فرهنگ و هنر

معرفی کتاب جای خالی سلوچ / از آغاز نبودن سلوچ آغاز می‌شود ، محمود دولت ابادی

معرفی کتاب جای خالی سلوچ / از آغاز نبودن سلوچ آغاز می‌شود ، محمود دولت ابادی

معرفی کتاب جای خالی سلوچ / از آغاز نبودن سلوچ آغاز می‌شود ، محمود دولت ابادی

“جای خالی سلوچ” از آغاز نبودن سلوچ آغاز می‌شود، او درپرده‌ نخست ازنمایش بیرون می‌رود و بحران نبودنش جای او را می‌گیرد. در پرده‌ دوم همسرش مرگان که حالا نیمی از وجودش را گم کرده، آشفته و بی‌قرار مانند شیری خسته؛ اما زنده سه فرزندش را به دندان می‌گیرد. عباس، ابراو و هاجر. محمود دولت‌آبادی استاد شروع داستان است. داستان را از آنجا که باید شروع می‌کند و بعد از خواندن سحرکلامش گاهی به عقب بازمی‌گردد. دغدغه‌ دولت آبادی زبان فارسی است. کسی که قاطعانه اصطلاحات نامفهوم و فراموش شده‌ کردی و خراسانی را به تنه‌ داستان می‌چسباند؛ اما هنرمند سختی را حتی درست و به‌اندازه به هنرش می‌پاشد. هنر دولت‌آبادی هرگز دلتان را نمی‌زند.­ نبودن سلوچ، یخ می‌زند و در این سرما عباس و ابراو نان‌آوران گرسنه خانه می‌شوند. رفتن سلوچ در مرگان عشقی می‌آفریند که سال‌ها فراموشش کرده بود؛ اما مرگان به هر زحمتی که باشد، شوی خود را فراموش می‌کند. ” مرگان حتی فرصت بوسیدن فرزندانش که حالا نان‌آور زندگی‌اش شده‌اند را ندارد. بیان مهر گویی، خود بیگانه‌ترین خصلت او شده بود؛ گرچه جوهر مهر عمیق‌ترین خصلت مرگان بود. احساس مهربانی مرگان غصب شده بود. شاید بشود گفت تاراج…” مرگان لباس جنگ به تن می‌کند، جنگی همیشگی بر سر زمین در روستا. مرگان بیش از همیشه تنهاست و نبودن سلوچ او را به تعبیر مردم روستا بدقلق ساخته‌است. داستان دولت‌آبادی روایت کودکان و نوجوانانی است که زودتر از موعد زن یا مرد می‌شوند.

معرفی کتاب جای خالی سلوچ / از آغاز نبودن سلوچ آغاز می‌شود ، محمود دولت ابادی

عباس پسر بزرگ سلوچ منفی‌ترین شخصیت داستان و قماربازیش باری روی “جای خالی سلوچ ” است. عباس به بلا بدل می‌شود بلایی عزیز.” عباس و درد یکی هستند، یکی بودند و این دویی یگانه که دیگر تمیزشان از هم دشوار شده بود زخمی بود بر قلب مرگان.” ابراو پسر کوچک‌تر؛ اما عاقل‌تر مرگان است “غم نان اگر بگذارد” و هاجر دختر دوازده ساله‌ مرگان که داستان نفرت‌انگیز فقر او را به خانه‌ مردی با موهای جوگندمی که همسرش در آستانه‌ مرگ است، می‌کشاند و این کلیشه صحنه‌ هنرنمایی محمود دولت‌آبادی و بی‌نهایت به خاطرات مادربزرگ‌هایمان شبیه می‌شود. مرگان با دروغ “جای خالی سلوچ” را پر می‌کند و برای فرزندانش تکیه‌گاهی خیالی می‌سازد؛ اما کسی جز فرزندانش زنده بودن سلوچ را باور نمی‌کند، مرگان تنهاتر از هر زمانی است و نگاه نامردان روستا، آرام آرام تغییر می‌کند و یک زن حتی اگر مرگان باشد، روزی خسته و ناامید، سپر می‌اندازد و تسلیم می‌شود. بهاء الدین خرمشاهی دراین‌باره می‌نویسد:” برای آنکه از شدت همدلی و همدردی‌ام با آدم‌های رمان کاسته شود، به خودم می‌گویم آنها واقعیت ندارند. دولت‌آبادی از خودش ساخته است؛ اما این فریب خود یک ثانیه دوام می‌آورد.”

معرفی کتاب جای خالی سلوچ / از آغاز نبودن سلوچ آغاز می‌شود ، محمود دولت ابادی

دولت‌آبادی نویسنده‌ نام‌آشنای کتاب بزرگ ” کلیدر” در “جای خالی سلوچ” نیز خواننده رابه روستایی در شرق ایران می‌برد. روستایی که سراسر بی‌رحمی است. دولت آبادی روی تصویر ذهنی پیشین شما از فضای سرشار از مهربانی و صفا و صمیمیت روستا بی‌رحمانه خط می‌کشد و ابعاد فاجعه‌بار فقر را مبالغه‌آمیز؛ اما مؤثر به نمایش می‌گذارد. فقری که گوش برادر را می‌جود و مادر را با تراکتور نشانه می‌رود… نویسنده‌ای که با کلیدر بسیار به جایزه‌ نوبل نزدیک شد، “جای‌خالی سلوچ” را بلافاصله پس از آزادی از زندان ساواک و در مدت هفتاد روز نوشت. داستان دردی بی‌انتها. داستان انسانی به نام مرگان که مردانه روی پاهای زنانگی‌اش می‌ایستد. پایان داستان وهم‌آلود است.”جای خالی سلوچ” در خیال مرگان تمام می‌شود جایی که شاید هرگز خالی نبوده است.

معرفی کتاب جای خالی سلوچ / از آغاز نبودن سلوچ آغاز می‌شود ، محمود دولت ابادی

جای خالی سلوچ کتاب نسبتا قطوری است؛ اما به شدت روان است. فضای رمان گاهی به داستان‌های کوتاه اما به هم مرتبط نزدیک می‌شود. یک داستان را تمام می‌کنید و داستان بعدی همانجا آغاز می‌شود. مشتاقانه پای داستان دولت‌آبادی می‌نشینید شاید اندکی از “جای خالی سلوچ” پر شود.

معرفی کتاب جای خالی سلوچ / از آغاز نبودن سلوچ آغاز می‌شود ، محمود دولت ابادی

نویسنده : ریحانه نعمتی

همچنین بخوانید

یک نظر

  1. در این داستان رنج و فقر یک زن روستایی خلاصه می شد نا امید کننده عباس پسر سلوچ بع عنوان حامی مادر می تونست کار کنه و زندگی رو به نحو خوبی ادامه بده اما نویسنده کتاب با بی رحمی از عباس هیولا ساخت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا