بحث هفته

دکتر امیر محبیان از چالش اصولگرایان میگوید.

شکست اصولگرایان در سالهای اخیر

اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر موفق نبودند. به‌رغم اینکه شانزده میلیون رأی به سبد رأی رقیب روحانی ریخته شد، اما درمجموع نتیجه انتخابات اخیر را به اصلاح‌طلبان واگذار کرده و این نتایج مطلوب اصولگرایی نبوده است؛ بنابراین به نظر می‌رسد پایگاه اجتماعی اصولگرایان مانند گذشته نیست. برخی تحلیلگران دلیل افت اصولگرایی را جای خالی رهبرانی مانند عسگراولادی و آیت‌الله مهدوی‌کنی می‌دانند که هنوز اصولگرایان موفق نشده‌اند چهره‌های بانفوذی را جایگزین این شخصیت‌ها کنند تا مسئولیت رهبری این جناح را بر عهده بگیرد‌. دکتر محبیان، تئوریسین شناخته‌شده اصولگرایی و استاد دانشگاه معتقد است در اهمیت منش بزرگان اصولگرا تردیدی نیست؛ اما زمان آن رسیده که عقل جمعی جایگزین تصمیمات فردی شود. به‌جای تلاش برای ساختن چهره‌های سوپراستار در اصولگرایی باید اکوسیستم تصمیم‌گیری اصولگرایی به‌نحو خردمندانه طراحی شود. در ادامه مشروح گفت‌وگوی دکتر امیر محبیان با زندگی سالم» را می‌خوانید:

*****به نظر شما مهم‌ترین چالش‌های پیش روی اصولگرایان چیست؟ چرا برخی از این افراد دگرگونی‌ها را در برابر سود خود گمان کرده و سخت پایداری می‌کنند و درواقع این افراد در برابر پیدایش نسل نو کنشگران سیاسی اصولگرا ایستاده و اجازه رویش به آن نمی‌دهند؟

جریان اصولگرایی بر پایه باور به ارزش‌هایی شکل‌گرفته و در جامعه میان بخشی مهم از مردم مقبولیت یافته بود که این ارزش‌ها در تطابق با ارزش‌های دینی بود. مشکل ازآنجا شروع شد که بخشی از اصولگرایان گمان بردند چون ارزش‌ها ثابت است پس نیازی به تحول در ادبیات تبلیغ نیز وجود ندارد؛ لذا ادبیات سیاسی،‌ اجتماعی آنان به‌مرور از نسل جدید فاصله گرفت. از سوی دیگر، بعضی از اصولگرایان هم در پی شکست سال ٧۶ گمان بردند که برای جذب رأی حق دارند هر رفتاری را پیش بگیرند؛ ازاین‌رو نزد آنان جذب رأی اصالت یافت و پایبندی به ارزش‌ها از اصالت خارج شد یا حداقل از اولویت افتاد. این دو آسیب باعث پیدایش تصویری جدید از اصولگرایان شد؛ با تصویری کهنه و ناهمخوان با تحولات در اصولگرایی از یک‌سو یا تصویری قدرت‌پرست که برای کسب قدرت به هر اقدامی دست می‌یازد. هر دو این تصاویر با روح اصولگرایی ناهمخوان است و باید با نقد و تحلیل دقیق اصلاح شود.

***********چه عواملی موجب شده جریان اصولگرایی به‌سوی تندروی هدایت شود؛ به‌طوری‌که برخی از چهره‌های اصلی و اصیل این جریان به حاشیه رانده شوند؟

تندروان می‌کوشند با کنارزدن مقدمات لازم برای فعل اجتماعی و سیاسی مستقیماً به هدف دست پیدا کنند. آنان این کار را انقلابی‌بودن تصور می‌کنند؛ درحالی‌که انقلابی‌بودن یعنی آینده‌نگربودن. انقلابی می‌کوشد با نقد اکنون به آینده مطلوب دست پیدا کند؛ اما این‌ها فکر می‌کنند بدون طی مراحل لازم می‌توان به‌سوی نتیجه مطلوب جهید؛ ازهمین‌رو کارهای‌شان ناپخته و فاقد مقبولیت اجتماعی و سیاسی و بلکه بسیار پرهزینه می‌شود؛ به‌عنوان‌مثال، پیشبرد اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محتاج برنامه‌ریزی‌های دقیق و پیگیری در بستر زمان است تا این برنامه‌ها مقبولیت و اثرگذاری پیدا کند. آنان مقدمات را رها کرده و توسط زور می‌خواهند نتیجه را به همگان تحمیل کنند. واکنش مردم هم از همین روست.

*******ناطق نوری به‌وضوح این روزها کنار گذاشته شده است. بهتر نیست اصولگرایان سراغ ناطق نوری، رقیب سال 76 اصلاح‌طلبان بروند و او را به میدان تصمیم‌گیری‌های جناح خود بیاورند؟

آقای ناطق از شخصیت‌های مؤثر و متین اصولگرایی بوده و هست؛ اما ایشان باید خودشان هم به تصمیم قطعی برای درمیدان‌بودن برسند. عملیات درمیدان با زودرنج‌بودن همخوان نیست. باید تحولات ادبیات سیاسی در دو دهه اخیر را درک و با صبر و تحمل، تغییرات را مدیریت کرد.

******چرا امروز موتلفه اسلامی و جامعه مدرسین که تقریباً عمری به اندازه انقلاب دارند کنار گذاشته شده‌اند و درعوض جریان‌های نوظهوری مانند یکتا و پایداری که طول عمرشان کمتر از پیدایی دولت احمدی‌نژاد است، برای جبهه اصولگرایی استراتژی تعیین می‌کنند؟

ظهور جریان‌ها و تشکل‌های جدید اشکالی ندارد؛ به‌شرطی که مجموعه جریان اصولگرا همچون سامانه‌ای قدرتمند پابرجا باشد؛ اما اکنون که لنگرهای کشتی اصولگرایی بریده و کشتی در تلاطم امواج به اطراف پرتاب می‌شود و شوربختانه هرلحظه گروهی نورسیده فرمان را در دست می‌گیرد؛ همگان مقصرند؛ به‌ویژه جریان‌های اصیل که میدان را به‌دلیل ناشناختن فضای جدید سیاسی واگذاشتند.

*****چندی پیش بحثی درباره لزوم تغییر در ساختار اصولگرایی و ایجاد نواصولگرایی در کشور مطرح شده و برخی معتقدند این ساختار نیازمند تغییراست. ارزیابی شما درباره آن چیست؟

نظر صریح و روشن من این است: تا زمانی که اصولگرایی مورد تحلیل جدی قرار نگرفته و نقاط ضعف و قدرت آن شناسایی نشده، نمی‌توان از نواصولگرایی سخن گفت. تغییر ساختار ضروری است؛ اما از یک روش ناقص نمی‌توان با کمک یک روش مبهم خلاص شد.

*****امکان تغییر منشور یا گفتمان اصولگرایی وجود دارد؟

آنچه رخ داده است ازنظر من فاصله‌گرفتن از منشور اصولگرایی و دوری از دیدگاه اصیل اصولگرایی است.من اشکال را در دیدگاه اصولگرایی نمی‌دانم که آن را تغییر دهیم.

****اصولگرایان در انتخابات ریاست‌جمهوری با سازکار جمنا وارد رقابت انتخاباتی شدند. به‌نظر شما جمنا تجربه موفقی برای این جریان به‌شمار می‌رود؟ جمنا توانست به انتظاراتی که از آن وجود داشت جامه عمل بپوشاند؟

جمنا هدف مشخصی داشت و آن رسیدن به سطحی از وفاق و معرفی کاندیدای واحد بود و تااندازه‌ای در این هدف فارغ از نتیجه موفق بود؛ اما تعمیم وظیفه و هدایت و رهبری جناح، قبایی نیست که اندازه قامت جمنا باشد.

******آیا اصولگرایان در انتخابات آتی با سازوکار جمنا وارد رقابت انتخاباتی خواهند شد؟ آیا رفتارهایی مانند استفاده از خواننده‌های زیرزمینی مغایر با گفتمان اصولگرایی نبوده و آیا نشان از تغییر اصولگرایی نیست؟

هنوز قضاوت زود است. به‌گمان من تحولاتی جدید در راه است و این احتمال کم نیست که اصولگرایی به ریل اصلی بازگردد. در نگرش اصولگرایی و منش و روشی که مبتنی برآن شکل می‌گیرد رفتارهای بی‌مبنا جایی ندارد.

****به نظر می‌رسد اصولگرایان همه گزینه‌های خود را در انتخابات‌ مختلف سوزانده‌اند. آیا هنوز هم مهره‌ای وجود دارد که مطرح کنند و با اقبال مردم مواجه شوند؟

آنچه مهم است مهره‌های سیاسی نیست. برای اصولگرایان اندیشه‌ها و اصولی مهم است که آرمان‌ها را می‌سازد. اگر هدف‌گذاری درست انجام شود، مدیران قدرتمند می‌توانند برنامه‌ها را اجرا کنند. دوران تکیه به اشخاص و سوپراستارهای سیاسی گذشته است. به‌جای اشخاص قدرتمند و معروف باید ساختار قدرتمند در اصولگرایی ایجاد شود.

****لاریجانی، مطهری و ناطق نوری از چهره‌های مطرح این جریان هستند که به‌سمت اعتدال آمدند. چرا اصولگرایان به ازدست‌دادن این افراد بی‌توجه هستند؟

لاریجانی و ناطق درجهت اعتدال نیامدند. اساساً اصولگرایی در مسیر اعتدال است. آنچه به‌عنوان تندروی در جریان اصولگرایی دیده می‌شود، خروج از اندیشه اصولگرایی اصیل است: نه یک جریان اصیل مبتنی بر نگرش اصولگرایی.

*****باوجوداینکه اصلاح‌طلبان از حامیان اصلی آقای روحانی هستند چرا او به مکتب اعتدال تأکید می‌ورزد؟

روحانی از پتانسیل‌های اعتدال که در هر دو جناح است، بهره می‌گیرد؛ اما این کفایت نمی‌کند. برای جامعه فعلاً آنچه مهم است شعارها نیست، بلکه عملکردهاست. مشکل ایران درحال‌حاضر نام جریان‌ها و شعارهای آنان نیست؛ کارامدی در حل مشکلات مردم است.دولت‌ها متأسفانه به جای حل مسئله خود به مسئله مردم تبدیل می‌شوند.

****آقای عسگراولادی و مهدوی‌کنی از چهره‌های کاریزماتیک و اثرگذار اصولگرایی بودند. چرا هنوز این جریان نتوانسته چهره‌های بانفوذی را جایگزین این شخصیت‌ها کند تا مسئولیت رهبری اصولگرایی را عهده‌دار شوند؟

در اهمیت تأثیرگذاری منش بزرگان اصولگرا چون عسگراولادی و مهدوی بر رفتار جناح تردیدی نیست؛ اما زمان آن رسیده است که عقل جمعی جایگزین تصمیم‌های فردی شود. به جای تلاش برای ساختن چهره‌های سوپراستار در اصولگرایی باید اکوسیستم تصمیم‌گیری اصولگرایی به‌نحو خردمندانه طراحی شود.

****باتوجه به نتایج انتخابات اخیر و حضور چهره‌های جدیدتر در رأس اصولگرایی و مباحثی که درباره نواصولگرایی مطرح می‌شود، نظر شما درباره آینده این جناح چیست؟

جریان اصولگرایی به‌رغم اینکه روند مطلوبی را طی نکرده و طی بیست سال گذشته سردرگم عمل کرده است، اما آینده خوبی را در برابر جریان اصولگرایی می‌بینم.

نویسنده : لیلا کاظمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا