والدین الگوهای عملی فرزندان هستند.والدین آموزش های اخلاقی را دست کم نگیرند.
والدین الگوهای عملی فرزندان هستند.والدین آموزش های اخلاقی را دست کم نگیرند.
Moral education
رفتارهایی که فرزندان از والدین خود میآموزند، به عنوان الگوهای عملی است که در ابعاد زندگیشان به کار میگیرند، هر چه این رفتارها اصولیتر و اخلاقیتر باشد، فرد به سوی خلاقیت و پویایی میرود.
اگر رفتارهای نابهنجار و ضد اصول اخلاقی در فرد پایهریزی شود، همان الگوی ناقص رفتاری را به عنوان رفتاری درست و جهت داده شده،میپذیرد و به راحتی اقدام به هر کار ناشایستی میکند.
اغلب والدینی که دچار ضعف شدید اخلاقی هستند، برای ارضای نیازها ، احساسات منفی و تخلیه روانی خود سعی در تخریب شخصیت یکی از والدها دارند، لذا کودکان که هر رفتاری را از سوی پدر و مادر میپذیرند، به راحتی به سوی بیاخلاقی گرایش پیدا میکنند.
والدین، الگوهای عملی
به لحاظ روانشناسی رشد و شیوههای فرزندپروری، نکاتی را به عنوان نکات تربیتی در نظر میگیریم که مستقیما بر رفتار کودکان اثر میگذارد. از جمله مواردی که در روانشناسی رشد توصیه میشود، این است که والدین باید در تعامل خود با فرزندان به آموزش عملی اخلاق توجه داشته باشند.
اگر پدر و مادر توقع دارند که فرزندانی صادق و راستگو داشته باشند و آنها از نظر اجتماعی تربیتی سازنده داشته باشند، باید خود والدین الگوهای عملی فرزندان باشند، اما اگر با وجود شعار، صداقت و راستی در عمل هر یک از والدین خلاف آنچه میگویند عمل کنند، طبیعی است که کودک یا نوجوان نه فقط نسبت به والدین خود بیاعتماد میشوند، بلکه به ساختارهای اجتماعی که قرار است در آینده در آن نقش به عهده بگیرند نیز بیاعتماد میشوند.
به این معنا که خطای والدین منتهی به یک آسیب اجتماعی میشود و نه تنها اینکه خود فرد را درگیر مشکلاتی میکند، بلکه دیگران نیز از او آسیب میبینند.
در مواردی که دیده میشود والدین هر یک به نسبت یکدیگر نزد فرزند بدگویی میکنند، به نظر میرسد که نوعی تلاش نهفته برای یارکشی در بافت خانواده شکل گرفته؛ یعنی پدر و مادر در تلاش هستند که نظر فرزند خود را به نفع خود و علیه والدی دیگر برانگیزند.
این موضوع همان معنای ضمنی شکلدهی رفتار پرخاشگرانه توسط والدین است ، زمانی که بدگویی نسبت به هر یک از اعضای خانواده شکل میگیرد، یعنی زیر پا گذاشتن الگوی اخلاقی و صدور مجوز برای فرزند که او میتواند در موارد مشابه از همین راهکار استفاده کند. طبیعی است که وقتی این مجوز توسط خود والدین صادر میشود، نه تنها همین راهکار در مورد خود والدین به کار گرفته میشود، بلکه در بیرون از خانواده در مورد دوستان و در آینده در روابط زناشوییشان نیز به کار گرفته میشود. پس به عنوان پدر و مادر هرگز نباید فراموش شود که صداقت به این معنا نیست که هر چه را من دوست دارم باید پسر و دخترم نیز دوست بدارند، بلکه باید یاد بگیریم که به جای تفرقهافکنی، مشارکت را در خانواده پیریزی کنیم.
پاره شدن ریسمان خانواده
مشارکت در جایی شکل میگیرد که گفت و گو و تعامل کلامی به نحوی مطلوب و سازنده بین والدین وجود داشته باشد، از این رو والدین باید به شدت از یارکشی در بافت خانواده پرهیز کنند، نکته دیگر که باید به آن اشاره کرد این است که وقتی والدین اقدام به بدگویی علیه یکدیگر میکنند، نشاندهنده این است که والد به پختگی لازم برای همسرداری و به همین نسبت برای والد شدن نرسیده است. این قبیل والدین ترجیح میدهند برای حل مشکل خود به احساسات متوسل شوند و هر رفتاری در بافت خانواده متاثر از سه عامل عقل، احساس و نیاز است. در مواردی که بدگویی شکل میگیرد، به نظر میرسد عامل عقل و عقلانیت کنار گذاشته شده و فقط از عامل احساس و نیاز کمک گرفته میشود.
میدانیم که فرزندان به والدین خود نیاز دارند و کافی است که احساسات آنها را برانگیزیم تا بتوانند با والدین همراه شوند، این موضوع تلخترین راهکار به شمار میرود که هر یک از والدین به کار میگیرند.
شاید در آسیبشناسی رفتار اخلاقی، یکی از نکاتی که باید به آن توجه شود، آموزش عملی اخلاق است، از بدو ورود به ساختار آموزشی، مدرسه و دانشگاه و بافت خانواده مدام به لحاظ کلامی و نوشتاری مورد بمباران شعارهای اخلاقی هستیم، اما رفتار اخلاقی در پارهای از موارد نادیده گرفته میشود.
این همان تعارضی است که در واقع خیلی از اوقات در نظر نمیگیریم که اخلاق آموزش رسمی را نمیپذیرد، بلکه اخلاق آموزش عملی را طلب میکند. نکته دیگر که باید به آن اشاره کرد این است که حتی اگر جایی قضاوت اخلاقی مناسب دیدیم، به معنای رفتار اخلاقی مناسب در همان جا نیست.
یک پدر و مادر در خیلی از مواقع قضاوت اخلاقی خوبی دارند، ولی معلوم نیست عملکرد اخلاقی مناسبی هم داشته باشند، آسیبهایی که در نتیجه رفتار یا ضداخلاق است که از مصادیق آن بدگویی به شمار میرود، آسیبهای روانی، فردی و اجتماعی زیادی دارد.
از آسیبهای فردی میتوان به شکلدهی رفتارهای پرخاشگرانه و شکلگیری برخی اختلالات عاطفی مثل دوسوگرایی در بروز عواطف، افسردگی، اضطراب و … اشاره کرد؛در سطح اجتماعی هم میتواند رفتارهای ضداجتماعی را که منتهی به آسیب دیگران میشود،ایجاد کند. به طور مثال دروغ گفتن به نوعی میتواند در نتیجه این رفتار ضداخلاقی شکل بگیرد، بنابراین اگر فردی در تعاملات اجتماعی خود، دروغ را به کار گیرد، هر نوع خطری ممکن است سیستم اجتماع را تهدید کند، از این رو به عنوان یک آسیب جدی، موجب تخریبهایی در اجتماع میشود، این آسیبها در سطح کلان نهاددهی رسمی جامعه را نیز مورد هدف قرار میدهد.
یلدا توکلی – دفتر روزنامه نسل فردا