حوادث

سرنوشت زنی در نقش سمر در سریال ترکی عشق ممنوع

سرنوشت زنی در نقش سمر در سریال ترکی عشق ممنوع

تاثیر سریال های ترکی در جامعه ایران / عشق ممنوع اتفاق افتاد

 

پایان سرنوشت زنی که برگرفته از سریال ترکی”عشق ممنوع”بود.

 

سمر و مهندی دیگر این بار در خارج از سریال

«ناباورانه از نوع نگاه ها و رفتار سهیل دریافتم که او به من علاقه‌مند است. او چندین بار حضوری و غیر حضوری سعی کرد به من بفهماند که دوستم دارد و من که مدتی بود در شک و تردید رابطه ای پنهانی با او به سر می‌بردم، سرانجام…»

خلاف میلم ازدواج کردم

راهروی زندان را سپری کردم تا با زنی به گفت‌وگو بنشینم که در قتل شوهرش نقش داشته است زنی که آینده ای مبهم پیش رویش قرار دارد و کسی نمی داند فرداها را می‌بیند یا … .  سرش را زیر انداخته و چادری را روی صورتش کشیده بود، بعد از لحظاتی سکوت گفت: در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور، سرانجام با فرشید خلاف میل باطنی‌ام به دلیل اصرارهای مکرر پدر و مادرم مبنی بر همان طرز فکر همیشگی که دختر باید زود ازدواج کند وگرنه می ترشد ازدواج کردم. پس از این ازدواج سعی کردم به اشکال مختلف از قبیل اینکه دارای همسر خوبی هستم و دستش به دهانش می رسد، به خودم دلگرمی دادم.فرشید پیوسته از این شهر به آن شهر در حال سفر بود و در هرجایی که می توانست زمین می خرید و با دیگر همکارانش شروع به ساختن آن می کرد. گرچه مجبور بودم به دلیل موقعیت شغلی او گاهی مدت‌ها از او دور باشم، ولی چندان دوری او آزارم نمی داد، زیرا ما ارتباط عاطفی چندانی با هم نداشتیم. دو سالی گذشت تا در فراسوی گذشت زمان خدا پرستو، دخترم، را به ما ارزانی داشت و من باز هم خود را برای اندک زمانی به خواب خرگوشی زده و به امور تربیتی فرزندم و نیازهای مختلف او سرگرم کردم تا شاید روح گمگشته زندگی خود را بار دیگر دریافته و در بستر گرمابخش عاطفه‌های مهربانیش دلگرم شوم.در غیاب و نبود فرشید، بیشتر اوقات این سهیل برادر او که دانشجو و مجرد بود، گاهی به من و برادر زاده اش سری می زد. روزها به سرعت در حال عبور از زندگی ناخوشایند من بودند که ناباورانه از نوع نگاه‌ها و رفتار سهیل دریافتم او به من علاقه‌مند است؛ او چندین بار حضوری و غیر حضوری سعی کرد به من بفهماند که دوستم دارد و من که مدتی بود در شک و تردید رابطه ای پنهانی با او به سر می بردم، سرانجام دل به سرابی دیگر زدم و ارتباط ویرانگر خود را آغاز کردم. رفته رفته حس کردم که گویی این بار حسی دیگر به سراغم آمده و در وجودم طنین عشق و محبّت به سهیل را طنین انداز کرده است.

ارتباطم با سهیل بسیار صمیمی شده بود

دیگر ارتباطم با سهیل بسیار صمیمی و گرم شده بود تا جایی که از هر فرصتی و نبود همسرم سعی می کردیم بیشترین استفاده را کرده و روزها را در کنار یکدیگر بگذرانیم .
مدت‌ها گذشت و شوهرم فرشید چنان در فراز و نشیب روزگار در سراب مصرف مواد مخدر گرفتار شد که کارش از ساخت و ساز به مسافر کشی با ماشینی اوراق‌تر از خودش رسید و چوب حراج را به تمامی داشته های زندگی خود زد.گذشت زمان دیگر وجود فرشید را که اکنون چندین بار سابقه زندان و انجام کارهای خلاف را نیز در کوله بار ننگین خود داشت، برایم غیر قابل تحمل کرده بود؛ بنابراین در کمال ناباوری به سهیل پیشنهاد دادم که اگر علاقه‌مند است که از این نقش‌های عروسکی رها شده و برای همیشه در زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنیم، بهتر است وجود برادرش را برای همیشه از صفحه روزگار پاک کند.
در ابتدا این پیشنهاد من برایش غیر قابل هضم بود و به هیچ عنوان حاضر نبود که تن به کشتن برادرش بدهد، اما امان از هوای نفس که او را نیزبه زانو درآورد، تا جایی که من توانستم سرانجام با ترفندهای مختلف، او را به کشتن برادرش راضی کنم.برای عملی شدن این کار شوم، شبی دخترم را برداشته و به خانه پدرم رفتم و با سهیل نیز از قبل هماهنگ کردم که در نبود من از فرصت نهایت استفاده را کرده و کار را تمام کند. سهیل بیچاره نیز که اسیر عشق هوس آلود من شده بود، بار دیگر نیز به ندای درونی شیطان پاسخ داد و در نیمه‌های شب به بالین برادرش رفت و در کمال وقاحت آمپول هوا را در رگ های دور از احساس برادرش جاری  و سپس او را در باغی در اطراف  شهر دفن کرد.

طبل رسوایی ما در سراسر گیتی زده شد

دیری نگذشت که پس از آنکه خبر فقدان فرشید در کوچه های شهر پیچید و همگان از فقدان او با خبر شدند، تا اینکه سرانجام پلیس توانست با سرنخ هایی که از روابط نابهنجار من و سهیل به دست آورد، هر دوی ما را دستگیر کرده و طبل رسوایی ما در سراسر گیتی طنین انداز و نفرین دوست و غریبه به سوی ما روانه شد.اکنون دیر زمانی است که هر دوی ما در پشت میله‌های زندان روزگار تلخ و گناه آلود خود را سپری کرده و در حسرت های بی‌انتها تنها چشم به آینده مبهم خود دوخته و روزی هزاران بار درون ناخودآگاه وجدان خود، به محاکمه افکار پلیدمان می‌اندیشیم .

سریال عشق ممنوع ترکی اتفاق افتاد
سرنوشت زنی در نقش سمر “سریال ترکی عشق ممنوع”

یلدا توکلی – دفتر روزنامه نسل فردا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا