حوادث

عاقبت هتک حرمت به دختر جوان

عاقبت هتک حرمت به دختر جوان

 

راه فرار نداشتم . پسری که میگفت جانش هم برایم میدهد و بیقرار بود ….

او با دوست پستش من را قربانی هوس هایشان کردم. انقدر رو سیاه شدم که نمیدانم به خانواده ام چه بگویم؟ پدر من یک کارگر زحمتکش است. وقتی دانشگاه پذیرفته شدم پدرم از خوشحالی بال در آورده بود. پدرم برای اینکه خرج تحصیلم را بدهد خانه کوچکتری خرید تا بدون دغدغه هزینه های تحصیلم را بدهد.

از شهرمان برای رفتن به دانشگاه تهران آمدم. در دنیای مجازی و در شبکه های اجتماعی با پسری به نام حمید دوست شدم. خیلی زود با هم در خیابان قرار گذاشتیم. حمید برای جلب اعتماد من در اولین دیدارمان خیلی رسمی بود.

در ملاقات دوم حمید ماشین آورده بود. در این جلسه قصد صحبت درباره زمان خواستگاری را داشتیم. در حال حرف زدن بودیم که کنار خانه ای ایستاد. به حمید گفتم چرا اینجا ایستادی؟ خندید و به من گفت پیاده شو. من از حرفش ناراحت شدم.

در همان موقع روی گردنم چاقویی گذاشت. حمید و دوستش که منتظرم بودند من را با تهدید چاقو از ماشین پایین آوردند. کوچه خلوت بود و هوا هم تاریک.

با ضرب و شتم آن دو مرا به داخل خانه برده و فیلمم را گرفتند. وقتی داشتیم برمیگشتیم ماشین پلیسی دیدم . خودم را از ماشین حمید به بیرون پرت کردم و از پلیس خواستم کمکم کند. حمید دستگیر شد.

ضرب و شتم دختر جوان حادثه آفرید.

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا