فرهنگ و هنر

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

اگر بپذیریم که مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است و اندیشه در تقریر فلسفی‌اش، حاصل شعور و کنش فردیِ خاصِ یک نویسنده است، آیا می‌توان برای این پدیده، نسبت جغرافیاییِ خاصی را هم پذیرفت؟! ظاهراً در مواجهه با نظم، هنجار و مناسبات اجتماعی که معرف شاخصه‌ای بین الأذهانی اند، این قاعده را دچار مناقشه می‌بینیم! نویسنده‌ی ادبی با واژه در تقابل و کنش است و اینجاست که زبان، بافت پیام و معنای تجریدی می‌شود. از همین رو امروزه دیگر ادبیات و هنر، الزاماً روایت مندی دنیای بیرونی بر سبیل زبان نیست؛ چرا که زبان در معاصرت خویش واسازی جهان و آنارشیسم است. ویتگنشتاین می‌گوید: “زبان من، جهان من است و مرزهای این زبان، مرزهای جهانم را تعیین می‌کند!”اما آنچه که مشخصاً به این مقاله برمی گردد درکنار تاریخ عینی ملت کُرد که شرح رخدادها و وقایع این ملت دیرینه را به عهده دارد، به تشریح اجمالی واقعیاتی بپردازیم که ریشه در کیفیت و شخصیت هر ملتی خصوصاً ملت کُرد آنگونه که در مایملک معنوی‌اش مثلاً ادبیات و شعرش هست! شناخت ادبیات معاصر کُرد، چنانچه بارها درباره‌اش قلم زده‌اند، بنظر می‌رسد مغفول مانده و به عنوان یک شاخصه‌ی حائض اهمیت در ادبیات بلوک شرق خصوصاً خاورمیانه، نیازمند شناختی عمیق و همه جانبه از حیث فنی و تاریخی است. چرا که ادبیات کُردی بر گستره‌ی عظیمی از دستگاه اندیشه و اتمسفرهای زبانی در حال سیلان است و ظرائف و دینامیزم ساخت‌های معنایی و فرمیِ خاص خودش را به شکل ویژه‌ای دنبال نموده است. بی شک برای پرداختن به ادبیات کُردی (سوای مرزهای سیاسی)، نبایست از ابعاد معرفتیِ عینی و ذهنی و همچنین از اشاره به آثار کتبی و شفاهی آن غافل بود؛ اما مجال اندک این مقال، از بعد شفاهی و فولکور آن گذشته و شرح ایجازی منحصراً راجع به جایگاه نویسندگان و مؤلفه‌های نگاهشان را پیش می‌گیریم. شعر و ادب از سالهای کهن مابین این قوم رواج داشته، از “احمد خانی” که لقب “فردوسی کُرد” دارد -و حتی بسیار پیش از وی- تا قاضـــی محمد و شیرکو بیکـــس و بختیارعلـــی که از شاعران و نویسندگان امروزین این قوم هستند. ادبیات آوانگارد کردی، روندی است که در حفظ معاصرت خویش، از وقایع روزگارش غافل نبوده، و در تب و تاب کنش و واکنش با مسائل روز ادبی به حرکتی محسوس رسیده است. این نوع ادبیات همانند یک رویه‌ی آوانگاردیسمی، ذاتأ حرکتی است انقلابی که خواستار عرضه‌ی خود و خطرکردن در شکستن تابوها است. این میل از راه نوگرایی، به پرسش گرفتن ادبیات معهود گذشته تا امروز است. اما تا چه میزان توفیق کسب نموده جای شایبه است؛ زیرا نوگرایی آنچنان که در جوامع مدرن پیاده شده در جامعه‌ی امروز کُرد، رخ نداده است و به صورت بنیادین و اصولی گذشته‌اش را متحول نساخته است. یکی از مؤلفه‌های دینامیزم به سوی جامعه‌ی مدرن، دور شدن ذهنی از جامعه‌ی بسته (به تعریف جورج اورول) و به چالش کشیدن ایده‌ها و متدهای معرفتی و فکری است. معرفتی نوین که اساسش بر عقلانیت نوین، آزادی و اندیشه‌ی انتقادی استوار باشد.

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

لذا ادبیات و شعر کُردی را می‌توان به چهار رویکرد در قبال نوخواهی تقسیم نمود:

1- عده‌ای که هنوز اعتقاد به حفظ ارزش‌ها و هنجارهای کهن و کلاسیک دارند!

2- بخشی که به تغییرات رسیده‌اند اما از کنش گری با این فضای جدید اِبا دارند و از آن تلویحاً می‌پرهیزند.

3- بخشی که این نوگرایی را شرح و نقد می‌کند اما تلقی درست و منسجمی از آن ندارد.

4- و بالاخره عده‌ای که روح این جنبش تجدید نظرطلبانه را درک نموده و با نگاه به پدیده‌ها و تحرکات عصر جدید، در راه سلامت و سازندگی آن می‌کوشند.

به عقیده‌ی بسیارانی، سرآغاز نوگرایی ادبی در کردستان عراق تحت نام استاد “گــوران” صورت می‌پذیرد که با عنایت و اشراف به ادبیات کلاسیک، آنرا تا حدودی متحول نمود و گام جدیدی را در این عرصه پی ریزی نمود. از طرفی دیگر به واسطه‌ی فجایع سیاسی روز همچون بمباران حلبچه و کشتار دسته جمعی کردها، بخش عظیمی از این ادبیات را “ایدئولوژی زده” شده که تقریبأ دستاورد حداقلیِ مبانیِ زیبایی شناسیک در فرم و زبان را داراست. اما کسانی هم از دل این بحران‌ها، آثار شگرفی به دست می‌دهند تا همچنان صدای این ادبیات اقلیت در خاورمیانه را به گوش جهانیان برساند، از رفیـــق ســابیر گرفته تا شیرکو بیــکس و لطیــف هملت و بخــتیارعلی و…

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

این ادبیات از دو حیث می‌تواند قابلیت‌های ویژه‌ای را برنموده کند:

1- محتوا و بینش

2-فرم و زیبایی

در بخش محتوا می‌توان به گذار از مفاهیم صرفاً تعالی خواه، گرایش به بافت‌های بینشی ملّوّن (پورآل)، پرهیز از دوآلیسم مألوف سیاسی و فراروی از رمانتیکی گری اشاره نمود. از حیث فرم و ساختار نیز می‌توان از شکل‌های جدید استفاده از استعاره، لحن گردانی، جزیی نگری، چند فرمی، پارودی، چندصدایی، گفتمان‌های متعدد و متفاوت، استفاده از زبان محاوره، اقبال به فردیت را نام برد. این فعل و انفعالات را با توجه به تاریخ ادبی کُردی، به ادبیات نسل چهارم تعبیر نمود. افزایش سطح سواد و آگاهی روزافزون نسبت به تئوری‌های ادبی/فلسفی و تلاش‌های جامعه مدنی و نهادهای اجتماعی برای باز شدن فضای فکری جامعه، گسترش نهضت ارتباطات جهانی (انفورماتیک) و ارتقای سطح معرفت شناسی، نتیجه‌ی تمامی این تحولات چشمگیر در ادبیات، شعر و داستان کُردی است. شعر کلاسیک کُردی به مانند شعر کلاسیک فارسی، شعری ذهنی گرا و درون نگر بود. اما امثال بختیارعلی با ارائه‌ی آثار آوانگارد، ثابت نمود که برخلاف ادبیات کلاسیک، معیار زبان می‌تواند جهان و اشیاء باشد و صرفاً وصف الحال خویش نیست! برای سنجش این وضعیت، به ابژه‌ها استناد می‌کند و خاصه در داستان “آخــرین انار دنیــا” یک اثر هنری را به اصل جوهری خود در تعاریف امروزی‌اش به شکلی خلاقانه ترسیم می‌کند. ابزار وی زبان است و برای رسیدن به این ذات، از نحو معهود گذشته و بواسطه ی کاستن از اقتدار زبان راوی، حضور و گفتمان هر کدام از شخصیت‌های داستان را تعینِ تجریدی می‌بخشد. این است که فرم‌های ذهنی مستعمل و کلیشه‌ای را به سمتی بدیع سوق می‌دهد. بختیارعلی با زبانی معنادار که از وقایع -چه زیبا و چه زشت- اطراف خود و جهان خود، خلاقانه دست به روایت گری می زند و خاصه در اثر مذکور، تقریری نو بر رئالیسم جادویی می نگارد. هرچند نبایست از ترجمه‌ی فارسی مــریوان حــلبچه ای یاد نکرد.

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

از منظر پساساختارگرایانه که با نگاه به متنف به ناخودآگاه آن می‌پردازد و واکاوی ویژگی‌های آشکار و پنهان متن را وانمود می‌کند و جستار و انکشاف شیءها (به تعبیر هایدگری اش) که متن بر آن سرپوش گذاشته را مورد بررسی قرار می‌دهد، شعر و ادبیات کُردی را می‌توان به چند دسته تقسیم نمود:

از انقلاب نوین ادبی کُردی که خاصه در شعر اتفاق افتاد نام کسانی مثل گوران، شیخ نوری شیخ صالح را می‌شود ذکر نمود و همچنین از شاگردان گوران که کامران مکری و کاکی فلاح از این نمونه‌اند. فرآیند نوگرایی دهه هفتاد در دو نحله‌ی شعری به نام‌های “دیدگـــاه” و “کـِـفری” ایجاد می‌شود. بانیان مکتب دیدگاه، شیرکو بیکس، حسین عارف و جلال میرزا کریم که اغلب از شاعران و نویسندگان سلیمانیه‌ی عراق بودند. مکتب کِفری را افرادی مثل لطیف هملت، فرهاد شاکلی و احمد شاکلی بنا نمودند. شاعران مستقلی نیز در این دهه خوش درخشیدند مانند: رفیــق سابیر، انور جاف، عبداله پشــیو، انور قادر مــحمد، نوزاد رفعــت و عباس عبداله یوســف.

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

گروهی از شهر اربیل در دهه‌ی هشتاد تحت عنوان “طلیـــعه” شکل گرفت که عبارت بودند از: انور مسیفــی، عباس عبداله یوســف، فرهاد پیربال، سباح رنجـــدر، هاشــم سراج و جــلال برزنجی. در دهه‌ی نود هم افرادی مثل: مهاباد قره داغی، قباد جلی زاده، محمد عمر عثمان و فرید زامدار شهره بودند. اما مؤثرترین و برجسته‌ترین چهره‌ی ادبی این دهه، “بختیارعلی” شاعر و رمان نویس روشنفکر است که به همراه چندین نفر دیگر که ذکر نامشان رفت، طلیعه دار حقیقی دگرگونی ادبی/هنری کُردی هستند.

 

نسل چهارم را هم با رضا علی پور، ابراهیم احمدی، محمد موفقی، شهاب شیخی، کمال امینی، انور هوژبری، سلام قادری، جمال ملایی، شاهو محمودی، دانا منوچهری، ناهید عرجونی، شیوا سبحانی، نارین محمدی، بیان عزیزی و… می‌توان شناخت.

این نکته قابل اشاره است که شعرنوی کُردی در کُردستان ایران را اغلب با “ســواره ایلــخانی زاده” می‌شناسند، اما به نظر می‌رسد که آثار سواره از قوام و استحکام کافی و پرمایه‌ای برخوردار نیست و به گونه‌ای کلیشه‌ای سروده شده است؛ همچنان که شعرهای سواره به زبان فارسی در سطح نازلی هستند، زیرا وی از مناسبات نوین ادبیات فارسی خصوصاً پیشنهادات نیما، نتوانسته آنچنان که باید و شاید، اثری مؤثر و بدیع خلق کند.

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

دریک نگاه ادبیات کُردی در همه‌ی احوال و در هر گوشه از جهان که امکان عرضه می‌یابد، نه تنها در قبال با فرهنگ اکثریت خودش، که نسبت به فرهنگ و زبان بیرون از خودش نیز، ادبیاتی اقلیت بوده و هست. هرچند که این ادبیات توان همگرایی با برون مرزهای خود را دارد اما چون خوانندگانِ خاصش، درون- زبانی هستند و از سویی می‌کوشند تا با ادبیات مناطق دیگر، خصوصاً ادبیات ایران تعامل برقرار سازند، کمترین چالشی را با ادبیات اکثریت ندارد و پاره‌ای اوقات مکمل همدیگرند. بزرگانی مانند محمدقاضی، ابراهیم یونسی، علی اشرف درویشیان، یاقوتی و دیگران هم کوشیده‌اند تا مترجم آثار برجسته‌ی خارجی و داخلی در شرایط بعضاً بسته‌ی سیاسی و اجتماعی زمانه‌ی خود باشند و به فرهنگ ملی خود خدمات ارزنده‌ای بکنند.

هر چند سوای کردستان ترکیه، سوریه و ارمنستان، در شعرِ معاصرکُردستان عراق ما با نوعی شعر متفاوت که بی تأثیر از شعر معاصر عرب و به ویژه شعر فلســطین نیست، روبرو هستیم. شعر معاصر کردی در ایران هم هر چند دوران طفولیتِ نوگرایی خود را پشت سر می‌نهد اما تنوعِ فرمی و درون مایه‌ای، به آن وقعیتِ خاصی بخشیده است.

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

اگر واقع بینانه بخواهیم نظر دهیم ادبیات کُردی و گونه‌ی نوین اش، به جز چند اثر خاص، فاصله‌ی زیادی تا جهانی شدن دارد.

شاید چون دغدغه‌های کُوردها، هنوز دغدغه‌هایی در زبانی جهانی نباشد!

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

ادبیات کردستان / باید بپذیریم مقوله‌ی ادبیات برآیند ساحات اندیشه است

نویسنده : وندیداد امین

همچنین بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا