سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان سینما
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
امیر حسین عسگری متولد 1357، تهران و فارغ التحصیل رشته نمایش از دانشگاه آزاد اراک هستند. این هنرمند، عضو پیوسته انجمن دستیاران و برنامه ریزان سینمای ایران و عضو وابسته کانون کارگردانان خانه سینماست. عسگری، سازنده فیلمهای کوتاه، نظیر ” چرت کوتاه “، ” باشه برای بعد ” – که این فیلم جوایز زیادی در جشنوارههای مختلف سینمایی گرفته و نیز ساخت فیلم بلند ” بدون مرز ” که جوایز زیادی هم در سطح جهانی به این فیلم تعلق گرفته است.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
با امیر حسین عسگری در خصوص سینما گفت و گویی انجام دادهایم که در ادامه با هم میخوانید:
***وضعیت امروز سینمای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ منظورم از حیث مضامین است. اگر بخواهیم گرایشهای مضمونی متنوع را رصد کنیم، پی به چه نتایجی میبریم؟
ابتدا تعریف رایج از مضمون را با خودم مرور میکنم. مضمون عبارت است از فکر و اندیشه حاکم بر یک اثر. فکر و اندیشه سرچشمه بروز تحول در تمام زمینههای زندگی بشر است که از راههای مختلف و متنوع میتوان به آن دسترسی پیدا کرد و آن را به سمت متعالی سوق داد. به نظر من امروز جامعه ما دچار یک انجماد فکری شده که تقریبا در همه عرصهها قابل رویت است. آسان طلبی، جزو لاینفک زندگی عصر ما شده است. در سینما نیز وضعیت به همین منوال است. به طور مثال در سالهای اخیر موفقیت یک کارگردان در عرضه اندیشه در آثارش باعث شده تا تعداد زیادی از ما، خود و تواناییهایمان را فراموش کنیم و برای زودتر رسیدن، با چشمان بسته مسیر تقلید را انتخاب کرده تا طعم موفقیتهایی از آن دست را بچشیم. بدون توجه به این موضوع که فلان کارگردان راهی طولانی را برای رسیدن به این تفکر که متعلق به نوع زندگی و طبقه اجتماعی اوست، طی کرده که با میانبرها و بن بست های آن آشناست. سر نخ این معضل را میتوان در جامعهای که در آن زندگی میکنیم جست وجو کرد. باید دید که اساسا در جامعه ما تا چه اندازه به تولید فکر و اندیشه اهمیت داده میشود؟
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
***ایده از کجا میآید؟
به نظرم نگرش هر انسان به زندگی زاییده شرایط زیستی اوست. این نگاه از زمانی شکل میگیرد که او میتواند تصاویر، اصوات و حواس را در ذهن خود آرشیو کند و به یاد بسپارد که در تعریف عمومی به عنوان خاطره ازآن یاد میشود. تفاوت نگاه هنرمند با دیگران دقیقا از این نقطه آغاز میشود که هنرمند به صورت خودآگاه به سراغ این بانک عاطفی رفته و به اقتضا نیاز اثرش، از آن ایده استخراج میکند.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
***مشاهده، چه نقشی در خلق ایدههای ناب دارد؟ خودتان اهل راه رفتن در کوچه و بازار هستید؟
حواس، نقشی اساسی را در بازنگری و یادآوری و ثبت یک حادثه و اتفاق به عهده دارند؛ اما بینایی سرآمد همه حواس است. در واقع چشم است که با ثبت تصاویر و لحظات، دنیای درونی ما را به ذات سینما نزدیک میکند. به طور مثال وقتی از یک خیابان عبور میکنیم، بویی به مشام میرسد که بسیار دلنشین است. این بو به سرعت ما را از آن لحظه جدا کرده و به تصاویر ثبت شدهای در سالها قبل ارجاع میدهد. جایی که من در حوض حیاط خانه پدربزرگ مشغول بازی با ماهیهای قرمزم و صدای قرآن و گریه و زاری از داخل اتاق میآید. من از لای پرده آشپزخانه کنار حیاط که باد آن را جابهجا میکند، مادربزرگ را میبینم که با چشم گریان برای پدربزرگ که تازه از دنیا رفته، حلوا میپزد.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
ماجرایی که تعریف کردم، تصاویری است که با استشمام یک بو در ذهن من پدید آمد؛ اما اگر همین ماجرا از زبان یک نابینا تعریف شود، شکل دیگری خواهد داشت. پس مشاهده به معنای دیدن از اهمیت بالایی برخوردار است؛ اما مشاهده به معنای فهمیدن زاویهای است که ما به عنوان یک هنرمند برای خود تعریف میکنیم و مختص ماست. ریزش جاده باعث شده که گودالی بزرگ در خیابان پدیدار شود. چند ماشین به داخل آن افتادهاند و چند زخمی کنار خیابان هستند. میتوان از این زاویه به این حادثه نگاه کرد که دلیل حادثه چه بوده. میتوان به میزان خسارتهای وارد شده توجه کرد. میتوان به سراغ زخمیهای حادثه رفت. میتوان به زنی که کنار خیابان ایستاده و گریه میکند، رفت و فهمید که همسرش با ماشین در چاله افتاده و هنوز زنده است. به هر حال هر کدام از ما به بخشی از این حادثه علاقهمندیم؛ اما وظیفه هنرمند این است که سراغ بخشی از این حادثه برود که وجوه دراماتیک و انسانی بیشتری داشته باشد.
***چقدر با آموزشهای تئوریک برای خلق اثر ناب اعتقاد دارید؟ اگر بخواهید مؤسسات آموزشی سینمایی را آسیب شناسی کنید، چه مواردی قابل ذکر است؟ آموزش میتواند همه را هنرمند کند؟
به استعداد اعتقادی ندارم؛ اما اشتیاق و علاقه و پشتکار را عناصر اصلی برای حضور در هر عرصهای می دانم. به نظرم به محض بروز علاقه، آموزش مثل جاده عمل میکند، جادهای با تابلوهای راهنمای مناسب؛ اما مهم است که چه مقصدی را انتخاب میکنیم؛ اما آموزش در عرصه هنر کمی متفاوتتر به نظر میرسد. با وجود اینکه هنر نیز تخصص و علم محسوب میشود؛ اما محدود به معادله و فرمول نیست. هنر آینه تمام نمای زندگی است و محدود به فضا و مکان و زمان نیست؛ چون زندگی قاعدهمند نیست. پس به نظر باید فارغ از تئوریها به هنرجویان و دانشجویان، چگونگیها را آموزش داد. چگونه دیدن، چگونه شنیدن و چگونه زیستن. از دل همین مواجه با چگونگیها هنر اصیل ظهور میکند.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
***از فیلم بعدیتان چه خبر؟
مشغول نگارش فیلمنامه هستم.
***آینده کجاست؟ آینده چه رنگی است؟
“حال ما را غم آینده مشوش نکند/ در بهاران نبود فکر زمستان مارا”
من فقط تلاش میکنم و حرکت میکنم به نظرم فکر و تلاش من است که آینده را آن طور که میخواهم برایم میسازد. آینده برای من به رنگ سفید است، دقیقا مثل صفحهای کاغذ. تمام سعیام را میکنم که زیبا بنویسم.
***اگر به هر دلیلی نخواهید فیلم بسازید، چه حسی پیدا میکنید؟ امیر حسین عسگری مساوی است فقط با فیلمسازی؟
اصلا به این موضوع فکر نمیکنم؛ اما می دانم که اگر قرار باشد روزی فیلم نسازم، این قول را به خودم بدهم که کاری را انتخاب کنم که خارج از دایره علایقم نباشد.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
“صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را/ که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را “
***امکانش هست از دل این بیت قصهای کشف کرد؟ به نظرم سنگها و کویر و درختی تک افتاده در خیابان هرکدام قصهای دارند؟ نظر شما چیست؟
مثالی که زدید من را یاد جملهای از “آن بیتی” نویسنده آمریکایی انداخت که میگوید: هر زندگی داستان گونه به نظر میرسد اگر از بیشتر قسمتهایش حرفی نزنی. باز برمی گردم به حرفهای قبلی که از هر کلمه میتوان کشفهای بزرگی کرد اگر برای زندگی کردن به نگاه رسیده باشیم.
***مسئولان مملکت مدام اصرار دارند که از معضلات کشور اثر هنری تولید شود؛ یعنی هر هنرمند باید نسبت به جامعهاش متعهد باشد، پس تکلیف تعهد هنرمند به خودش چه میشود؟ اساسا مشکلات جامعه را میتوان با سینما حل کرد؟
به نظرم این اصرارها و سفارشها بیشتر شبیه شوخی به نظر میرسد. به نظر نمایش معضلات و نا هنجاریهای یک جامعه نیاز به سعه صدر فراوان دارد که مدیران مربوطه از آن بی بهرهاند. وقتی قرار است راجع به معضلات حرفی زده شود اگر در راستای نگاه مدیریتی آنها باشد متعهد است؛ اما خروجی اثر چون به شدت محافظه کارانه است تبدیل به یک اثر بی بو و بی خاصیت میشود و اگر قرار باشد حقیقت موجود نمایش داده شود تو متهم به سیاه نمایی میشوی.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
در نهایت اساس کار هنر، سؤال ایجاد کردن است و نه راه حل دادن. سؤالهایی عریان که از دل جامعه بیرون زدهاند. راهکار برای برون رفت از مشکلات باید در جای دیگری جست وجو شود و به دست متخصص سپرده شود.
***رمان و داستان کوتاه میخوانید؟
بله. مدتی است که با آثار “آلیس مونرو” نویسنده کانادایی آشنا شدهام و مشغول مطالعه مجموعه آثار ایشان هستم.
***شما در جشنواره فیلم توکیو با امیر نادری همنشین بودید. شوق دیدار دوباره ایشان را دارید؟ از امیر نادری برای ما می گوئید؟
من قبل از ورودم به عرصه سینمای حرفهای، عاشقانه آقای امیر نادری و آثارش را دوست داشتم؛ اما هیچ وقت فرصت دیدار و معاشرت با ایشان مقدور نشد تا جشنواره فیلم توکیو. همیشه آدمهایی هستند که با شمایل یک قهرمان در ذهن ما زیست میکنند؛ اما به محض دسترسی و معاشرت با آنها به یک باره هیبتشان فرو میریزد. آقای امیر نادری از این قاعده مستثنی است.
روز اختتامیه جشنواره فیلم توکیو، بعد از اینکه فیلم بدون مرز جایزه بهترین فیلم را گرفت، قرار بود شب برای صرف شام، مهمان دبیر جشنواره باشیم. پس ازپایان مراسم، با آقای امیر نادری خداحافظی کردم و برای چند مصاحبه مطبوعاتی به سالن کنفرانس رفتم. بعد از پایان گفت وگو به محل برگزاری مهمانی رفتم. از ماشین پیاده شدم و به سمت کوچه منتهی به سالن رفتیم. هیچکس در کوچه نبود، کمی که جلوتر رفتیم دیدم یک نفر جلوی در ورودی ایستاده و به محض اینکه من را دید شروع کرد به دست زدن و تشویق کردن و تبریک گفتن. امیر نادری بود. تا رسیدن به ایشان در این فکر بودم که او مهمانی را رها کرده و برای قوت قلب من منتظر مانده بود تا با هم وارد مهمانی شویم. منتظر منِ جوانِ تازه کارِ شاگِرد.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
**سوژه به سمتتان میآید یا شما به سراغ سوژه میروید؟
بدون تردید سوژها به سمت ام میآیند و وقتی آمدند آنها که خودنمایی میکنند عزیزتر میشوند.
***نویسنده فیلمنامه هم هستید. آداب نویسندگیتان چگونه است؟
آداب. چقدر واژه برازندهای برای نویسندگی است؛ البته که من خودم را نویسنده نمیدانم؛ اما به نظرم سختترین و حساسترین مرحله فیلمسازی از ابتدا تا انتهای ساخت یک فیلم، مرحله فیلمنامه است. جرقه نگارش فیلمنامه برای من از یک تصویر واقعی در زندگی روزمره شروع میشود و به مرور تمام ذهنم را درگیر میکند. به سراغ بانک احساسی و عاطفی خودم میروم و بخشهایی از قصه را به صورت حسی پرورش میدهم تا وضوح آن برایم مسجل شود و بعد از این مرحله به صورت جدی نوشتن را آغاز میکنم.
***وقتی سخت دلگیر و تنها هستید چه چیزی شما را آرام میکند؟
تنها کاری که من را از این وضعیت بیرون میآورد، قدم زدنهای طولانی است.
***زندگی زیباست؟
اساسا غیر از خداوند متعال که مطلق است، مطلق دیگری وجود ندارد. زندگی تلفیقی از زیباییها و زشتیهاست. وجود زشتی است که زیبایی را معنی میکند و بدون هم خالی از معنا هستند. جمع اضداد است که زندگی را میسازد. دروغ، صداقت، خوبی، بدی، جنگ، صلح و ……….. با وجود تمام اینها زندگی برای من زیباست و جنگ برای تعالی برای من زیباتر.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
***فیلمهای سالهای اخیر ایران را حتما دیدهاید. کدام فیلم را دوست داشتید؟
فیلم “گذشته” ساخته آقای “اصغر فرهادی”.
سوژهها به سمتم میآیند / گفت و گو با امیر حسین عسگری نویسنده و کارگردان
نویسنده :رضا مهدی هزاوه