حوادث

تو را خدا کمکم کنید به خانه برگردم- دوستی در فضای مجازی

تو را خدا کمکم کنید به خانه برگردم- دوستی در فضای مجازی

یک ماه بعد ساسان دوباره زنگ زد و این بار 5 میلیون تومان پول درخواست کرد. از دست باج‌خواهی‌های او دیگر به تنگ آمده بودم؛ نمی دانستم چه کنم؛ بهترین راه را این دیدم که موضوع را با مادرم در میان بگذارم، اما او هم گفت: ساکت باش و این ماجرا را برای هیچ کس تعریف نکن تا ببینم چه خاکی می‌توانم بر سرم بریزم، دیگر به تلفن‌های ساسان جواب نمی دادم تا اینکه دیروز با عصبانیت به منزل ما آمد و فیلمی که در گوشی اش بود را برای پدرم پخش کرد، با دیدن فیلم، حال پدرم وخیم شد و با پرخاشگری من را از منزل بیرون کرد و …..
همه چیز از دوستی اینترنتی من شروع شد؛
دختر جوان وارد اتاق مشاوره مرکز آرامش پلیس شد و در حالی که اشک می ریخت، گفت: کمکم کنید .
روی صندلی نشست و بعد از چند لحظه گفت:چند ماهی از دوستی من و امید می‌گذشت، من با او در یکی از شبکه های اجتماعی آشنا شده بودم و برای اینکه بیشتر او را بشناسم، گاهی وقت ها به طور پنهانی در پارک با هم قرار می گذاشتم.
یک روز که در منزل نشسته بودم، ساسان شوهر خواهرم به من زنگ زد و گفت : فیلمی از تو دارم که اگر پخشش کنم، آبرویت می‌رود ! از تهدیدش سردرنمی آوردم ، نمی دانستم درباره چه صحبت می کرد؟ گفتم این چه حرفی است که می زنی، من کار خلافی انجام نداده ام که بخواهم از پخش شدنش بترسم.ساسان ادامه داد، یعنی می خواهی بگویی که تو با کسی رابطه نداری، اما من فیلم تو و آن پسر جوان که همدیگر را در پارک می بینید، دارم. با شنیدن این حرف جا خوردم، ساسان گفت اگر باور نداری ایمیلت را باز کن تا فیلم را برایت ارسال کنم.به سرعت گوشی را زمین گذاشتم و به سمت لپ تاپم رفتم و وارد ایمیلم شدم، بله راست می گفت او من را تعقیب کرده بود و از من و امید که در پارک در حال حرف زدن بودیم، فیلم گرفته بود. نمی دانستم چه کار کنم، ساسان دوباره زنگ زد و گفت: فیلم را دیدی؟ گفتم : بله پرسیدم : حالا از من چه می خواهی؟
ساسان با کمال پررویی گفت: فعلا دو میلیون پول برایم جور کن؛ بد جوری گرفتارم، چاره ای نداشتم، مخفیانه دو تا از النگوهایم را فروختم و پولش را به او دادم .
یکی دو هفته گذشت، اما دوباره ساسان تقاضای پول کرد و این بار سه میلیون تومان پول می خواست ، این بارهم چند تا از طلاهایم رافروختم و به او دادم و از او خواستم فیلم را پاک کند؛ او هم گفت باشد .
موضوع را با مادرم در میان گذاشتم
یک ماه بعد ساسان دوباره زنگ زد و این بار 5 میلیون تومان پول درخواست کرد؛ از دست باج خواهی های او دیگر به تنگ آمده بودم، نمی دانستم چه کنم؛ بهترین راه را این دیدم که موضوع را با مادرم در میان بگذارم، اما او هم گفت: ساکت باش و این ماجرا را برای هیچ کس تعریف نکن تا ببینم چه خاکی می توانم بر سرم بریزم، دیگر به تلفن های ساسان جواب نمی دادم تا اینکه دیروز با عصبانیت به منزل ما آمد و فیلمی که در گوشی اش بود را برای پدرم پخش کرد، با دیدن فیلم، حال پدرم وخیم شد و با پرخاشگری من را از منزل بیرون کرد.
حالا من نمی دانم به کجا بروم و به چه کسی پناه ببرم، وقتی برای امید ماجرا را تعریف کردم، او هم گفت: چون خانواده آنها هم با این جور ارتباط های پنهانی مخالفند، نمی توانم تو را به منزلمان ببرم و آب پاکی را روی دستم ریخت. کمکم کنید به خانه برگردم.

میخواهم به خانه برگردم
تو را خدا کمکم کنید به خانه برگردم- دوستی در فضای مجازی

یلدا توکلی – روزنامه نسل فردا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا