حوادث

آرزوی پولدار شدن نابودم کرد

آرزوی پولدار شدن نابودم کرد

  از بچگی دختر بلند پروازی بودم و همیشه مادرم به من می گفت تو مثل خواهران دیگرت، قانع نیستی. بعد از طی کردن دوران دبیرستان که مدام برایم خواستگار می آمد،با توجه به موقعیت مالی زندگی ما، اکثر افرادی که به خواستگاری ام می آمدند، شبیه به ما بودند و ثروت آنچنانی نداشتند. درنتیجه من هم با ازدواج آنها مخالفت می کردم تا اینکه مردی پولدار پیدا شد، مردی که …..

از بچگی،دختر بلند پروازی بودم

زن جوان در راهروهای دادگستری، این طرف و آن طرف می رفت.سرگردان بود، وقتی روی صندلی نشست تا نفسی تازه کند، به سراغش رفتم و از او خواستم تا دلیل آمدنش را به دادگاه خانواده بگوید. زن آهی کشید و گفت آمده ام طلاق بگیرم .
سکوت کرد و بعد از لحظاتی گفت: از بچگی دختر بلند پروازی بودم و همیشه مادرم به من می گفت تو مثل خواهران دیگرت قانع نیستی.بعد از طی کردن دوران دبیرستان که مدام برایم خواستگار می آمد، با توجه به موقعیت مالی زندگی ما، اکثر افرادی که به خواستگاریم می آمدند، شبیه به ما بودند و ثروت آنچنانی نداشتند؛ درنتیجه من هم با ازدواج آنها مخالفت می کردم. تا اینکه از بین این خواستگارانم، حمید که آن موقع هنوز از همسرش جدا نشده بود و سه فرزند هم داشت و بسیار پولدار بود ، به خواستگاریم آمد؛ او می گفت همسرم ناسازگار است و با هم زندگی نمی کنیم؛ من که برق پول چشمانم را کور کرده بوده، به این حرف ها توجهی نداشتم و در نتیجه علیرغم مخالفت های شدید خانواده، با او ازدواج کردم. اوایل زندگی هر چی می گفتم برایم می خرید و من هم خیلی خوشحال بودم که با مرد ثروتمندی ازدواج کردم. از اینکه با خانواده های پولدار رفت و آمد داشتم و به سر و وضع خودم می رسیدم، احساس شعف می کردم ولی به مرور که از همسرش طلاق گرفت و بچه ها را به من سپرد، مشکلات زندگی هم کم کم خودش را نشان داد. دخترانش با من سازگاری نداشتند؛کارهای شخصیشان را انجام نمی دادند و همیشه به عنوان یک رقیب به من نگاه می کردند.

یکی از آنها همان اوایل ازدواج کرد، اما الان که هشت سال از آن زمان گذشته،طلاق گرفته و دوباره به خانه برگشته است . من هم صاحب دو فرزند هستم.
همسرم بیشتر ازگذشته، نسبت به من کم محلی می کند
در طول این مدت، همسرم بیشتر ازگذشته نسبت به من کم محلی می کند.مقابل فرزندانش، من را تحقیر کرده وکلمات رکیک به کار می برد وبا بهانه جویی از من می خواهد تمام کارهای منزل را انجام دهم و اکنون هم دو ماه است که رفته شمال-زمینی در شمال داشت و قصد ساخت آن را دارد-بدون اینکه بدانم،ناگهان غیبش می زند و متوجه شده ام که در آنجا با زنی آشنا شده و الان نمی دانم با این دو بچه و زندگی که برایم پیش آمده، چه کار کنم من در حقیقت با ثروت همسرم ازدواج کردم و الان می فهمم که چه اشتباهی مرتکب شدم.حالا به دادگاه آمده ام تا طلاق بگیرم؛چون خیلی اشتباه کردم و حالا پشیمانم .

نابودی به دلیل آرزوی پولدار شدن
پولدار شدن من نابودم کرد.

یلدا توکلی – روزنامه نسل فردا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا