حوادث

از فریب خوردن تا زندان رفتن

از فریب خوردن تا زندان رفتن

زنی با فریب خوردن از مرد دلخواهش و به خاطر جک کشیدن به اندازه میلیارد دستگیر شد. به گفته این زن 34 ساله این زن توسط مرد مورد علاقه خود اغفال شده است و زندگیش نابود شده است. این زن که نامش مرجان نام دارد در کلانتری طبرسی جنوبی مشهد اعلام کرد: از وقتی بچه بودم مشاجره های پدر و مادرم را میدیدم زمانی که ازدواج کردم زندگیم معمولی بود. شوهرم با اینکه مرد بدی نبود به عواطفم توجهی نداشت.
او گفت: همین بی توجهی به عواطفم سبب شد با اینکه دو فرزند داشتم با پسری از آشنایان قدیمیم که از همسرش جدا شده بود رابطه عمیقی پیدا کنم. البته دیدار ما خیلی اتفاقی بود. برخورد این پسر بسیار صمیمانه بود. ما در شبکه های اجتماعی با هم ارتباط داشتیم.

لو رفتن رابطه پنهانی ما باعث شد شوهرم طلاقم دهد. من هم بچه هایم را به این امید که با جلال ازدواج کنم ول کردم. بعد از طلاق رابطه ام با جلال بیشتر شد. او به من قول داد در اسرع وقت با من عقد دائم کند و با این وعده مرا عقد موقت کرد.
جلال برایم نقشه کشیده بود . کارهای چکی خود را به من ارجاع میداد. وقتی دلیل کارش را پرسیدم گفت میترسم زن اولم درباره داراییم ادعایی کند. اما من ساده نفهمیدم برایم چه خوابی دیده است. او بعد از چک کشیدن های بی محل من که در بازار خرج کرده بود فرار کرد. هفته ها از او خبر نداشتم تا متوجه شدم باردارم. سروکله افراد طلبکار پیدا شد. من با یک میلیارد چک بی محل ماندم که باید جواب طلبکارها را بدهم.

بعد از اعلام شکایت مرجان پلیس به دنبال دستگیری مرد شیاد بود.

اعترافات تلخ زن خیانتکار:

با بیرون کشیدن من از مخفیگاهم به وسیله پلیس ، به من دستبند زدند و تمام ظلم هایی که در حق همسر و بچه هایم کردم از جلوی چشمم عبور میکردند.  این زن تا چند ساعت دیگر به زندان منتقل میشود. این زن درباره زندگیش گفت در خانواده ای با سطح متوسط رشد کردم. والدینم اختلاف جزئی داشتند. در خانواده ما شرایط برای تحصیل فراهم بود. در زمان نوجوانی به پسر همسایه مان علاقه مند شدم. بعد از اینکه از آن محله رفتیم رحمان را از یاد بردم. در رسته روانشناسی تحصیل کردم. بعد از اینکه درسم تمام شد با مهرداد ازدواج کردم. او پسر بامحبتی بود و خیلی ایده آل بود. بعد از اینکه با مهرداد ازدواج کردم ناخودآگاه یاد رحمان افتادم. همش در فکر او بودم. اول ازدواج به دلیل سرد بودن من همسرم بهانه میگرفت.چون من در رفتارم تغییری نکردم همسرم هم دیگر کاری به کارم نداشت. من دو فرزند پسر داشتم با این وجود به مهرداد علاقه زیادی نداشتم تا اینکه خیلی اتفاقی در خیابان رحمان را دیدم. رحمان از زنش جدا شده بود. وقتی سوار خودرویش شدم خیلی نگران بودم. با فریب خوردن با حرفهای عاشقانه رحمان ترسم ریخت. دیدار من و رحمان زیاد شد. در فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم. رحمان به من گفت از همسرم طلاق بگیرم و فرزندانم را رها کنم و با او ازدواج کنم. با بهانه گیری زندگی شوهرم را هم بهم ریختم و شرایط زندگی را برایش تلخ کردم. مهرداد با دیدن این شرایط برای جدا شدن رضایت داد و حصانت پسرهایم را گرفت. من چندین ماه برای رحمان به انتظار نشستم تا قدمی بردارد و ازدواج کنیم. با وجود رابطه عمیقمان رحمان از عقد دائم حرفی نمیزد. رحمان کارهای حقوقیش را به من سپرد و به نام من چک صادر میکرد.شرکت ورشکست شد و رحمان فراری شد. من برای فرار از طلبکارها پنهان شدم اما بالاخره دستگیر شدم.

خیانت به همسر

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا