقا، زیباسازی… ببینیم چرا امام حسین(ع) شورش بیش تر از مسجد است. در عزاداری جوان ها احساس می کنند که مدیر هستند. هر هیأتی نحوه تکیه بستنش، واعظش، نمی دانم نوارش، نذرش! در هیأت ها، جوان ها احساس می کنند که خودشان را نشان می دهند. در مسجد باید بیایند پشت سر شما الله اکبر بگویند، هیچ کس هم به اینها محل نمی دهد. نماز می خواند و می رود. یک طوری به این ها مسئولیت بدهیم. تو مسئول این باش، تو مسئول این باش، گاهی هم خلاف می کنند. غلط انجام می دهند. دوشاخ تلفن را به برق می زنند، دو شاخ برق را به تلفن می زنند، خوب بگذار غلط انجام بدهند. چون آدم تا ننویسد، که انشاءش غلط ندارد. اگر خواستیم مسجدها شلوغ شود، یکی از راه های دعوت… این منافقین، این کار را می کردند. به بچه شانزده ساله می گفتند: تو مدیر کل عطسه! تو مدیر کل سرفه! تو هماهنگی بین عطسه و سرفه. همینطور شغل های الکی. حالا ما شغل الکی نمی دهیم. ولی آقا یک نفر مسئول زیبایی مسجد باشد. یک نفر مسئول برقش باشد. یک نفر مسئول صوتش باشد. یک نفر مسئول اذان و اقامه اش باشد. یک نفر مسئول… هر کسی مسئولیتی داشته باشد. این جوان احساس کند یک کاره ای است. دستش به یک کش و واکشی بند است. ولو ممکن است حالا کارش هم درست نباشد. می گویند: ملانصرالدین تخم مرغ می خرید دو ریال می فروخت یک ریال! گفتند: این چه تجارتی است؟ گفت: تجارت نیست ولی دستم به یک کش و واکشی بند است. من تعجب می کنم، گاهی که صندوق های مسجد پول جمع می کنند، خود پیشنماز هم می نشیند پول می شمرد. به تو چه! به یک آدم امینی بگویید پول ها را شما بشمرید. دیگر حالا این اسکناس را هم تو باید بشمری؟ برو حدیث مطالعه کن! ما سی سال در این کشور معاون وزیر بودیم. چون قانون دولت گفته بود، رئیس نهضت سوادآموزی، باید معاون وزیر آموزش و پرورش باشد. در عمرم نه چک امضاء کردم و نه پول شمردم. من آخوندم بیایم و پول بشمرم؟ روحانیون پایشان را کنار بکشند از نمی دانم نظارت و … بله حدیث بنشین و بخوان، نظارت هم بکن. اما فقیرهای مملکت چیست؟ یکی یکی خودم به فقیر بدهم، بشمرم، حسابش را بنویسم، مگر موسسه مالی و اداری هستی؟ شما به جای وقتی که صرف این می کنی… یک مقداری به دیگران اعتماد کنیم. و این اعتماد خیلی کارساز است.
خوب! گرمایش، سرمایش، گاهی وقت ها در یک مدرسه اگر آب گرم کن بگذاریم و آب گرم بشود، بچه ها نماز می آیند. خوب پس مشکلش یک آب گرم کن است؟ حالا!
ما الان امام حسین(ع) علت اینکه بازارش داغ است و حق هم همین است که داغ باشد، این است که امام حسین(ع) شاخ و شونه کش دارد. در هر منطقه ای چهار نفر انگیزه دار، اینها می شوند، صاحبان اصلی هیأت! باقی مردم را هم راه می اندازند. همینطور که امام حسین(ع) یاور دارد، باید نماز هم یاور داشته باشد

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا